اسناد روايات كتاب


در نقل احاديث گاهي به خاطر عدم تطويل، اول سند خويش را ذكر نمي كنم. و كافي است كه در اينجا طريق خود را به تمام رواياتي كه جد سعادتمندم ابوجعفر طوسي - كه خداوند با برآوردن آرزوي او، با او ملاقات نمايد! - نقل فرموده ذكر مي كنم:

از جمله ي رواياتي كه وي نقل كرده، تمام رواياتي است كه شيخ بسيار راستگو



[ صفحه 50]



هارون بن موسي تلعبكري - كه خداوند روحش را پاك، و آرامگاهش را منور گرداند! نقل كرده است، و روايت اين شخص بسيار راستگو، تمام اصول و مصنفات تا زمان خويش را در برداشته. خداوند - جل جلاله - با خرسندي از او، با او ملاقات فرمايد! جدم ابوجعفر طوسي در اواخر كتابي كه در «اسماء رجال» تصنيف فرموده، درست به اين لفظ فرموده كه:

«هارون بن موسي تلعكبري - كه كنيه اش ابومحمد است - شخصيتي جليل القدر و داراي منزلتي عظيم و روايات بسيار، و فردي بي نظير، ثقه و مورد اعتماد است كه تمام اصول و مصنفات را نقل كرده است. در سال 385 از دنيا رفته. و عده اي از اصحاب او، به نقل از او براي ما روايت نقل كرده اند.» [1] .

و از سوي ديگر، تمام رواياتي را كه محمد بن يعقوب كليني، و ابوجعفر محمد بن بابويه، و شيخ سعادتمند مفيد محمد بن محمد بن نعمان، و سيد بزرگوار مرتضي و همه كساني را كه دو كتاب «فهرست» و «اسماء الرجال» و غير اين دو كتاب در بردارد. و جدم ابي جعفر طوسي از ايشان نقل كرده - كه خداوند جل جلاله از ايشان خشنود گردد، و احسان خويش را به آنان دو چندان گرداند! - به چندين طريق از جدم ابي جعفر طوسي نقل مي كنم.

از جمله راهها و اسناد من در نقل روايت از تمام رواياتي كه جدم ابوجعفر در دو كتاب «الفهرست» و «اسماء الرجال» و روايات ديگر غير اين دو كتاب نقل فرموده، عده اي از راويان مورد اعتماد هستند كه آنها براي من روايت نمودند، از آن جمله شيخ حسين بن احمد سوراوي است كه در جمادي الثانيه سال 609 كه به واسطه ي نقل از محمد بن ابي القاسم طبري، از شيخ مفيد ابي علي، از پدرش يعني جد سعادتمندم ابوجعفر طوسي، به من اجازه ي روايت داد.

از ديگر اسناد من شيخ علي بن يحيي خياط [يا: حناط] حلي است كه در تاريخ ماه ربيع الاول سال 607 به واسطه ي نقل از شيخ عربي بن مسافر عبادي، از محمد بن



[ صفحه 51]



ابي القاسم طبري، از ابي علي، از پدر بزرگوارش يعني جدم ابوجعفر طوسي، به من اجازه ي روايت داد.

از جمله اسناد من شيخ فاضل اسعد بن عبدالقاهر اصفهاني است كه در محل سكونتم در سمت شرق بغداد - كه خليفه مستنصر بالله كه خداوند جل جلاله جزاي نيكوكاران را بدو عنايت فرمايد، منزلي در آنجا به من داده بود - در صفر سال 635، به واسطه ي نقل از ابي الفرج علي بن سعيد ابي الحسن [يا: الحسين] راوندي، از شيخ ابي جعفر محمد بن علي بن محسن حلبي، از جد سعادتمندم ابوجعفر محمد بن حسن طوسي، به من اجازه ي روايت داد.

و اين روايت من از اسعد بن عبدالقاهر اصفهاني مشتمل بر روايت تمام كتابها و اصول و مصنفات اصحاب است. و بعيد است كه چيزي از رواياتي كه در اين كتاب ذكر مي كنم، در آن نباشد.


پاورقي

[1] رجوع شود به كفاية الاثر، ص 334، و رجال كشي، ج 2، ص 407، شماره ي 1185.


بازگشت