سبب تأليف كتاب


از عنايتهاي خداوند - جل جلاله - كه از سرچشمه ي عنايت، و در آينه ي جود مهربانيها و بزرگواريهاي رباني او به من ارزاني شد، پي بردم كه خداوند چگونه مرا پديد آورد و پروراند و در كشتيهاي نجات بر پشت پدران حمل نموده و در شكم مادران به وديعه گذاشت، و از رخدادهايي كه موجب هلاكت امم گذشته بود، سالم نگاه داشته و به معرفت خويش رهنمونم شد؛ و دانستم كه پروردگارم به هر چيز بگويد: موجود شو، موجود مي شود؛ و به وسيله ي او - جل جلاله - به مرادش از آيه شريفه كه مي فرمايد:



[ صفحه 40]



(و لقد علمتم النشأة الأولي، فلولا تذكرون.) [1] .

- و بي گمان به نشانه ي نخست آگاهي داشتيد، پس اي كاش كه متذكر مي شديد!

آگاهي يافتم، و خداوند خود مقصود خويش را از آفرينش من، به من شناسانيد، و از راه عقل و نقل از آنچه كه مورد رضاي اوست پرده برداشت.

از همه ي اين امور دريافتم كه خداوند - جل جلاله - در راهنمايي من به راه سعادتمندي - كه در اخلاص عبادت براي ذات او بدون تعلق خاطر به درخواست و بخشش، و يا خوف كيفرش حاصل مي شود - بر من منت نهاده است، و يقين كردم كه خداوند - جل جلاله - مالك زندگاني من بوده، و همواره نسبت به من از خويشتن سزاوار، و زيبنده ي آن است كه بزرگي جلال و عظمت و اقبال و توجه او به من، مرا به خود مشغول سازد.

آيا مگر عقلها مي توانند از اخلاص عبادت براي ذات خداوند، سرپيچي كنند، در حالي كه شناخت ذات و صفات خداوند پيوسته ملازم ادب در حضور او بودن و عمل به اراده و مناجات با او، پيش از شناخت ثواب و عقاب حاصل مي شود؟!

بنابراين، هر كس كه در اين امور بينديشد و نسبت به آنها معرفت داشته باشد، خداوند - جل جلاله - را از آن جهت كه شايسته ي عبادت است پرستش مي كند.

و نيز مگر كمال و جلال و عظمت حضرت حق، در نزد كساني كه به حق پادشاهي و سروري او اعتراف دارند، نيازمند بذل رشوه ي ثواب يا خوف از عقاب مي باشد؟! پاك و منزه است آن خداوندگار اعظم و آن مقام والا از اينكه بنده اش در برابر دادن رشوه، به محبت و قرب و بندگي او تمايل داشته باشد، بلكه بر بندگان واجب است كه تمام توان خويش را به كار زنند خداوند ايشان را پذيرفته، و اهليت بندگي و عبادتش را به آنان ارزاني دارد.

از اين رو، عقلهاي سليم، همواره به اموري كه به جهت شناخت خداوند بدان موظف هستند - مانند حق آفرينش و پرورش و هدايت - توجه دارند، و شيفته ي حفظ



[ صفحه 41]



حرمت ذات و هيبت و عظمت او بوده، و به هدفي كه براي آن آفريده شده اند - يعني كمال شناخت و عبادت خدا - مشرف مي باشند.

و آنگهي، سعادتمنديها و اقبال و توجهي كه به واسطه ي هدايت خداوند - جل جلاله - يافته ام، و الطاف و مكاشفات و لذت سخن گفتن با او - تكليمي كه شايسته ي كمال ربوبيت اوست - كه خود مرا بهره مند ساخته به حدي است كه با گفتار نمي توانم آن را توصيف كنم.

آيا نمي بيني هنگامي كه پادشاه و فرمانروايي بخواهد به بنده خود نيكي بسيار نمايد، او را در محضر خويش راه داده، و با بذل خلعت جود، وي را مشرف گردانيده، و با او سخن گفته و به او اجازه ي گفتگو در پيشگاهش را مي دهد.

به عارفي كه بسيار خلوت مي گزيد، گفته شد: آيا از جدايي بستگان خود و اجتماع احساس تنهايي نمي كني؟ گفت: «من با پروردگارم همنشين هستم، اگر بخواهم با من سخن بگويد، كتاب او را تلاوت مي كنم، و وقتي بخواهم با او سخن بگويم، به درگاهش دعا نموده و پيوسته او را مورد خطاب قرار مي دهم.»

واقعاً چه لذتهاي ناب و چه پناهگاهها و دژهاي ايمني بخش [2] كه در خلوت با خداوند مالك القلوب حاصل مي شود، و چه قرب دوست داشتني به خداوند و اسرار بي پرده كه در آنجا يافت مي شود!

بنابراين، چون به فوائد خلوت و مناجات با خدا، و آنچه كه خداوند در آن براي بنده اش اراده فرموده (يعني عزت و جاه و نيل به نجات، و سعادتمندي در دنيا و بعد از مرگ) آگاهي يافتم، به جستجو پرداختم ديدم كه كتاب «ألمصباح الكبير» نوشته ي جد مادري ام ابوجعفر محمد بن حسن طوسي - رحمه الله - بخش عمده اي از اعمال عبادي را در بردارد. بعد از آن بر مطالب مكمل و مهمي دست يافتم كه مي توانست مطلوب كساني باشد كه دوستدار رسيدن به منتهاي مقامات بوده و به كم بسنده



[ صفحه 42]



ننموده، و به نحوه ي عملكردي كه زيانكاران با خدا مي كنند، راضي نمي گردند.

و از سوي ديگر ديدم كه خداوندگار معبود با زبان حال، به هر بنده ي نيكبخت مي فرمايد:

«اي بنده ي من، اهل يقين و مراقبه و تقوي و ابرار پيشين را با مرگ در بند نمودم و آنها نمي توانند عملي انجام دهند. گرچه آرزو مي كنند، ولي قدرت بر صعود به درجات ايماني را ندارند؛ ليكن تو در ميدان مسابقه ي دنيا آزاد هستي، پس چه چيز تو را از پيشي گرفتن از آنان بازداشته؟ تويي كه مي تواني به وسيله ي اسب تكتاز «فرصت» كه در اختيار توست، از آنان سبقت گرفته، و يا لااقل در مقامات خشنودي خداوند به آنان ملحق شوي.»

لذا تصميم جدي گرفتم بخشي از روايات و مطالب افزون بر «مصباح» را كه بدان دست يافته، و اسراري را كه خداوند - جل جلاله - اجازه ي اظهار آن را به من داده بود براساس هدايت الهي بدان بيافزايم، و نيز مطالبي درباره ي كيفيت اخلاص و مقامات برگزيدگي در درگاه الهي كه خداوند - جل جلاله - به عقل و قلبم ارائه داده، و اموري كه به لطف خداوند مالك كشف و شهود - برايم آشكار گرديده - مانند عيوب اعمال و علت گرفتاري به غفلت و كوتاهي در انجام دستورات الهي - به اضافه ي ديگر مطالب كه اينك در خاطرم نيست، همگي را در كتابي گرد آورده و نام آن را «مهمات في صلاح المتعبد، و تتمات لمصباح المتهجد» بگذارم.

اكنون به ياري خداوند - جل جلاله [3] - آن را در چندين جلد ترتيب داده و به



[ صفحه 43]



صورت ذيل نامگذاري مي نمايم:

جلد اول: «فلاح السائل و نجاح المسائل في عمل يومه و ليله». كه در دو مجلد خواهد بود. [4] .

جلد سوم: «زهرة الربيع في أدعية الأسابيع».

جلد چهارم: «جمال الأسبوع بكمال العمل المشروع».

جلد پنجم: «الدروع الواقية من الأخطار فيما يعمل مثله كل شهر علي التكرار».

جلد ششم: «ألمضمار للسباق و اللحاق بصوم شهر اطلاق الأرزاق و عتاق الأعناق».

جلد هفتم: «ألسالك المحتاج الي معرفة مناسك الحجاج».

جلد هشتم و نهم: «الاقبال بالأعمال الحسنة فيما نذكره مما يعمل ميقاتاً واحد [ا]كل سنة».

جلد دهم: «ألسعادات بالعبادات التي ليس لها وقت محتوم معلوم في الروايات، بل وقتها بحسب الحادثات المقتضية و الارادات المتعلقة بها».

و اگر خداوند - جل جلاله - چنانكه از فضل او اميد دارم، توفيق نگارش همه ي آنها را دهد، اميدوارم هر كدام از آنها به حدي كامل باشد كه هيچ كس بر من - بنابر آنچه اطلاع دارم - به چنين تأليفي پيشي نگرفته باشد، و نيز مورد نياز كساني كه خواهان قبولي عبادات بوده، و جوياي آمادگي براي معاد پيش از مرگ مي باشند.



[ صفحه 44]




پاورقي

[1] واقعه (56): 62.

[2] يعني ايمني بخش از خطرات نفس و هوا و هوس و شيطانهاي انسي و جني، و به طور كلي هر آنچه كه انسان را از خدا غافل نموده و به خود مشغول مي سازد.

[3] اين قسمت در نسخه اي به اين صورت آمده است: و به صورت ذيل نامگذاري مي كنم:

جلد اول: «فلاح السائل و نجاح المسائل في عمل يوم و ليلة».

جلد دوم: زهرة الربيع في أدعية الأسابيع».

جلد سوم: «الشروع في زيارات و زيادة صلوات [يا: و زيادات و صلوات] و دعوات الأسبوع في الليل و النهار، و دروع واقية من الأخطار فيما يستمر عمله في كل [علي] التكرار».

جلد چهارم: «الأقبال بالأعمال الحسنة فيما يعمل مرةً واحدة في كل سنة».

جلد پنجم: «أسرار الصلوات و أنوار الدعوات» يا «مختار الدعوات و أسرار الصلاة».

البته اگر خداوند - جل جلاله - توفيق تأليف و نگارش اين كتاب يعني (جلد پنجم) را به من بدهد، تا زماني كه در قيد حيات هستم، آن را مخفي نگاه داشته و به كسي نشان نخواهم داد، مگر اينكه خداوند كه اجازه من به دست اوست، دستور دهد كه پيش از وفاتم به كسي ارائه بدهم.

[4] ناگفته نماند كه سيد (رضوان الله تعالي عليه) در اينجا و نيز در آخر كتاب، تصريح فرموده كه فلاح السائل دو، مجلد خواهد بود، كه جلد دوم در بردارنده ي بقيه ي اعمال عبادي شبانه روز مي باشد، ولي افسوس و هزاران افسوس كه جلد دوم آن مفقود گرديده است. اميد آنكه روزي پيدا شود. ان شاء الله.


بازگشت