لزوم وجود معصوم در هر زمان


زيرا مي توان گفت: از سويي مقصود خداوند - جل جلاله - از آفرينش بندگان اين است كه به واسطه ي شناخت و عبادت او به سعادتمندي نايل آمده به بندگي و مراقبه و توجه به او مشرفت گردند. [1] ؛ و از سوي ديگر، اگر«حق» از ديدگاهها و خواهشهاي نفساني مردم پيروي مي كرد، تدبير خداوند نسبت به امور جهان تباه و بيهوده مي شد، چنانكه كتاب محفوظ خداوند - جل جلاله - بدان ناطق است، آنجا كه مي فرمايد:

(و لو اتبع الحق أهوآئهم، لفسدت السموات و الأرض و من فيهن، بل أتيناهم بذكرهم، فهم عن ذكرهم معرضون.) [2] .

- و اگر حق، از خواهشهاي نفساني آنان پيروي مي نمود، مسلماً آسمانها و زمين و تمام كساني را كه در آنها وجود دارند تباه مي شدند، بلكه ما مي خواهيم آنان را تذكر دهيم، ولي آنان از ذكر و يادآوري روي گردانند.

بنابراين، لازم است پيشوايي وجود داشته باشد كه بشر را از اينكه خواهشهاي نفساني و ديدگاه ها و نظرياتشان، خود و ديگران را نابود سازد بازدارد، يعني كاملاً صفات «حق» را دارا باشد، به گونه اي كه اگر از هوا و هوس آنها پيروي كنند، موجب تباهي آنان شود. و اين ويژگي «معصوم» است كه بر همگان واجب است راه هدايت را به راهنمايي او پيموده و به او اقتدا نمايند.



[ صفحه 38]



مگر ممكن است ديدگاه ها و خواهشهاي نفساني بندگان در تدبير امور ديني و دنيوي آنان كافي باشد؟ و حال آنكه خداوند - جل جلاله - مي فرمايد:

(و لا يزالون مختلفين.) [3] .

- و مردم پيوسته با يكديگر اختلاف نظر دارند.

از اين رو، خداوند - جل جلاله - با اصلاح برخي از گزينشهاي عده اي از پيامبران و فرستادگانش عليهم السلام به خوبي روشن فرموده كه هر كس مقامش از معصومين - صلوات الله عليهم اجمعين - پايين تر باشد، به اختيار و گزينش او، حجت خدا بر مردم به صورت آشكار و يقيني تمام نمي شود. چنانكه براي حضرت آدم عليه السلام در خوردن از درخت بهشتي - براساس آنچه كه صريح آيات قرآن دربردارد - [4] و براي حضرت داوود عليه السلام - چنانكه قرآن پيرامون برخي از دادرسيهاي او بدان ناطق است - [5] و براي حضرت موسي عليه السلام در گزينش هفتاد نفر از قوم خود براي وعده ي ديدار پروردگارش پيش آمد. [6] .

بنابراين، اگر گزينش و عملكرد پيامبران، كه به منتهي و نهايت مكاشفات و عنايات الهي نايل گشته اند، چنين باشد، و براستي نيازمند باشند كه خداوند - جل جلاله - اموري را عليه و بلكه در بعضي از موارد بر له آنان اصلاح نمايد، تدبير كساني كه در كمال تدبير و اراده، از آنان پايين ترند چگونه كافي خواهد بود؟

و اگر امناء و اهل پرهيزگاري و كوشندگان در عبادت خدا، و فرهيختگان و زاهدان تمام فرقه هاي مسلمين را در نظر بگيري، مي بيني كه در تفسير مقصود خداوند - جل جلاله - از بيشتر آيات كتاب خدا، و در بيان سنن و آداب وارده در احاديث اختلاف نظر دارند، و خود نيك مي داني كه بسياري از آنان در ترك راه صواب عناد نداشته اند، بلكه برخي از اختلاف تأويلها و توجيهاتي كه واقع شده،



[ صفحه 39]



حقيقتاً در بيشتر آيات و روايات محتمل است.

بدين ترتيب، اگر قابليت پذيرش الطاف الهي را داشته و يا حداقل منصف باشي، با اين دليل روشن مي شود كه به واسطه اعمال بندگان غيرمعصوم، دليل رسا و عذرشكن از سوي خداوند رب العالمين براي مردم كفايت نمي كند، و اين عملكردها در امور دنيا و حفظ دين براي آنان كافي نخواهد بود.

لذا ناچار بايد پيشوايي وجود داشته باشد كه خداوند - جل جلاله - به لطف و مهر خويش عهده دار پيراستن گزينش و تأديب باطن و تكميل صفات او بوده، و از وراي حركات و سكنات و اعمال وي با عنايات معنوي و ظاهري اش اعمال او را امداد، و با هداياي ياري گرش آنها را بپايد، چنانكه مراقب تدبير پيامبران و فرستادگان و نيز ملائكه و مقرباني كه گسيل مي دارد، مي باشد. و اين مطلب خردمندان پوشيده نيست.

به علاوه، آن پيشوا به ناچار بايد حجت خداوندي كه فرمانرواي روز حساب است، باشد و گفتار و كردارش الگوي ديگران گردد، به گونه اي كه احتمال اختلاف تأويل و توجيه در آنها راه نداشته، و از مقصود واقعي خداوند - جل جلاله - از آيات و روايات پرده بردارد.


پاورقي

[1] چنانكه آيه ي گذشته بدان دلالت دارد.

[2] مؤمنون(23): 71.

[3] هود (11): 118.

[4] اشاره به آيات 22 از سوره ي اعراف (7)، و آيه ي 121 از سوره ي طه (20)، و آيه ي 36 از سوره ي بقره (2).

[5] اشاره به آيه ي 24 از سوره ي ص (38).

[6] اشاره به ي آيه ي 155 از سوره ي اعراف (7).


بازگشت