اركان قرائت


خداوند متعال در اين حديث قرائت را داراي چهار ركن مي داند.

ركن اول: تذكر، اين ركن در «بسم الله الرحمن الرحيم» بايد به دست آيد. در اين ركن بنده تمام عالم وجود را بايد بسان اسمي ببيند كه در مسماي خويش فاني



[ صفحه 140]



شده است. قلب را نيز بايد به گونه اي عادت دهد كه در همه ي ذرات عالم، حق جو و حق خواه باشد. او بايد فطرت تعلم اسمائي را كه در خميره ي ذات او است [1] به ظهور برساند. چنين حالتي از خلوت كردن با خدا و تذكر و تفكر زياد در شئون الهي به دست مي آيد. در اين حالت، قلب به جايي مي رسد كه حقيقتا عبد شده و در تمام وجود آن اسمي جز اسم حق يافت نمي شود.

اين مرتبه، يك درجه از فناي در خداوند است كه دل هاي معاند و منكر نيز نمي توانند آن را انكار كنند. كسي كه چنين مطلبي را منكر شود، مبتلا به انكار ابليسي شده است. چنين كسي از معارف الهي رو گردان بوده و به چيزي جز شكم و شهوت نمي انديشد. در ميان اين افراد كساني هستند كه براي انبياء و اوليا هم فقط به مقامات جسماني معتقد بوده و بزرگي مقام هاي آخرتي را به بزرگي باغ و زيادي حور و غلمان مي دانند. در مقابل اين ها اگر از عشق و محبت الهي سخني بگويي با واژه هاي ركيك و كلمات زشت چنان حمله مي كنند كه گويي به آن ها ناسزا گفته اي. اين مردم سد راه انسانيت و خار راه معرفت خداوند و شيطان آدم فريب هستند. اين ها دسته دسته بندگان خدا را از ذكر حق و اسماء و صفات او غافل كرده و به شكم و شهوت مشغول مي كنند. اين گروه شايد از ادعيه ي انبياء و اهل بيت عصمت عليهم السلام دلايلي بياورند كه آن ها نيز از خداوند حور مي خواستند و قصرهاي بهشتي را مي طلبيدند. اشتباه اين دسته آن است كه بين محبت كرامت خداوند با محبت استقلالي حور و قصور تفاوتي نگذاشته اند. اولياي الهي اگر از خدا حور و قصر مي طلبند، از آن رو است كه اين ها از عطاهاي خداوند است و از اين باب است كه هر چه از دوست رسد نيكو است؛ نه اين كه انبيا و اوليا براي ارضاي شهوت و شكم خويش چشم طمع به حور و قصور دوخته باشند. حب عطاي خدا، حب خود خدا است كه «عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست». [2] .



[ صفحه 141]





و ما حب الديار شغفن قلبي

و لكن حب من سكن الديار [3]



محبت سرزمين يار دلم را نبرده است؛ بلكه دل در گرو دوستي آن كه در اين ديار ساكن است، نهاده ام.

اميرمؤمنان علي عليه السلام را با حور و قصور چه كار؟ چه تناسبي ميان آن سرور با هواهاي نفساني و شهوات حيواني وجود دارد؟ كسي كه عبادتش عبادت احرار است، جزاي او جزاي تجار نخواهد بود. عنان قلم گسيخته شد و از مطلب دور افتادم. برگرديم به اصل سخن.

كسي كه خود را به قرائت آيات الهي در كتاب تكوين و تدوين [4] خداوند عادت بدهد، آرام آرام قلب او شكل ذكري و آيه اي به خود مي گيرد و باطن ذات او محقق به ذكر الله و اسم الله و آيت الله مي شود. همان گونه كه در روايات «ذكر» بر رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و علي بن ابي طالب عليه السلام و «اسماء حسني» به ائمه هدي عليهم السلام و «آيت الله» نيز به آن بزرگواران تفسير شده است.

مقام «ذكر» از مقامات بسيار بلند است كه بيان آن در اين نوشتار نمي گنجد؛ اما براي اهل معرفت اين آيه كفايت مي كند كه فرمود: «مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم». [5] همچنين خداوند به حضرت موسي عليه السلام فرمود: «من همنشين كسي هستم كه مرا ياد كند». [6] امام صادق عليه السلام نيز فرمود: «خداوند عزوجل فرمود: «اي فرزند آدم! پيش خود مرا ياد كن تا تو را پيش خود ياد كنم. اي فرزند آدم! در خلوت مرا ياد كن تا در خلوت يادت كنم. اي فرزند آدم! در جمعيت مرا ياد كن تا در جمعي بهتر از جمع تو يادت كنم.» همچنين آن حضرت فرمود: «هيچ بنده اي در جمعيت ياد خدا نمي كند؛ جز آن كه خداوند در جمع ملائكه او را ياد كند.»» [7] .



[ صفحه 142]



ركن دوم: تحميد، [8] اين ركن در «الحمد لله رب العالمين» به دست مي آيد. وقتي كه نمازگزار به مقام «ذكر» دست يافت و همه ي موجودات عالم را اسم خدا ديد و به هيچ يك نگاه استقلالي نداشت، مرتبه ي «تحميد» به او دست مي دهد. در اين مقام، دل او اعتراف مي كند كه همه ي حمدها از مختصات ذات خداوند است و هيچ موجودي در آن شريك نيست؛ چرا كه موجودات غير از خدا هيچ كمالي از خود ندارند تا مستحق حمد و ثنا باشند.

ركن سوم: تعظيم، تعظيم در «الرحمن الرحيم» حاصل مي شود. وقتي بنده ي سالك در ركن «تحميد» همه ي ستايش ها را مخصوص خداوند نمود و كمال را از همه ي موجودات سلب كرد، به افق وحدت نزديك شده، صورت رحمانيت و رحيميت [9] بر قلب او تجلي مي كند و حق را به دو اسم محيط جامع [10] كه كثرات در آن محو شده توصيف مي كند. در اين صورت به جهت جلوه ي كمال حق، هيبت جمال او قلب را فرا مي گيرد و عظمت حق در قلب سالك مي نشيند.

ركن چهارم: تقديس، وقتي عظمت خالق در قلب سالك جاي گرفت،ركن چهارم دست مي دهد كه «تقديس» است. تقديس حقيقت «تمجيد» و به عبارت ديگر واگذاشتن كار به خداوند است. «تقديس» رؤيت مقام مالكيت و قاهريت حق و شكستن بت هاي كعبه ي دل است كه مالك خانه ي دل ظهور كرده و بي مزاحمت شيطان آن را تصرف مي كند.

وقتي اين حال دست داد، به مقام خلوت مي رسد و ديگر ميان بنده و خدا حجابي در بين نخواهد بود. بنده نيز (اياك نعبد و اياك نستعين) را در خلوت خاص خود با خدا مي گويد. به همين دليل هم خداوند فرمود: «اين بين من و بنده ي



[ صفحه 143]



من است». وقتي عنايت خداوند شامل بنده شده و او را بيدار مي كند، بنده از خداوند مي خواهد كه او را در اين مقام پايدار كند؛ آن جا كه مي گويد: (اهدنا الصراط المستقيم) «اهدنا» در اين آيه به معناي «الزمنا و ادمنا و ثبتنا» تفسير شده است. البته اين معنا براي كساني است كه از حجاب بيرون آمده اند؛ اما ما كه در حجابيم بايد هدايت را به معناي اصلي خود از خدا طلب كنيم.


پاورقي

[1] (-)اشاره به آيه ي (و علم آدم الاسماء كلها)؛ (بقره (2): 31) مي باشد.

[2] «به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست / عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست». سعدي.

[3] جامع الشواهد، ص 244، باب الواو بعده الميم.

[4] [كتاب تكوين، عالم خلقت و كتاب تدوين قرآن مي باشد].

[5] بقره (2): 152.

[6] الكافي، ج 2، ص 496، ح 4.

[7] وسائل الشيعه، ج 4، ص 1185، ح 4.

[8] [گفتن يا نوشتن «الحمد لله» يا «الحمد لله رب العالمين» ر.ك: دانشنامه ي جهان اسلامي، ج 6، ص 683].

[9] (-)رحمانيت بسط وجود و رحيميت بسط كمال وجود است.

[10] [رحمان و رحيم].


بازگشت