درجات اخلاص


يكي از درجات اخلاص آن است كه انسان پس از عمل، خود را مستحق ثواب و پاداش نداند. اين كه سالك خود را شايسته ي پاداش بداند، نشان از نقص شناخت او نسبت به خود و خداي خويش دارد. اين نقص معرفت نيز به منيت برمي گردد كه ارثيه ي شيطان است. بيچاره انسان! تا وقتي كه عمل خويش را از خود مي داند از اين مرض نجات پيدا نخواهد كرد. سالك بايد با رياضت و سلوك عقلي و عرفاني به قلب بفهماند كه همه ي اعمال او از موهبت و نعمت هاي الهي مي باشد كه خداوند به دست بنده اجرا نموده است. وقتي توحيد افعالي، اين چنين در دل بنده استوار شد، عمل خويش را از آن خود ندانسته و از خدا پاداشي را طلب نمي كند؛ بلكه پاداش را تفضل و نعمتي از جانب خدا خواهد دانست.

در كلمات ائمه ي اطهار عليهم السلام؛ به ويژه صحيفه ي سجاديه [1] اين مرتبه از اخلاص بسيار آمده است. امام سجاد عليه السلام در دعاي سي و دوم عرض مي كند: «پس ستايش فقط تو را است از آن كه به بخشش نعمتهاي بزرگ، ابتدا كردي و سپاسگزاري بر احسانت را (به من) الهام فرمودي». در دعاي دوازدهم آمده است: «تمام احسانت تفضل و همه ي نعمت هايت ابتدايي [2] است».

امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «كمترين درجه ي اخلاص اين است كه بنده تمام توان خود را (براي خشنودي خداوند) به كار گيرد و كار خود را در نزد خداوند در خور پاداشي نداند كه آن را بر پروردگار خود واجب بداند». [3] .

درجه ي ديگري از اخلاص آن است كه از زياد ديدن و خوشحال شدن به عمل پرهيز كرده، بدان اعتماد نكند و دل نبندد. اعتماد و دل بستن به عمل، سالك را از



[ صفحه 114]



قافله ي سلوك باز مي دارد و او را در زندان طبيعت به بند مي كشد. اگر انسان بيچاره به نقص و ناتواني و ضعف خود توجه داشته و به عظمت و كمال حق آگاه باشد، هرگز عمل خويش را بزرگ نخواهد ديد.

امام موسي كاظم عليه السلام به يكي از فرزندانش فرمود: «پسركم! بر تو است كه (در عبادت خدا) بكوشي و هرگز خود را از كوتاهي در عبادت و طاعت خداي عزوجل مبرا ندان كه همانا خدا آن چنان كه حق او است عبادت نمي شود». [4] در حديث ديگري نيز فرمود: «در هر كاري كه با آن خداوند عزوجل را اراده مي كني، در انجام آن (آن چنان كه بايد) خود را مقصر بدان كه همانا همه ي مردم؛ جز آن كس كه خداوند عزوجل مصونش بدارد، در كارهايشان بين خود و خدا مقصرند». [5] و باز هم ايشان فرمود: «خير بسيار را زياد نشماريد». [6] .

در دعاي سوم صحيفه ي سجاديه آمده است: «چون كساني به جهنم نظر كنند كه چگونه به سوي اهل معصيت تو مي خروشد، گويند: «تو منزهي، ما تو را آن چنان كه حق عبادت تو است عبادت نكرديم»».

اي ضعيف! وقتي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم كه عارف ترين خلق خدا و عمل او نوراني ترين و باعظمت ترين اعمال است، به عجز خود اعتراف مي كند، [7] ائمه ي معصومين عليهم السلام در محضر خداوند آن گونه اظهار تقصير مي كنند، از پشه ي لاغري چه خيزد؟ [8] .

آري، معرفت اين بزرگواران به عجز موجود ممكن و عزت و عظمت خداوند



[ صفحه 115]



اقتضا مي كند كه اين چنين اظهار تقصير كنند؛ اما ما بيچارگان جاهل و فرورفته در حجاب، گردن فرازي مي كنيم و به عمل خويش مي باليم!

سبحان الله! چه گفتار صادقي است فرمايش اميرمؤمنان علي عليه السلام كه فرمود: «خود بيني، رشك برنده به عقل است». [9] آيا اين از بي عقلي نيست كه شيطان مسأله اي يقيني را بر ما بپوشاند و ما هم درباره ي آن تأمل نكنيم؟ ما همه مي دانيم كه اعمال همه ي انسان هاي معمولي و فرشتگان الهي در مقايسه با اعمال رسول خدا صلي الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام آن قدر بي ارزش است كه به حساب نمي آيد. با اين وجود، اعتراف به عجز و ناتواني از عبادت شايسته ي خدا به تواتر و بيشتر، از آن بزرگواران نقل شده است. با اين دو مقدمه بايد اين نتيجه را گرفت كه ما نمي توانيم به هيچ يك از اعمال خويش خشنود باشيم؛ بلكه اگر به اندازه ي عمر دنيا عبادت كنيم باز هم بايد شرمنده باشيم؛ اما چنان شيطان بر قلب و عقل ما مسلط شده كه نمي توانيم از آن مقدمات آشكار اين نتيجه ي حتمي را بگيريم.

ضربت روز خندق اميرمؤمنان علي عليه السلام به تصديق رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم از عبادت همه ي انس و جن برتر است. امام سجاد عليه السلام كه خود عابدترين خلق خدا است، از اين كه بتوان مانند اميرمؤمنان علي عليه السلام عبادت كرد اظهار عجز مي كند. همين اميرمؤمنان علي عليه السلام بيش از ما به عجز و تقصيرش در برابر خدا اعتراف مي كند.

رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم كه علي مرتضي عليه السلام و همه ي خلايق بنده ي درگاه اويند، پس از بعثت ده سال در كوه حرا به قدري عبادت مي كند كه پاهايش متورم مي شود؛ با اين حال در برابر خداوند اظهار عجز مي كند.

زهري مي گويد: «همراه علي بن الحسين عليه السلام بر عبدالملك بن مروان وارد شديم. چون چشم عبدالملك بر پيشاني آن جناب افتاد و اثر سجده را بر پيشاني آن حضرت ديد تعجب كرد و گفت: «اي ابامحمد! آثار كوشش (در عبادت) بر تو



[ صفحه 116]



آشكار است؛ حال آن كه خداوند از پيش براي تو خير و نيكويي مقرر و مقدر كرده است. تو پاره ي تن پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم هستي، نسبتت (به او) نزديك و پيوندت محكم است. تو در ميان افراد خانواده و مردم زمانه ات فضيلت و برتري عظيمي داري و فضل و دانش و دين و تقوايي كه تو داري، براي احدي جز گذشتگان از خاندانت در گذشته و اكنون نبوده است.» همچنان آن حضرت را بسيار ستود. آنگاه علي بن الحسين عليه السلام فرمود: «آنچه درباره ي فضل و تأييد و توفيق خداي سبحان (نسبت به ما) گفتي، شكر اين نعمت ها چگونه توان كرد اي اميرمؤمنان! رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم به نماز مي ايستاد تا پاهايش متورم مي شد و در ايام روزه دهانش از تشنگي خشك مي شد. به آن حضرت گفتند: «اي رسول خدا! مگر خدا گناهان گذشته و آينده ي تو را نيامرزيده است؟» [10] فرمود: «آيا نبايد بنده اي سپاسگزار باشم؟» حمد خداي را بر آنچه انعام فرمود و ما را بدان آزمود و سپاس او را است در دنيا و آخرت. به خدا قسم اگر اعضاي بدنم پاره پاره شود و چشمانم از حدقه بر سينه ام فرو غلطد تا مگر شكر ده يك از يك دهم از نعمت هاي او را به جاي آورم، به خدا سوگند نمي توانم؛ نعمت هايي كه شمارندگان شمارش آن نتوانند كرد و حمد همه ي حامدان حق يكي از آن ها را ادا نتواند كرد؛ (من كاري نمي توانم انجام دهم) جز آن كه خدا چنانم ببيند كه در شب و روز و خلوت و آشكار چيزي مرا از شكر و ذكر او باز نمي دارد. اگر نبود كه خانواده ام بر من حق دارند و ديگران را نيز بر من حقوقي است كه ناگزير بايد در حد توان خويش آن را ادا كنم، همانا چشم به آسمان مي دوختم و دل خود را به سوي خدا متوجه مي ساختم و ديده و دل برنمي گرفتم تا خدا جانم را بگيرد، و او است بهترين حكم كنندگان.» آنگاه حضرت به گريه افتاد و عبدالملك (نيز) گريست...». [11] .



[ صفحه 117]




پاورقي

[1] (-)همان صحيفه ي نوراني الهي كه از آسمان عرفان عارف بالله و عقل نوراني سيد ساجدين نازل شده تا بندگان را از زندان طبيعت خلاص كرده و ادب بندگي را به آن ها بفهماند.

[2] [مقصود از ابتدايي آن است كه اين نعمت ها در مقابل كاري عطا نشده است].

[3] مصباح الشريعه، ص 36، باب 16.

[4] الكافي، ج 2، ص 72، ح 1.

[5] همان، ص 73، ح 4.

[6] همان، ص 287، ح 2، و ص 457 ح 17.

[7] اشاره به فرموده ي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم است كه فرمودند: (خدايا) آن چنان كه حق شناخت توست تو را نشناختيم. و آن گونه كه حق پرستيدن توست تو را نپرستيديم، مرآة العقول، ج 8، ص 146.

[8] «جايي كه عقاب پر بريزد / از پشه ي لاغري چه خيزد»؛ امثال و حكم، ج 2، ص 579.

[9] نهج البلاغه، ص 1172، حكمت 203.

[10] اشاره به آيه ي 2 سوره ي فتح است.

[11] بحارالانوار، ج 46، ص 57، ح 10.


بازگشت