آداب شهادت به الوهيت


الوهيت داراي دو مقام است. يكي الوهيت ذاتي و ديگر الوهيت فعلي. اگر مقصود از شهادت دادن به اين كه «الهي جز الله نيست»، الوهيت ذاتي باشد، حقيقت آن با تكبير به هم نزديك است. البته اين در صورتي است كه «اله» يكي از اين ريشه ها را داشته باشد؛ يا از «اله في الشي ء» به معناي حيران شدن در مورد چيزي، يا از «لاه» به معناي بالا بودن و يا از «لاه، يلوه» به معناي در حجاب بودن باشد. تكرار تكبير با اين معاني اگر چه فايده دارد؛ اما با اصل كوتاهي كلام منافات دارد.

اما اگر از «اله» به معناي «عبد» گرفته شده و معناي «اله» معبود باشد، سالك با



[ صفحه 87]



گفتن اين شهادت به زبان خويش شهادت مي دهد به اين كه معبودي جز الله نيست؛ اما او بايد اين شهادت زباني را بر قلب خويش نيز القا كند؛ چرا كه اگر قلب او با زبانش همراه نشود منافق خواهد بود. پس با هر زحمت و رياضتي كه هست بايد بت هاي كوچك و بزرگي را كه در دل هست و به دست شيطان و نفس اماره تراشيده شده شكسته و بيرون كند تا شايسته ي حضور در محضر حق تعالي گردد. در نتيجه با اين شهادت، ما به نيروهاي ملكي و ملكوتي خويش اعلام مي كنيم كه معبودهاي باطل را زير پا نهند كه بتوانند به معراج قرب الهي عروج كنند.

اگر مقصود از اين شهادت الوهيت فعليه باشد، معناي آن چنين مي شود كه شهادت مي دهم كه تأثيرگذار و تصرف كننده اي در اين عالم جز ذات خداوند نيست. در اين صورت اگر در قلب سالك، اعتمادي به موجودي غير از خدا وجود داشته باشد، قلبش مريض و شهادتش دروغ است.

پس سالك بايد حقيقت «لا مؤثر في الوجود إلا الله» را با برهان براي خويش ثابت كند و از ذكر خداوند و صفات او غافل نشود. پس از آن كه با برهان علمي اين حقيقت را براي خويش به اثبات رساند، به وسيله ي تذكر و رياضت، دل را با آن مأنوس كند تا به اين حقيقت ايمان بياورد. اين اولين درجه ي راستي گفتار او است. نشانه ي اين راستي هم آن است كه سالك چشم طمع و اميد از هر كسي جز خدا بسته و تنها تكيه گاه او خدا مي شود. در اين صورت لايق حضور در محضر خداوند شده و دل او فطرتا و ذاتا متوجه خداوند مي شود.


بازگشت