حب دنيا و پراكندگي خيال


نوع آفرينش دل به گونه اي است كه به هر چه علاقه و محبت پيدا كند، تمام توجه خويش را صرف آن مي كند. اگر مشغول شدن به چيزي او را از توجه به محبوب غافل كند، به محض كنار رفتن مانع، قلب متوجه محبوب خويش مي شود. كساني كه جذب محبت الهي شده اند به جايي مي رسند كه مي گويند: «چيزي را نديدم؛ مگر آن كه خدا را در آن و با آن ديدم». [1] .



[ صفحه 34]



طالبان غير خدا هم هميشه متوجه مطلوب خويشند. كسي كه در دل، حب مال و رياست دارد، در خواب هم همين ها را مي بيند و در بيداري به فكر آن ها است. وقتي هم كه مشغول نماز مي شود و دل فراغتي براي تفكر مي يابد، به مال و رياست مي انديشد. گويا كه تكبيرة الاحرام كليد در دكان يا عاملي است كه حجاب ميان او و محبوبش را از ميان برمي دارد. وقتي به خود مي آيد كه سلام نماز را گفته، به همين دليل نه تنها نماز براي ما مايه ي قرب به خداوند نيست؛ بلكه اثري جز ظلمت و كدورت بر دل ما ندارد. اگر نماز ما بويي از عبوديت داشت، بايد ما را متواضع و فروتن مي نمود؛ نه اين كه در دام عجب و خودفروشي، كبر و فخرفروشي مي افتاديم. پس چون دل اسير محبت دنيا است، اين حب مانع حضور قلب ما در نماز مي شود. اين بيماري خطرناك را بايد با علم و عمل درمان نمود.


پاورقي

[1] علم اليقين، ج 1، ص 49.


بازگشت