دو نكته


اول: در جمله ي (إياك نعبد) از نظر دستور زبان عربي، «اياك» مفعول «نعبد» است و به حسب طبع اولي مي بايست پس از «فعل» بيايد و گفته شود «نعبدك» و اگر اين طور بود معنايش اين بود كه خدايا! تو را پرستش مي كنيم؛ ولي علماي ادب مي گويند: اگر يك كلمه كه جايش مؤخر است، مقدم بدارند



[ صفحه 221]



علامت انحصار است؛ بنابراين معنايش مي شود: خدايا! تنها تو را پرستش مي كنيم و رام و مطيع تو هستيم، پس جمله ي (إياك نعبد) يك جمله است به جاي دو جمله: جمله ي اثباتي يعني در مقابل خدا تسليم هستيم و جمله ي نفي يعني در مقابل غير خدا هرگز تسليم نمي شويم.

دوم: نكته جالب ديگر اين كه چرا كلمه «نعبد» ضمير جمع آورده شده و به صورت مفرد يعني «اعبد؛ من تنها تو را مي پرستم» گفته نشده است؟

1. انسان در پرتو شناخت خداوند و توجه به او و عمل و فعاليت و آن هم عمل اجتماعي و همراه و هماهنگ با جامعه ي توحيدي ساخته مي شود نه با عدم شناخت خداوند و يا غفلت از او و يا با انديشه ي بدون عمل و يا منفصل و جدا از قافله ي اهل توحيد؛ پس در حقيقت معناي «اياك نعبد» اين است: خدايا! ما مردم جامعه ي توحيدي در حركتي هماهنگ، همه با هم به سوي تو و گوش به فرمان تو روانيم.

2. در شريعت مطهر ما آمده است كه اگر كسي كالايي چند را در يك معامله به ديگري بفروشد و سپس پاره اي از آن كالا معيوب درآيد، مشتري اختيار دارد كه معامله را همان گونه بپذيرد و يا يك جا رد كند و نمي تواند مقدار كالاي معيوب را پس بدهد و مقدار سالم را بپذيرد. در اين جا نيز از آن رو كه بنده، بندگي خويش را ناقص و معيوب مي بيند، آنها را به تنهايي به حضرت باري عرضه نمي دارد بلكه عبادات ديگر بندگان از جمله انبيا و اوليا و صالحان را به آن ضميمه مي كند و همه را يكجا عرضه مي دارد بدين اميد كه عبادت وي نيز در آن ميان قبول گردد چرا كه همه ي آن عبادات قطعا مردود نخواهد بود. و چون



[ صفحه 222]



پس دادن معيوب و پذيرفتن سالم معامله اي است كه پروردگار متعال بندگانش را از آن نهي فرموده است. و اين كار، شايسته ي بزرگواري حضرت باري نيست. [1] .

(إياك نستعين)؛ تنها از تو كمك مي خواهيم و از غير تو كمك و استعانت نمي جوييم. اين جمله دلالت بر توحيد و استعانت دارد كه تنها از او كمك خواستن و به او اعتماد كردن. آنچه اين آيه ي شريفه بيان مي كند اين است كه آن اعتماد نهايي و آن تكيه گاه قلب انسان؛ يعني آنچه در واقع انسان به آن تكيه دارد بايد خدا باشد و آنچه كه از آنها در دنيا استمداد مي جويد؛ آنها را به عنوان وسيله بداند و بداند كه خود انسان، قواي وجودي او، نيروي بازوي او، نيروي مغزي او همه و همه وسايلي هستند كه خداوند آفريده و سررشته در دست اوست و لذا چقدر انسان در دنيا به وسايلي اعتماد مي كند؛ ولي بعد مي بيند كه بر خلاف انتظارش آن وسيله كمكي كه بايد بكند انجام نداد تنها قدرتي كه انسان مي تواند به او تكيه كند و برنامه اش را با او تنظيم كند، خدا است.

(اهدنا الصراط المستقيم - صراط الذين أنعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لا الضالين)؛ خدايا! ما را به شاهراه استوار هدايت فرما، راه كساني كه به آنان انعام فرمودي نه كساني كه مورد غضب واقع شده و نه كساني كه از گمراهانند.

انسان ها از اين نظر كه در مقابل عبوديت چه چيز به دست بياورند، و در انتخاب راه، چه راهي را انتخاب كنند به سه نوع تقسيم مي شوند:



[ صفحه 223]



1. انسان هايي كه راه عبوديت را طي مي كنند و هميشه خود را مشمول رحمت رحيميه ي خداوند قرار مي دهند و گويي احساس مي كنند كه دستي از غيب هميشه آنان را امداد مي كند. اين دسته همان مقربان درگاه الهي مي باشند كه در درجه ي اول انبيا و اوليا و سپس افراد كامل انسان ها هستند و انسان بايد هميشه آنان را جلوي راه قرار دهد و به دنبال آنان قدم بردارد و در جمله ي اول، انسان راه آنان را از خداوند طلب مي كند: (صراط الذين أنعمت عليهم).

2. دسته ي دوم در مقابل دسته ي اولند و به جاي خدا، غير خدا را پرستش كرده و خداوند را عصيان نموده اند و نتيجه اعمالشان اين است كه احساس مي كنند اعمالشان در وجودشان ظهور كرده، و همچون دستي آنان را دائما از راه راست دورتر مي سازد و مورد خشم و غضب الهي قرار گرفته اند و هميشه در حال عقب گرد هستند: (غير المغضوب عليهم).

3. گروهي كه راه مشخصي ندارند و متحير و سرگردان هستند: (و لا الضآلين). [2] .

تا اين جا چند گام برجسته برداشتي:

1. به پناهگاه أمن پروردگار پناه بردي (استعاذه)؛

2. از خزانه ي غيب او مدد خواستي (بسم الله)؛

3. سپاس و ستايش خود را ابراز داشتي (الحمد لله)؛

4. او را با اوصاف نيكويش ياد كردي (رب العالمين الرحمن الرحيم)؛



[ صفحه 224]



5. از قدرت بيكران او ياد كردي (مالك يوم الدين)؛

6. اخلاص خود را به نمايش گذاشتي (اياك نعبد)؛

7. كمك خواهي فقط از او را ابراز كردي (و اياك نستعين).

و اينك نوبت آن فرارسيده كه مهم ترين حاجت خود را به زبان آوري و از او ياري طلبي (ما را به راه راست هدايت فرما. راه آنان كه بر آنها منت نهاده اي، نه راه آنان كه مورد غضب واقع شده اند و نه راه گمراهان).

چون سوره ي حمد را قرائت كني، مصداق اين حديث شريف واقع مي شوي كه رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم از حديث قدسي نقل مي كند كه فرموده است:

قسمت الفاتحة بيني و بين عبدي نصفين، فنصفها لي و نصفها لعبدي؛ سوره ي فاتحه را در ميان خود و بنده ام تقسيم نموده ام نيمي از آن من و نيمي ديگر از آن اوست. [3] .


پاورقي

[1] هزار و يك نكته درباره ي نماز، ص 261 به نقل از كشكول شيخ بهائي، ص 5.

[2] رك: شهيد مطهري، آشنايي با قرآن، سوره حمد، ص 14 - 54 و اسرار نماز، ترجمه ي اسرار الصلوة شهيد ثاني قدس سره.

[3] اسرار نماز، ترجمه ي اسرار الصلوة شهيد ثاني، ص 142.


بازگشت