چند نمونه از شرك ها و توحيدها


1. (أفرأيت من اتخذ إلهه هواه)؛ [1] آيا ديدي آن كس را كه هواي نفس خودش را معبود خويش قرار داده است در اين آيه انسان شهوت پرست، مشرك شمرده شده است و وقتي مي گوئيم (إياك نعبد) اين ادعا را داريم كه خدايا ما به فرمان تو هستيم نه به فرمان ميل ها و هواها و هوس ها و شهوت هاي خودمان.

2. (إتخذوا أحبارهم و رهبانهم أربابا من دون الله)؛ [2] [قرآن كريم يهودي ها و مسيحي ها را مذمت كرده و مي فرمايد:] آنان بدون آن كه مستندي از امر خدا داشته باشند، عالم ها و راهب هاي خودشان را، خداي خويش قرار داده و پرستش مي كنند.



[ صفحه 219]



مي دانيم كه يهودي ها و مسيحي ها علما و مقدسين خود را به آن شكل كه بت پرست ها بت ها را عبادت مي كردند عبادت نمي كردند بلكه همين قدر كه در مقابل آنان متعبد بودند، يعني بدون آن كه از طرف خداوند اجازه داشته باشند مطيع و تسليم آنها بودند و در حقيقت مطيع ميل ها و هواهاي نفساني آنها بودند. پس زماني كه مي گوييم: (إياك نعبد) يعني خدايا! هيچ گروهي را كوركورانه اطاعت نمي كنيم؛ هر كس را تو فرمان داده اي اطاعت مي كنيم. اگر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و امامان معصوم عليهم السلام و مجتهد جامع الشرايط را اطاعت مي كنيم چون دستور تو است.

3. (قل يا أهل الكتاب تعالوا إلي كلمة سواء بيننا و بينكم ألا نعبد إلا الله و لا نشرك به شيئا و لا يتخذ بعضنا بعضا أربابا من دون الله)؛ [3] .

بگو اي اهل كتاب! همگي بياييد به سوي يك حقيقتي كه براي همه ي ما علي السويه است، نه ما مي توانيم بگوييم به ما اختصاص دارد و نه شما مي توانيد ادعا كنيد مخصوص شماست و آن (الله) است بياييد هيچ چيزي را شريك او قرار ندهيم و برخي از ما برخي ديگر را «رب» و صاحب اختيار نگيريم، هيچ كدام ديگري را عبادت و اطاعت نكنيم تنها (الله) را اطاعت كنيم.

پس معناي (اياك نعبد) اين است كه خدايا تنها تو را «رب» و مطاع قرار مي دهيم و هيچ معبود اجتماعي نداريم و هيچ انساني را در برابر تو و فرمان تو مطاع قرار نمي دهيم. اين همان آيه اي است كه رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم در سال 5 يا 6 هجري به صورت بخشنامه به سران كشورهاي دنيا فرستاد.



[ صفحه 220]



4. (و تلك نعمة تمنها علي أن عبدت بني إسرائيل)؛ [4] [موسي بن عمران عليه السلام وقتي با فرعون روبه رو شد و او را دعوت كرد فرعون با خشونت گفت: تو همان كسي هستي كه در خانه ي ما بودي و در زير دست ما بزرگ شدي و آن كار مهم و زشت (مراد همان كشتن قبطي است) را انجام دادي موسي عليه السلام جواب داد:] حال اين منت را به سر من گذاشتي در مقابل اين عملت كه بني اسرائيل را بنده ساخته اي؟!

پس معناي (إياك نعبد) يعني خدايا! تن به تبعيدها و تذليل ها و اطاعت هاي اجباري و بهره كشي و سلب حق اختيار و آزادي نمي دهيم.

خلاصه آن كه در اسلام، كافي نيست كه مسلمان تنها در مرحله ي فكر و انديشه موحد باشد. اين چنين شخصي نيمي از توحيد را دارد و نيم ديگر آن است كه در عمل «يگانه گرا» باشد بلكه يگانه شده باشد؛ بنابراين آن هنگام كه خداوند را با تمام اوصاف شناخت و در اطاعت و تسليم نيز يگانه بود مي توان گفت موحد است.


پاورقي

[1] فرقان (25)، آيه 43.

[2] توبه (9) آيه 31.

[3] آل عمران (3)، آيه 64.

[4] شعراء (26)، آيه 22.


بازگشت