اسرار تكبيرة الاحرام


به طور يقين هر عملي كه انسان مي خواهد انجام دهد، نياز به مقدمه و برنامه ريزي صحيحي دارد كه اگر آن را به درستي انجام دهد، در موفقيت آن كار، نقش بسزايي مي تواند داشته باشد.

نماز يكي از اعمال بسيار مهم به شمار مي رود؛ زيرا كه آن داراي لحظات بسيار باشكوه ارتباط با خداي متعال مي باشد؛ لذا كسي كه مي خواهد به نماز قيام كند و به راز و نياز با



[ صفحه 216]



خداي متعال بپردازد، نياز به مقدمه اي بس بزرگ دارد و آن شروع مطلوب به برگزاري نماز است.

نمازگزار بايد بداند كه در آغاز نماز در برابر مقام با عظمت و كبرياي حق تعالي قرار گرفته است، خداوندي كه همه موجودات عالم، او را تسبيح مي گويند.

و بايد بداند كه عبادتش در مقابل خداوند متعال، براساس نيازي است كه به او دارد، زيرا كه خداوند متعال از عبادت همه بندگانش بي نياز است.

نماز داراي مقدمه عارفانه اي است، كه شايسته است نمازگزار نمازش را با اين رهنمود آغاز كند.

مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

«هنگامي كه اميرالمؤمنين عليه السلام به نماز مي ايستادند، اين آيه شريفه را تلاوت مي فرمودند:

وجهت وجهي للذي فطر السماوات و الارض (انعام، 79)

«با تمام وجودم، به سوي كسي روي مي آورم كه پديد آورنده آسمانها و زمين است»

و رنگ مباركش تغيير مي كرد به طوري كه تغيير حالت و دگرگوني، از صورت مباركش به خوبي مشاهده مي شد.» [1] .

پس تو نيز اكنون كه لحظه هاي عرفاني نماز آغاز مي شود، چنان خود را آماده كن كه شايسته او مي باشد و بدان، قدم در راهي نهاده اي كه اگر مورد قبول حق تعالي قرار گيرد، به سعادت ابدي هر دو جهان نائل خواهي گشت و الطاف بيكران الهي شامل حال تو خواهد گرديد. قدر و منزلت خود را در چنين حالي به خوبي واقف باش.

ببين مولاي بزرگوار، امام رضا عليه السلام چگونه اين حالت را برايت تشريح مي فرمايند:

«چون خواستي به نماز بايستي با حال كسالت، خواب آلودگي، شتاب، لهو و بازي نايست! بلكه با آرامش و وقار نماز را به جاي آور، و بر تو باد كه در نماز خاشع و خاضع باشي و براي خدا تواضع كني و خشوع و خوف را بر خود هموار سازي، در آن حال كه بين بيم و اميد ايستاده اي و پيوسته نگران هستي، پس همانند بنده گريخته و



[ صفحه 217]



گنهكار (كه بازگشته و) در محضر مولايش ايستاده، بايست.

پاهاي خود را كنار هم قرار ده و قامتت را، راست نگهدار و به راست و چپ روي مگردان و چنين بدان كه گويي خدا را مي بيني! اگر تو او را نمي بيني او تو را مي بيند...» [2] .

تكرار اين جمله عرفاني

«در حال نماز چنان باش كه گويي خدا را مي بيني و اگر تو او را نمي بيني، او تو را مي بيند.»

از زبان مولاي بزرگوار عليه السلام نشانه اهميت آن در نماز است. پس هنگام نماز آرامش خود را حفظ كن، از شتاب ورزيدن و تفكر دروني بي مورد، بپرهيز و سعي كن آن چه در دنيا است فراموش كني.

كلام گرانقدري از مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام مي تواند ما را در آگاه نمودن شروع بهتر نماز، ياري نمايد.

آن بزرگوار مي فرمايند:

«چون رو به قبله ايستادي پس از دنيا و آنچه در آن است مايوس باش و از مردم و از آنچه در دست آنان است، همه را فراموش كن و قلبت را از هر چيزي كه تو را مشغول كرده و از خدا باز داشته و به سوي خويش جلب مي كند، به جز خداوند متعال، خالي و فارغ كن و با خلوص قلب به عظمت و جلال پروردگار متوجه باش و بدان كه در پيشگاه با عظمت او ايستاده اي.

خداوند متعال مي فرمايند:

هنالك تبلوا كل نفس ما اسلفت و ردوا الي الله موليهم الحق (يونس، 30)

«در آن مقام (روز قيامت) هر فردي براساس آنچه كه از پيش فرستاده است آزموده شود و همه به سوي خداوندي كه متولي امر آنها مي باشد، برگردانيده مي شوند».



[ صفحه 218]



و قيام تو براساس خوف و رجا باشد.

هر گاه تكبير نماز گفتي، همه را در مقابل عظمت و مقام كبريايي او كوچك ببين و مخلوقات مابين آسمان و زمين را ذليل و ناچيز بدان، مگر بزرگي و كبرياي خداوند متعال را؛ زيرا چون بنده ي نمازگزار تكبير گويد، در حالي كه قلب او بر خلاف زبان او، از حقيقت تكبير بي خبر باشد، از جانب پروردگار متعال خطاب مي رسد كه اي بنده دروغگو، آيا مرا فريب مي دهي؟! سوگند به عزت و جلالم از شيريني ذكر و ياد خودم تو را محروم مي كنم و از مقام قرب و مسرت مناجاتم، تو را محجوب مي گردانم.» [3] .

وقتي تكبيرة الاحرام را بر زبانت جاري ساختي، با اداي آن، روح و قلب و جسمت وارد حريم نماز شده است و ديگر اجازه حركت نمودن به چپ و راست و بازي با دستها و لباس و صورت به تو داده نشده است؛ زيرا در حقيقت در حالت حضور هستي، در حضور كسي هستي كه تو را از زماني كه نطفه اي بودي، تربيت نموده و در اين مرحله اي كه قرار داري، رسانده است و اكنون تو مي خواهي از او استدعا كني كه، خدايا مرا ياري ده تا از آنچه كه هستم، به سوي آنچه كه بايد باشم، حركت كنم.

مولاي بزرگوار، اميرالمؤمنين عليه السلام به مردي كه نماز مي خواند فرمودند:

اي مرد؛ آيا تأويل نماز را مي داني؟

عرض كرد:

سرورم، آيا نماز تأويلي جز عبادت دارد؟

مولاي بزرگوار عليه السلام فرمودند:

سوگند به آن كه محمد را به پيامبري فرستاد، آري دارد...



[ صفحه 219]



«تأويل نخستين تكبيرت تا تكبيرة الاحرام چنين است كه وقتي گفتي: الله اكبر؛ در قلب و جان خود بگذراني كه خدا بزرگتر از آن است كه به قيام يا قعودي وصف شود...» [4] .

پس بايد بداني كه در پيشگاه خداوندي ايستاده اي كه سراپاي وجودت او را تسبيح مي گويند و تو از آن غافلي، نه تنها جسم تو، بلكه لباس تو و آنچه در پيرامون تو وجود دارند نيز، او را تسبيح مي گويند.

مولاي بزرگوار، اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايند:

«هنگامي كه انسان مشغول نماز است، بدن و لباس و هر چه پيرامون او است خدا را تسبيح مي گويند.» [5] .

پس با توجه به اين موضوع بسيار حساس، نمازت را بايد برگزار كني، كه نفس و قلب تو نيز در حال نماز تسبيح گوي او باشد.

با گفتن تكبيرة الاحرام مي خواهي سخنت را با نام خداي متعال آغاز كني و از او همانند فرزندي كه از پدرش عاجزانه طلب چيزي مي كند، و يا همانند نيازمندي كه در مقابل يك بي نيازي، آرزوي برآوردن حاجاتش را مي نمايد، نيازت را درخواست كني.

پس لحظه حساس فرارسيده است.

ببين اگر چه در چنين لحظه اي لياقت حضور داشته باشي، اگر به طور كامل از جهان منقطع گردي و از هر چه هست چشم بربندي و تنها چشم دلت به سوي خداي تعالي باشد، لطفي از جانب او، كه حق است در قلبت پديدار مي گردد و موهبتي از سوي او به تو عنايت مي شود كه تو را به مرحله اي كه فرزانگان، بدان گام نهاده اند، مي رساند. پس تلاش كن و آماده باش و جهاد را آغاز كن كه در محراب، يعني در محل حرب و جهاد قرار گرفته اي و با نفست مبارزه كن و او را از تمايلات ناروايش رهايي ده.

بنگر در محراب عبادتت چه خواهي گفت و از پروردگارت، كه از پدر و مادر به تو



[ صفحه 220]



مهربانتر است، چه خواهي خواست! مبادا در خلال خواسته هايت بار ديگر دنيا و جاه و جلال دنيوي طلب كني؟! زيرا شايسته است از درگاه با عظمتش حاجتي را درخواست نمايي كه بالاتر از آن، حاجتي وجود نداشته باشد!

پس ببين چه درخواستي از او مي تواني داشته باشي؟


پاورقي

[1] و كان علي - عليه السلام - اذ اقام الي الصلاة فقال: «وجهت وجهي للذي فطر السماوات و الارض» تغير لونه حتي يعرف ذلك في وجهه (احاديث نماز، ج 1، ص 217).

[2] فاذا اردت ان تقوم الي الصلاة فلا تقم اليها متكاسلا و لا متناعسا و لا مستعجلا و لا متلاهيا، ولكن تأتيها علي السكون و الوقار و التؤدة و عليك بالخشوع و الخضوع متواضعا لله عزوجل متخاشعا، عليك الخشية و سيماء الخوف راجيا خائفا بالطمأنينة علي الوجل، و الحذر، فقف بين يديه كالعبد الآبق المذنب بين يدي مولاه. فصف قدميك، و انصب نقسك، و لا تلتفت يمينا و شمالا، و تحسب كانك تراه فان لم تكن تراه، فانه يراك (احاديث نماز، ج 1، ص 213).

[3] اذا استقبلت القبلة فآيس من (فانس) الدنيا و ما فيها و الخلق و ما هم فيه و فرغ قلبك عن كل شاغل يشغلك عن الله تعالي و عاين بسرك عظمة الله عزوجل و اذكر وقوفك بين يديه قال الله تعالي: «هنالك تبلوا كل نفس ما اسلفت و ردوا الي الله موليهم الحق» وقف علي قدم الخوف و الرجاء فاذا كبرت فاستغصر ما بين السماوات العلي و الثري دون كبريائه. فان الله تعالي اذا اطلع علي قلب العبد و هو يكبر و في قلبه عارض عن حقيقة تكبيرة، فقال: يا كذاب اتخدعني و عزتي و جلالي لاحرمنك حلاوة ذكري و لاحجبنك عن قربي و المسرة بمناجاتي. (مصباح الشريعه، ص 53).

[4] تأويل تكبيرتك الاولي الي احرامك؛ أن تخطر في نفسك اذا قلت؛ الله اكبر؛ من أن يوصف بقيام أو قعود... (ميزان الحكمه، ج 7، ص 3123).

[5] ان الانسان كان في الصلاة فان جسده و ثيابه كل شي ء حوله يسبح. (بحارالانوار، ج 82، ص 213).


بازگشت