ادراك برتر


يادگيري هاي انسان به طور عمده از طريق حواس پنجگانه و مغز او صورت مي گيرد. به عبارتي ديگر، انسان براي يادگيري محركات و اطلاعات محيط خود، نياز به ابزار مادي مانند اندامهاي حسي و اعصاب حسي و دستگاه عصبي مركزي (مغز) دارد و به وسيله اين عوامل، اثر محركات و اطلاعات را به روان خود منتقل مي كند و بعد از آن اين اطلاعات، توسط عقل ضبط و نگهداري مي شوند و در نهايت به طور دائم در قلب جايگزين مي گردند.

گاهي براي انسان يادگيري هايي اتفاق مي افتد كه حواس پنجگانه در آن دخالتي ندارند. به عبارت ديگر، عوامل يادگيري از طريق حواس پنجگانه به مغز انسان نمي رسد؛ بلكه اطلاعات مستقيما به قلب منتقل مي گردند.

اين نوع يادگيري را يادگيري قلبي مي گويند.

يكي از مهم ترين يادگيري هاي قلبي كه حواس انسان در ايجاد آن نقشي ندارد، يادگيري انسان در زمان خواب مي باشد.

انسان وقتي مي خوابد، صحنه هايي را مشاهده مي كند كه آن اطلاعات بدون دخالت حواس پنجگانه در قلب و روح و عقل انسان ثبت مي شود؛ زيرا فرد آنچه را كه در رؤيا ادراك كرده است پس از بيدار شدن به اطرافيان خود بازگو مي كند.

ملاحظه مي شود كه در اين نوع يادگيري، حواس انسان هيچگونه نقشي به عهده ندارد.

زماني كه انسان مي خوابد، حواس او كه عامل انتقال محركات به مغز مي باشد، ارتباطش را با نفس و قلب قطع مي كند. در نتيجه انسان هيچ گونه ارتباطي به وسيله حواس پنجگانه با عالم خارج ندارد؛ اما در عالم خواب صحنه هايي را به صورت رؤيا مشاهده مي كند، درست مانند زماني كه در عالم بيداري مشاهده گر آنها مي باشد.

انسان آنچه را كه در عالم خواب مشاهده مي كند، در حافظه خود مي سپارد و نگاهداري مي نمايد و پس از بيدار شدن ماجراي رؤياي خود را به اطرافيان نيز بازگو مي كند.

سؤال اين است كه آيا در عالم خواب، انسان به وسيله كدامين حواس به مشاهده آن رؤيا



[ صفحه 126]



پرداخته است؟

بدون شك حواس انسان دخالتي در مشاهده رؤيا ندارند؛ زيرا كه حواس در زمان خواب ارتباط خود را از جهان خارج قطع مي كنند. بنابراين چه عاملي است كه موجب مي شود انسان آن صحنه ها را مورد مشاهده قرار دهد؟

براي رسيدن به پاسخ اين سؤال، بخشي از مناظره اي را كه بين مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام و يك طبيب هندي اتفاق افتاده است، مورد بررسي قرار مي دهيم.

در اين مناظره، مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام خطاب به طبيب هندي مي فرمايند:

«كدام حس موجب مي شود كه آنچه را در خواب ديده اي در قلبت بماند تا پس از بيداري آن را بيان كني؟

طبيب هندي: در اين امر حس دخالتي ندارد.

امام عليه السلام؛ آيا اينك شايسته نيست كه بداني وقتي حواس تعطيل مي شود (به خواب فرو مي رود) عاملي كه چيزها را در خواب مشاهده مي كند و در خود حفظ و نگهداري مي كند، قلب تو است آن قلبي كه خداي سبحان در آن عقل قرار داده كه به وسيله آن بر بندگان اتمام حجت مي نمايد.» [1] .

از بررسي اين مناظره نتيجه گرفته مي شود كه در عالم خواب پس از تعطيل شدن حواس پنجگانه، قلب و روان انسان به مشاهده صحنه هاي رؤيا مي پردازد و آنچه را كه در خواب ادراك نموده، به وسيله عقل در خود نگهداري مي كند.

به طور يقين وجود چنين رؤياهايي در ذهن تمام افراد وجود دارد و هر كس رؤياهايي را در عالم خواب مشاهده نموده و بعد از بيدار شدن، آن را به اطرافيان خود تعريف نموده است. وجود تمام اين رؤياها، يادگيري قلبي را به اثبات مي رساند.

يادگيري قلبي در زمان بيداري نيز وجود دارد ولي ما از آن بي خبريم.

مطالعه بسياري از آيات قرآن و روايات اسلامي، اين نوع يادگيري را مورد تأييد قرار مي دهند.

انسان داراي استعداد ويژه اي است كه خود از آن آگاهي ندارد. اگر اين استعداد در قلب و



[ صفحه 127]



ذهن او به رشد و تكامل برسد، انسان مي تواند به حقايق بسيار والايي دست يابد و آن رسيدن به ادراك برتر است. چگونگي آشكار شدن اين استعداد و رسيدن انسان به اين مرحله عالي، نياز به بحث گسترده اي دارد كه به طور خلاصه، ايجاد چنين مرحله اي را در قلب انسان مورد بررسي قرار مي دهيم.

بدون ترديد بدون احساس، هيچگونه ادراكي پديد نمي آيد و انسان نمي تواند ادراكي را در قلب خود باور كند كه آن را احساس نكرده باشد.

ادراك برتر نيز از اين قانون مستسني نمي تواند باشد؛ زيرا براي ادراك برتر نيز احساسي وجود دارد؛ اما بايد ديد كه احساس چنين ادراكي كه به چشم قابل مشاهده نمي باشد، چيست؟

براي رسيدن به تحليل چنين فرايندي، لازم است موضوع بسيار مهمي را مورد مطالعه قرار دهيم و براساس آن چنين پديده شگرفي را بررسي كنيم.

در زمينه رسيدن به اين مرحله با شكوه، روايت جالبي از مولاي بزرگوار امام صادق عليه السلام بيان گرديده است كه مي تواند ما را راهنمايي بكند.

آن بزرگوار خطاب به يكي از شاگردان خويش به نام سليمان بن خالد فرمودند:

«اي سليمان به راستي كه برايت قلب و شنوايي ها است. به راستي كه خداوند وقتي هدايت بنده اي را بخواهد، گوش قلب او را مي گشايد و وقتي غير از اين اراده كند بر آن شنوايي ها مهر مي زند و ديگر اصلاح نمي شود.

اين است كلام خداي عزوجل:

ام علي قلوب اقفالها (سوره محمد صلي الله عليه و آله و سلم آيه 27) [2] .

كلام مولاي بزرگوار عليه السلام بيانگر آن است كه انسان علاوه بر اينكه داراي حواس ظاهري است، داراي حواس باطني نيز مي باشد كه منشأ آن قلب او مي باشد و خداوند متعال اگر اراده فرمايد، براساس قوانيني چشم قلبي انسان را مي گشايد تا او بتواند به وسيله آن، حقايق هستي را آنچنان كه هست مورد مشاهده قرار دهد.



[ صفحه 128]



روايت بسيار جالب ديگري در همين زمينه از مولاي بزرگوار، امام سجاد عليه السلام بيان گرديده است كه در فهم بيشتر اين موضوع ما را ياري مي نمايد.

آن بزرگوار مي فرمايند:

«آگاه باش براي بنده چهار چشم است: با دو چشم، امر دين و دنياي خود را مي بيند و با دو چشم، امر آخرت خود را مشاهده مي نمايد. هرگاه خداوند متعال براي بنده اي خير اراده فرمايد دو چشم او را كه در قلبش قرار دارد، باز مي كند و بنده با آنها نهان و امر آخرتش را مي بيند. هرگاه خداي تعالي غير از اين اراده فرمايد، قلب بنده اش را به حال خود وا مي گذارد.» [3] .

با مطالعه دو روايت فوق، اين حقيقت را مي توان فهميد كه انسان داراي چشم قلبي است كه باز شدن آن او را در رسيدن به ادراك برتر ياري مي نمايد.

چشم قلبي انسان زماني گشوده مي گردد كه انسان بتواند خود را در تكامل نفس بدان پايه برساند.

بايد توجه داشت كه تنها رمز رسيدن به چنين مرحله اي، بكار بستن كلام پيامبر بزرگوار اسلام صلي الله عليه و آله و سلم است كه با عمل به آن انسان مي تواند به چنين مرحله اي نايل گردد.

آن بزرگوار مي فرمايند:

«خدا را چنان عبادت كن كه گويي او را مي بيني، اگر تو او را نمي بيني، او تو را مي بيند.»

كلام گهربار و ارزنده پيامبر بزرگوار اسلام صلي الله عليه و آله و سلم رمز رسيدن به ادراك برتر مي باشد به شرطي كه آنچه را آن بزرگوار در مورد ستايش و عبادت خداوند متعال سفارش فرموده اند به طور دقيق، عملي سازيم.

زماني كه انسان تصور كند كه در برابر عظمت خداوندي قرار گرفته است كه خالق تمام هستي است و تمام قدرتها در مقابل قدرت و عظمت او محكوم به فنا مي باشند، چنين تفكري مي تواند تمام خطورات قلبي كه به هنگام نماز در ذهن و قلب انسان پديد مي آيند، از



[ صفحه 129]



بين ببرد.

وقوع اين حقيقت زماني در قلب و ذهن انسان ظاهر مي گردد كه انسان با تمام توان و اراده خويش، به عملي ساختن اين سفارش ارزشمند اقدام نمايد، زيرا در چنين شرايطي است كه نماز انسان مورد قبول حضرت حق تعالي قرار مي گيرد و خداوند متعال به خاطر اين عمل شايسته بندگانش، لطفي بيكران به آنان عنايت مي فرمايد.

مولاي بزرگوار امام باقر عليه السلام مي فرمايند:

«بر تو باد توجه كامل بر نمازت، پس همانا آن مقدار كه در نماز حضور قلب داشته باشي، محسوب مي شود. در نماز با دست و سر و ريش خود بازي مكن و در نماز با خودت صحبت مكن و خميازه مكش و با شتاب نماز مخوان و در درونت فكر مكن.» [4] .

كلام مولاي بزرگوار عليه السلام رهنمود ارزنده اي براي رسيدن به چنين هدفي مي باشد كه انسان با تمام قلب و ذهن خود، حضور در پيشگاه حضرت حق تعالي را احساس كند و به اين حقيقت باور داشته باشد كه خداي تعالي او را مي بيند و از اسرار قلبي وي آگاهي دارد و اگر ذهن او متوجه مسائل ديگري جز حضور حضرت باريتعالي باشد، خداي تعالي از آن آگاهي دارد و اين تفكر ذهني او مانع مي شود كه نمازش مورد پذيرش قرار گيرد؛ زيرا آن مقدار از نماز فرد مورد قبول حضرت احديت قرار مي گيرد كه انسان با حضور قلبي، آن را انجام داده باشد.

اگر انسان بتواند به اجراي چنين نماز و عبادتي نايل گردد، از سوي خداي تعالي، لطفي خاص نسبت به بنده عطا مي گردد كه اثر آن را خود فرد در قلبش تجربه خواهد كرد و آن باز شدن چشم و گوش قلب مي باشد.

روايتي از مولاي بزرگوار امام باقر عليه السلام بيانگر اين حقيقت است.

آن بزرگوار مي فرمايند:

«خداي عزوجل مي فرمايد: هيچ بنده اي از بندگانم به من تقرب نمي جويد به چيزي كه



[ صفحه 130]



نزد من از آنچه بر او واجب گردانيده ام محبوب تر باشد، و بنده ام با انجام نوافل به من نزديك مي شود تا جايي كه او را دوست مي دارم. همين كه او را دوست داشتم، گوش او مي شوم كه با آن مي شنود و چشم او مي شوم كه با آن مي بيند و زبان او مي شوم كه با آن سخن مي گويد و دست او مي شوم كه با آن اخذ مي كند. اگر مرا دعا كند او را اجابت مي كنم و اگر چيزي از من بخواهد به او عطا مي كنم.» [5] .

اين روايت بسيار جالب، بيانگر آن است كه فرد بر اثر انجام دادن نمازهاي روزانه و نوافل، با حضور و توجه قلبي، به مرحله اي نايل مي گردد كه خداوند چشم و گوش و قلب وي را باز مي كند و او را به مرحله والاي ايمان مي رساند.

براساس يافته هاي علم روانشناسي، براي ايجاد هر ادراكي، عامل احساس الزامي است. به عبارت ديگر، بدون احساس، امكان ندارد ادراكي بوجود آيد.

به طور مسلم براي ادراك مشاهده خداي تعالي، احساس خاصي وجود دارد؛ اما نه آن احساسي كه مادي باشد.

احساسي كه براي چنين ادراكي مي تواند وجود داشته باشد، در حقيقت لطفي از جانب خداوند متعال مي باشد كه براساس اعمال صالح بندگانش به آنان عطا مي گردد و در اثر اين لطف، لحظاتي چشم قلبي آنان گشوده مي گردد و آنها در چنين لحظاتي، خداي متعال را به صورت نور مشاهده مي كنند.

همين عامل، رمز رسيدن به ادراك برتر است. به عبارت بهتر، زماني كه خداي متعال چشم قلبي انسان را گشود، او نظاره گر نوري مي گردد كه متوجه مي شود آن نور تمام جهان را فراگرفته است.

همين لطف خداي متعال مقدمه اي براي ايجاد ادراك برتر بشمار مي رود، زيرا چنين لطفي، به عنوان احساسي است كه مقدمه ادراك است.

روايتي از پيامبر بزرگوار صلي الله عليه و آله و سلم مؤيد اين حقيقت است.



[ صفحه 131]



آن بزرگوار در پاسخ سخن ابوذر كه سؤال كرد؛ يا رسول الله، آيا پروردگارت را ديده اي؟ فرمودند:

«نوري است كه من آن را مي بينم.» [6] .

مشابه چنين حالتي در سطوح پائين تري، در افراد مؤمن كه اعمالشان در روند اسلام حقيقي بوده باشد، اتفاق مي افتد.

وجود چنين لحظه اي، ايجاد يك احساس براي ادراكي برتر است؛ زيرا بعد از اين مرحله، در ذهن و قلب فرد مؤمن چنين ادراكي همواره وجود دارد و با بكار بستن كلام ارزشمند پيامبر بزرگوار صلي الله عليه و آله و سلم اين ادراك قوي تر مي شود، به طوري كه بنده مؤمن هرگاه به نماز مي ايستد، اثر كلام پيامبر خدا را به تجربه ادراك مي كند و مي داند كه به طور يقين خداي تعالي او را مي بيند و اين آغاز رسيدن به ادراك برتر است.

رسيدن به چنين مرحله اي، لحظه با شكوه يك فرد با ايمان است كه هرگز از ذهن و قلب او فراموش نمي شود.

با مطالعه نمونه هاي جالب، مي توان وجود ادراك برتر را در قلب افرادي كه به چنين مرحله اي قدم نهاده اند، مورد مطالعه قرار داد.

بررسي ادراك برتر به صورت تجربي، توسط كساني كه به چنين مراحلي رسيده اند، قابل مطالعه و بررسي مي باشد.

در روايتي ارزنده از مولاي بزرگوار امام صادق عليه السلام به صورت تجربي، آشكار شدن ادراك برتر در اثر ايمان خالص يكي از بندگان خدا بيان گرديده است.

آن بزرگوار در اين روايت مي فرمايند:

«روزي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نماز صبح را با مردم برگزار كرد. سپس در مسجد نگاهش به جواني افتاد كه چرت مي زد و سرش پايين مي افتاد. رنگش زرد بود و تنش لاغر، چشمانش به گود رفته!

رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند:

«حالت چگونه است؟»



[ صفحه 132]



جوان عرض كرد: در حالت يقين هستم!

پيامبر بزرگوار صلي الله عليه و آله و سلم در شگفت شدند و فرمودند:

«هر يقيني را حقيقتي (و علامتي) است حقيقت (و نشانه) يقين تو چيست؟»

جوان عرض كرد: يا رسول الله، همين يقين من است كه مرا اندوهگين ساخته و بيداري شب و تشنگي روزهاي گرمم بخشيده است. به دنيا و آنچه در او هست بي رغبت گشته ام تا آنجا كه گويي عرش پروردگارم را مي نگرم كه براي رسيدگي به حساب خلق برپا شده و مردم براي حساب گرد آمده اند. گويا اهل جهنم را مي بينم كه در آنجا معذبند و به فريادرسي ناله مي كنند و گويا اكنون آهنگ زبانه كشيدن آتش دوزخ در گوشم طنين انداز است!

پيامبر بزرگوار صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند:

«بر اين حالي كه داري، ثابت قدم باش.»

جوان گفت: يا رسول الله از خدا بخواه كه شهادت را در ركابت روزي ام گرداند.

پيامبر بزرگوار صلي الله عليه و آله و سلم به او دعا فرمودند. مدتي نگذشت كه در جنگي همراه پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم بيرون رفت و بعد از نه نفر شهيد شد و او در آن جنگ دهمين شهيد بود. [7] .

مطالعه شرح حال اين جوان، وجود ادراك برتر را به طور عيني بيان مي كند. او مسائلي را با چشم دل مشاهده مي كند كه افراد عادي از مشاهده آن عاجزند.

علت اينكه اين جوان توانسته است به اين مرحله برسد و خداوند چشم و گوش قلب او را باز كند، وجود نيروي ايمان قوي در قلب او است. هر كسي داراي چنين ايماني باشد به طور مسلم خداوند متعال چشم و گوش قلب او را باز مي كند و او مشاهده گر عواملي مي شود كه ديگران از شنيدن و ديدن آن ها ناتوانند.

مسائلي كه مورد بررسي قرار گرفت بيانگر اين حقيقت است كه اگر ايمان در قلب فردي به مرحله اي از تكامل برسد، انسان مي تواند مشاهده گر عواملي باشد كه افراد عادي از شنيدن و ديدنشان بي بهره اند.

اين گونه ادراكات، در افرادي كه طريق معنويت را فرا راه خود قرار داده اند، ادراك برتري



[ صفحه 133]



است كه خداوند متعال براساس اعمال پسنديده بندگان خود، نصيب آنان مي گرداند. چنين ادراكي در افرادي كه نتوانسته اند به اين مرحله برسند، وجود ندارد.

نكته بسيار مهمي كه لازم است يادآوري گردد آن است كه يادگيري هاي قلبي، ارتباط بسيار لطيفي با ادراك برتر دارند.

زماني كه انسان بر اثر توجهات قلبي و با اخلاص به عبادت خداي متعال مشغول مي گردد، خداي تعالي نوري در قلب وي ايجاد مي فرمايد كه فرد به وسيله آن مي تواند حقايقي از جهان خلقت را مشاهده كند كه افراد عادي از مشاهده آن ناتوانند.

حقيقت شگفت انگيز باز شدن چشم قلبي انسان، عالي ترين مرحله اي است كه انسان با تلاش و كوشش خود در راه بندگي خالص، بدان قدم مي گذارد و چنين استعداد ويژه اي كه انسان از حقيقت آن آگاهي ندارد، شكوفا مي گردد.

ملاحظه مي شود كه باز شدن چشم و گوش قلب در طي مراحل تكاملي ايمان و براساس تزكيه نفس صورت مي گيرد و براي كساني كه در اين مراحل گام برنمي دارند باز شدن چشم قلب امكان پذير نخواهد بود.

شايد چنين سؤالي در ذهن انسان ايجاد گردد كه چرا همه مردم از اين موهبت بهره مند نيستند و نمي توانند خود را به اين مرحله برسانند؟

پاسخ قانع كننده اين سؤال را مي توان در كلام ارزنده اي از مولاي بزرگوار، امام سجاد عليه السلام جستجو نمود.

آن بزرگوار مي فرمايند:

«(خدايا) تو خود را از آفريدگانت در حجاب نكرده اي؛ بلكه كردارهاي زشت خود آنان حجاب ميان تو و ايشان شده است.» [8] .

بدون ترديد رسيدن به ادراك برتر استعدادي است كه در قلب هر انساني وجود دارد و هر كس توانايي آن را دارد كه به اين مرحله برسد؛ اما براساس اعمالشان خداوند متعال آنها را در حجاب قرار داده و از رسيدن به اين موهبت عظيم بازداشته است. به عبارت بهتر، آنها براساس اعمال خودشان، خود را از اين موهبت محروم ساخته اند.



[ صفحه 134]



روايت ارزنده ديگري از مولاي بزرگوار، امام موسي كاظم عليه السلام بيانگر اين حقيقت است. آن بزرگوار مي فرمايند:

«ميان خداي متعال و آفريدگانش، حجابي جز خود آنان وجود ندارد. او در حجاب است بي آنكه حجابي در كار باشد و مستور است بي آنكه پوششي در ميان باشد.» [9] .

لقاي حضرت حق، به علم و عمل و تزكيه نفس نيازمند است و كسي كه به اين موهبت نايل گردد، احساس مي كند در دنياي ديگري زندگي مي كند.

اين مرحله باشكوه، آرزوي كوي مشتاقان او است كه هر كس او را شناخت، آرزويش مي كند.

مولاي بزرگوار، امام رضا عليه السلام در كلامي عارفانه مي فرمايند:

«ديدار تو روشنايي ديدگان من است و وصالت، آرزوي جانم.

شوق تو دارم و شيفته محبت تو هستم، سوداي تو در سر دارم.

خشنودي تو خواهش من است و ديدنت نياز من.» [10] .

عارفان براي رسيدن به چنين لحظاتي، سوز و گدازي در دل دارند و همواره چنين لحظاتي را از خداي متعال براي خود طلب مي كنند.

به حق كه رسيدن به چنين لحظه با شكوهي، آرزوي هر مشتاقي است.

آن بزرگوار، در كلام زيبا و عارفانه ديگري چنين مي فرمايند:

«سوز و گداز مرا جز ديدار تو فرو نمي نشاند و درد اشتياقم را به تو، جز ديدن رويت بهبود نمي بخشد.» [11] .

در زمينه باز شدن چشم قلب كه براساس لطف خداي تعالي است، سخن بسيار است و آنچه ارائه گرديد، بخشي از الطاف بيكران خداي تعالي مي باشد.



[ صفحه 135]



بايد توجه داشت كه انبياء و اولياء مخصوصا ائمه معصومين عليهم السلام در نقطه اوج اين مرحله قرار دارند و چشم و گوش و قلب آنان همواره مشاهده گر حقايق جهان هستي است، زيرا آنان داراي برترين و قويترين ايمان مي باشند.

روايات زيادي در اين زمينه وجود دارد كه درستي اين موضوع را به اثبات مي رساند، كه در اينجا به ذكر دو مورد اكتفا مي شود:

از اميرالمؤمنين عليه السلام پرسيدند آيا رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم پروردگار خود را مي ديد؟

فرمودند:

«آري با قلب خود. مگر كلام خداي عزوجل را نشنيده اي كه مي فرمايد:

ما كذب الفؤاد ما راي

«دل در آنچه ديده بود دروغ نگفت.» (نجم، 12)

(از اين آيه به خوبي برمي آيد) كه آن جناب پروردگار خود را مي ديده است و ليكن نه با چشم سر؛ بلكه با چشم قلب.» [12] .

اين روايت به خوبي ثابت مي كند كه پيامبر بزرگوار صلي الله عليه و آله و سلم همواره در اثر ايمان برتر خود خداي تعالي را با چشم قلب (فؤاد) مشاهده مي كرده است.

روايت ديگري نيز بيانگر آن است كه مولاي بزرگوار، اميرالمؤمنين عليه السلام نيز همواره در اثر نيروي ايمان قوي مشاهده گر خداي تعالي بوده است.

دانشمندي به حضور اميرالمؤمنين عليه السلام آمد و گفت: اي اميرمؤمنان آيا پروردگارت را هنگام پرستش ديده اي؟

مولاي بزرگوار عليه السلام فرمودند: من هرگز خدايي را كه نديده باشم پرستش نكرده ام!

دانشمند گفت: چگونه خدايت را ديده اي؟

آن بزرگوار فرمودند:

«ديدگان او را با بينايي چشم نمي توانند ببينند، اما قلبها به وسيله حقيقت ايمان او را



[ صفحه 136]



مي بينند.» [13] .

اين روايت نيز ثابت مي كند كه ائمه معصومين عليهم السلام همواره با چشم قلب خدا را مشاهده مي كردند و اين عامل در اثر ايمان بسيار والاي آن بزرگواران بوده است.

حقيقت ادراك برتر را مي توان با بررسي اين روايت ارزنده ملاحظه نمود.

مولاي بزرگوار و ديگر ائمه معصومين عليهم السلام به طور يقين، براساس اين روايت، در اين مرحله بوده و همواره مشاهده گر خداي تعالي بوده اند و به همين سبب، لحظه اي از ياد خدا غافل نبوده اند.

افرادي كه به اين مرحله مي رسند، اگر چه همانند ائمه معصومين عليهم السلام در اين مرحله نمي توانند باشند، اما با سعي و تلاش پي گير خود و مداومت ورزيدن به عبادت با حضور قلبي و خشوع تمام، مي توانند به مرحله اي از آن نايل گردند.

بنابراين مي توان گفت كه رسيدن به چنين مرحله اي امكان پذير مي باشد و تنها كافي است كه بنده ي مؤمن با استمداد از خداي تعالي و رهنمود ائمه ي معصومين عليهم السلام و با تلاش پي گير خود كوشش نمايد و خود را به اين مرحله برساند.

بدون ترديد، كسي كه بخواهد خداوند متعال او را به اين مرحله نايل بگرداند، بايد مراحلي را طي نمايد تا بتواند به چنين مرحله ي باشكوهي گام نهد.

شناخت خداي تعالي در ابعاد مختلف، از گامهاي بسيار مهم رسيدن به اين مرحله ي باشكوه بشمار مي رود؛ زيرا اگر كسي به اين مرحله ي شناخت رسيده باشد، مي تواند ادراك واقعي از خداوند متعال در قلب و ذهن خود داشته باشد كه در رسيدن به هدف، او را ياري كند.

مولاي بزرگوار، امام باقر عليه السلام مي فرمايند:

«هيچ عملي پذيرفته نيست مگر آنكه براساس شناخت باشد و هيچ شناخت و معرفتي مورد قبول نيست مگر آنكه توأم با عمل باشد. كسي كه به مرحله شناخت رسيد، شناختش او را به عمل راهنمايي مي كند و هر كس كه شناخت و معرفتي ندارد، عملي



[ صفحه 137]



ندارد.» [14] .

بنابراين، اولين و مهمترين گام در رسيدن به اين مرحله، شناخت واقعي خداوند متعال مي باشد و اگر كسي اين مرحله را به خوبي ادراك نكند، به جرأت مي توان گفت كه نمي تواند به چنين مرحله اي برسد؛ زيرا حقيقت ادراك برتر، با شناخت خداي تعالي در ابعاد مختلف، ارتباط مستقيم دارد.

شناخت واقعي خداوند متعال و عمل نمودن خالصانه فرمان او، رمز رسيدن انسان به ادراك برتر مي باشد چنين شناختي آثار رفتاري بسياري براي انسان مي تواند به ارمغان بياورد.

پيامبر بزرگوار صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايند:

«اگر خدا را چنان كه شايسته او است مي شناختيد، هر آينه با دعاي شما كوهها از جاي كنده مي شدند.» [15] .

بنابراين شايسته است كه با دعايي عارفانه از درگاه حضرتش درخواست كنيم كه نور معرفت را در قلب ما بتاباند و ما را در رسيدن به ديدار با شكوه خود موفق بدارد.

اينك شايسته است كه ما نيز همگام با امام عارفان، حضرت سجاد عليه السلام درخواستي را كه آن بزرگوار از خداي متعال طلب نموده، خواستار گرديم.

آن بزرگوار در دعاي عرفاني خويش مي فرمايند:

«الهي؛ ما را از كساني قرار ده كه براي نزديك شدن به تو و دوستداريت برگزيدي و براي دوستي و محبتت گزينش كردي و شوق ديدارت را در جانش افكندي و او را به قضايت خشنود گردانيدي و ديدن رويت را ارزانيش داشتي...

نعمت ديدنت را به من عطا فرما.» [16] .



[ صفحه 138]



بايد توجه داشت كه اگر آگاهي هاي انسان در گستره فطرت و عقل و نظم حاكم بر جهان تكامل يابد، بدون ترديد خواهد توانست او را در زمينه عمل به دستورات خداوند متعال نيز رهنمون سازد؛ زيرا ادامه شناخت توحيد در ابعاد مختلف، عمل نمودن به دستورات خداوند متعال در حيطه هاي مختلف از جمله نماز عارفانه مي باشد.

به عبارت ديگر، كسي كه عارف واقعي در شناخت خداي متعال باشد، امكان ندارد اعمالش براساس اين عرفان تجلي نيابد.

بنابراين مي توان دريافت كه شناخت خداوند متعال در مراحل مختلف، مقدمه اي بر عمل عارفانه او در زمينه هاي مختلف بخصوص نماز عارفانه مي باشد.

يكي از آثار اين شناخت، نماز عارفانه اي است كه تجلي گاه شناخت خداي متعال مي باشد.

بدين لحاظ مي توان دريافت كه نماز انسان رابطه مستقيمي با شناخت توحيد دارد؛ زيرا نمازي با ارزش است كه همراه با شناخت عميق خداي تعالي باشد.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 3، ص 167 - 168.

[2] يا سليمان، ان لك قلبا و مسامع و ان الله اذا اراد ان يهدي عبدا فتح مسامع قلبه و اذا اراد به غير ذلك ختم مسامع قلبه، فلا يصلح ابدا و هو قول الله عزوجل: ام علي قلوب اقفالها (تحف القلوب، ص 339).

[3] الا ان للعبد اربع عين عينان يبصربهما امر دينه و دنياه و عينان يبصر بهما امر آخرته. و اذا اراد الله بعبد خيرا فتح له العينين التي في قلبه فابصربهما الغيب و امر آخرته و اذا اراد به غير ذلك ترك القلب بما فيه (تحف القلوب، ص 238).

[4] عليك بالاقبال علي صلاتك فانما يحسب لك منها ما اقبلت عليه منها بقلبك و لا تعبث فيها بيديك و لا برأسك و لا بلحيتك و لا تحدث نفسك و لا تتثائب و لا تتمطأ و لا تفكر... (احاديث نماز، ج 1، ص 204).

[5] ان الله جل جلاله قال: ما يقرب الي عبد من عبادي بشي ء احب الي مما افترضت عليه و انه ليتقرب الي بالنافلة حتي احبه، فاذا احببته كنت سمعه الذي يسمع به، و بصره الذي يبصربه و لسانه الذي ينطق به و يده التي يبطش بها. ان دعاني اجبته و ان سالني اعطيته. (احاديث نماز، ج 2، ص 145).

[6] نور اني أراه (ميزان الحكمه، ج 8، ص 3627).

[7] اصول كافي، ج 3، ص 89.

[8] انك لا تحتجب عن خلقك الا أن تحجبهم الاعمال (الامال) السيئة دونك (ميزان الحكمه، ج 8، ص 3631).

[9] ليس بينه و بين خلقه حجاب غير خلقه، احتجب بغير حجاب محجوب، و استتر بغير ستر مستور (ميزان الحكمه، ج 8، ص 3633).

[10] لقاؤك قرة عيني، و وصلك مني نفسي، و اليك شوقي، و في محبتك و لهي، و الي هواك صبابتي، و رضاك بغيتي، و رؤيتك حاجتي (همان، ج 8، ص 3631).

[11] و لوعتي لا يطفئها الا لقاؤك و شوقي اليك لا يبله الا النظر الي وجهك (همان، ج 8، ص 3631).

[12] فقال نعم بقلبه رآه اما سمعت الله عزوجل يقول: «ما كذب الفؤاد ما رأي» لم يره بالبصر ولكن رآه بالفؤاد (الميزان، ج 37، ص 68).

[13] لا تدركه العيون في مشاهدة الابصار، و لكن رأته القلوب بحقائق الايمان (داستانهاي اصول كافي، ج 1، ص 58).

[14] لا يقبل عمل الا بمعرفة، و لا معرفة الا بعمل و من عرف دلته معرفته علي العمل، و من لم يعرف فلا عمل له. (بحارالانوار، ج 78، ص 174).

[15] لو عرفتم الله حق معرفته، لزالت بدعائكم الجبال (ميزان الحكمه، ج 8، ص 3589).

[16] الهي؛ فاجعلنا ممن اصطفيته لقربك و ولايتك، و أخلصته لودك و محبتك، و شوقته الي لقائك، و رضيته بقضائك، و منحته بالنظر الي وجهك.... و امنن بالنظر اليك علي (همان، ج 8، ص 3631).


بازگشت