اول و آخر


شناخت خداي متعال بر اساس صفات او، داراي ابعاد گوناگوني مي باشد كه مطالعه آن همت والايي مي طلبد.

از آغاز بنيان اسلام، افرادي بوده اند كه به حضور پيامبر بزرگوار مي رسيدند و به فهم اين مهم همت مي گماشتند و آن مفاهيم عالي را از آن بزرگوار سؤال مي نمودند.

ابن عباس گويد:

عربي باديه نشين نزد پيامبر بزرگوار صلي الله عليه و آله و سلم آمد و عرض كرد؛ اي رسول خدا، از شگفتيهاي دانش مرا چيزي بياموز!

پيامبر بزرگوار صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند:

با سر دانش چه كرده اي كه از شگفتيهاي آن مي پرسي؟

آن مرد گفت؛ سر دانش چيست اي رسول خدا؟

آن بزرگوار فرمودند:

شناخت خدا، چنان كه شايسته او است!

مرد عرب عرض كرد؛ شناخت خدا چنان كه او را سزد، چگونه است؟

پيامبر بزرگوار فرمودند:



[ صفحه 106]



«اين كه او را بي مثل و مانند و شبيه بداني و اينكه يگانه و يكتا و پيدا و ناپيدا و اول و آخر است و همتا و همساني ندارد.

اين است حق شناخت او.» [1] .

پاسخ ارزنده پيامبر بزرگوار صلي الله عليه و آله و سلم در زمينه شناخت صفات خداي عزوجل در هر زمان مي تواند جريان داشته باشد؛ زيرا هر انساني كه به آگاهي مي رسد، لازم است اطلاعي از صفات حضرت باريتعالي داشته باشد.

حتي زماني كه انسان داراي اطلاعات بسياري در اين زمينه باشد، باز به اطلاعات گسترده تري در اين زمينه نياز خواهد داشت؛ زيرا كه شناخت صفات خداي تعالي نهايتي ندارد.

براساس اطلاعاتي كه از سخنان ارزنده ائمه معصومين عليهماالسلام استفاده مي شود، مي توانيم گوشه اي از اين بحر بيكران را درنورديم و به شناختي اندك دسترسي پيدا كنيم.

خداوند متعال آغازگر خلقت است كه قبل از آن آغاز، خود وجود داشته است و سپس پديده هاي خلقت را خلق فرموده است.

مولاي بزرگوار، امام رضا عليه السلام در كلامي ارزنده مي فرمايند:

«براساس اين كه خداوند آفرينش مخلوقات را آغاز كرده، دليل بر اين است كه خود او را آغازي نيست؛ زيرا هيچ آغاز شده اي، نمي تواند آغازگر خود باشد.» [2] .

صفت اول بودن خداي متعال براساس رهنمود مولاي بزرگوار عليه السلام بيانگر اين حقيقت است كه خداي متعال قبل از هر آغازي بوده است؛ زيرا خود، آغازگر پديده هاي خلقت مي باشد.

براي فهم دقيق اين صفات، روايتي از مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام را مورد بررسي قرار مي دهيم:

ميمون البان گويد از مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام راجع به اول و آخر بودن پروردگار



[ صفحه 107]



متعال سؤال شد.

آن بزرگوار فرمودند:

«(خداي تعالي) اولي است كه پيش از او اولي نبوده و آغازي بر او سبقت نگرفته و آخري است كه آخر بودنش به جهت پايان نيست چنانچه از صفت مخلوقات فهميده مي شود (چنانچه گويند فلاني فرزند آخرين فلان فرد است) ولي خداوند تبارك و تعالي قديم است، اول است، آخر است، هميشه بوده و هميشه مي باشد بدون آغاز و بدون پايان. آمدن بر او اطلاق نمي شود و از حالي به حالي دگرگون نگردد. او خالق همه چيز است.» [3] .

آخر بودن خداوند متعال به مفهوم پايان اشياء نيست بلكه به مفهوم آن است كه او هميشه بوده و هميشه مي باشد بدون آنكه تغيير و دگرگوني در او پديدار شود.

براي فهم بهتر صفت آخر بودن خداي تعالي روايت بسيار جالبي از مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام مورد بررسي قرار مي دهيم:

ابن ابي يعفور گويد: از مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام راجع به كلام پروردگار

هو الاول و الآخر (حديد، 3)

سؤال كردم و گفتم معني اول را فهميدم و اما معني آخر را شما برايم تفسير بفرمائيد.

آن بزرگوار فرمودند:

«هر چيز جز پروردگار جهانيان نابود شود و دگرگون گردد، يا نابودي و دگرگوني از خارج به او راه يابد يا رنگ و شكل و صفتش عوض گردد و از زيادي به كمي و از كمي به زيادي گرايد. تنها خدا است كه هميشه به يك حالت بوده و مي باشد. او اول است پيش از هر چيز، و آخر است، براي هميشه.

صفات و اسماء گوناگون بر او وارد نشود چنانچه به غير او وارد شود. مانند انسان كه گاهي خاك و گاهي گوشت و خون و گاهي استخوان پوسيده و نرم مي گردد و يا مانند



[ صفحه 108]



غوره خرما كه گاهي بلح و گاهي بسر (بلح و بسر از مراحل خرماي نارس است) و گاهي خرماي تازه و گاهي خرماي خشك است.

بنابراين در اسماء صفات خداي عزوجل بر خلاف ساير موجودات تبديل و دگرگوني وجود ندارد.» [4] .

با توجه به توضيحي كه امام بزرگوار عليه السلام در مورد صفت آخر بودن خداوند متعال بيان فرمودند، مشخص مي شود كه اين صفت داراي مفهوم ويژه اي مي باشد و آن به عدم تغيير و دگرگوني خداوند متعال دلالت دارد.

تمام موجودات جهان، همواره در معرض تغيير و دگرگوني مي باشند و تنها ذات حضرت باريتعالي است كه داراي چنين ويژگي نمي باشد، او اول است بي آنكه اولي وجود داشته باشد و آخر است بي آنكه تغيير و دگرگوني در او راه پيدا كرده باشد.

بنابراين مي توان دريافت كه صفت اول بودن خداوند متعال به مفهوم آن اولي است كه قبل از او هيچ اولي نبوده و آخر بودن او به مفهوم آن است كه همه جهانيان را پاياني است ولي او را نه پاياني و نه زوالي مي باشد؛ زيرا او اول و آخر است.

مولاي بزرگوار، اميرالمؤمنين عليه السلام در كلامي ارزشمند، اين صفت خداي متعال را به گونه جالبي مورد بررسي قرار داده و مي فرمايند:

«سپاس و ستايش خداي را كه اول است پيش از هر اولي، و آخر است بعد از هر آخري.

به سبب اول بودنش لازم است كه او را آغازي نباشد و به سبب آخر بودنش واجب است كه او را پايان و آخري نباشد.» [5] .



[ صفحه 109]




پاورقي

[1] أن تعرفه بلا مثل و لا شبه و لا ند، و أنه واحد أحد، ظاهر و باطن، أول آخر، لاكفو له و لا نظير له. فذلك حق معرفته (ميزان الحكمه، ج 8، ص 3593).

[2] ابتداؤه اياهم دليلهم علي أن لا ابتداء له لعجز كل مبتدأ عن ابتداء غيره (همان، ج 8، ص 3635).

[3] الاول لا عن اول قبله و لا عن بدء سبقه و آخر لا عن نهاية كما يعقل من صفات المخلوقين و لكن قديم اول (و) آخر لم يزل و لا يزال بلابدء و لا نهاية لا يقع عليه الحدوث و لا يحول من حال الا حال، خالق كل شي ء. (معاني الاخبار، ج 1، ص 26).

[4] انه ليس شي ء الا يبيدا او يتغير او يدخله التغير و الزوال او ينتقل من لون الي لون و من هيئة الي هيئة و من صفة الي صفة و من زيادة الي نقصان و من نقصان الي زيادة الا رب العالمين فانه لم يزل و لا يزال بحالة واحدة، هو الاول قبل كل شي ء و هو الآخر علي ما لم يزل (و) لا تختلف عليه الصفات و الاسماء كما تختلف علي غيره، مثل الانسان الذي يكون ترابا مرة و مرة لحما و دما و مرة رفاتا و رميما و كالبسر الذي يكون مرة بلحا و مرة بسرا و مرة رطبا و مرة تمرا، فتتبدل عليه الاسماء و الصفاة و الله جل و عز بخلاف ذلك (اصول كافي، ج 1، ص 156).

[5] الحمد لله الاول قبل كل اول، و الاخر بعد كل اخر، و باوليته وجب أن لا أول له، و باخريته وجب أن لا اخر (ميزان الحكمه، ج 8، ص 3635).


بازگشت