جاذبه


اولين قوه اي كه امام بزرگوار عليه السلام از آن بحث مي نمايند، نيرويي است به نام جاذبه كه در تمام انسان ها و حيوانات وجود دارد. اين نيرو عاملي است كه موجود زنده را به سوي جستجوي غذاي مورد دلخواه خود، كه سازگاري با دستگاه گوارش او دارد، راهنمايي مي نمايد.

همانگونه كه امام بزرگوار عليه السلام فرمودند:

«جاذبه نيرويي است كه غذا را قبول مي كند و آن را وارد معده مي گرداند.» [1] .

اين نيرو در حيوان و انسان وجود دارد و حيوان و انسان را به سوي غذاي مورد علاقه خود سوق مي دهد.

امام بزرگوار عليه السلام در تبيين اين نيرو، طي مناظره اي با يك طبيب هندي، خطاب به او، عملكرد آن را، اين گونه مورد بحث قرار مي دهند:

«آيا مي داني كه كودك هنگام تولد، همانند تكه گوشتي است حواس او، او را راهنمايي نمي كند كه چيزي را بشنود يا ببيند يا بچشد و يا لمس كند و يا ببويد.



[ صفحه 50]



پس كدام حس است كه كودك را هنگام گرسنگي به خواستن شير راهنمايي مي كند؟

و كدام حس است كه او را هنگام سير شدن پس از گريه به خنده وامي دارد؟» [2] .

زماني كه كودك تازه متولد مي شود، هيچ گونه ادراكي نسبت به جهان خارج ندارد.

با چنين كيفيتي، كودك در آغوش مادر، همانند تكه گوشتي است كه نمي تواند با ديگران ارتباط برقرار نمايد.

امام بزرگوار عليه السلام با طرح سؤالي، ذهن ها را متوجه موضوعي خارق العاده نموده و مي فرمايند:

اين كدام حس است كه كودك را، زماني كه به شير مادر نياز دارد، به سوي آن راهنمايي مي كند، با اين كه كودك، ادراكي نسبت به جهان خارج ندارد؟ و اين كدام حس است كه كودك را پس از گريه براي خواستن شير، و پس از سير شدن، به خنده وامي دارد.

نيرويي كه كودك تازه متولد شده را، به سوي خوردن شير راهنمايي مي كند، نيروي جاذبه است.

سپس امام بزرگوار عليه السلام براي روشن تر شدن نيروي جاذبه، مثال جالب تري ارائه نموده و مي فرمايند:

«و كدامين حواس، پرندگان گوشتخوار و پرندگان دانه خوار را راهنمايي مي كند، تا در برابر جوجه هاي خود، گوشت و يا دانه بريزند؟

و آنگاه گوشتخواران به سوي گوشت و دانه خواران به سوي دانه حركت مي كنند؟» [3] .

انسان و حيوان ضمن اين كه غذا مي خورند، از خوردن آن لذت مي برند. اگر اين لذت بردن از غذا نبود، موجودات زنده تمايل به غذا خوردن پيدا نمي كردند. اين لذت بردن در اثر نيروي جاذبه به مواد غذايي مي باشد.

آن نيرويي كه پرنده دانه خوار را، به سوي دانه جذب مي كند، همان نيرويي است كه



[ صفحه 51]



حيوان گوشتخوار را، به سوي گوشت مي كشاند و همان نيرويي است كه حيوان علف خوار را به سوي خوردن علف ترغيب مي كند.

حيواني كه دانه يا گوشت مي خورد، از خوردن آن لذت مي برد، اين لذت بردن در اثر نيروي جاذبه به ماده غذايي است كه خداي تعالي در انسان و حيوان به وديعت نهاده است و اگر اين چنين نبود هيچ موجود زنده اي به هيچ غذايي تمايل پيدا نمي كرد.

علت اين پديده را علم روانشناسي، تحت عنوان «انگيزه» مورد بررسي قرار داده و آن را يك نيروي دروني براي به دست آوردن غذاي مورد نياز انسان، مطرح كرده است.

بايد توجه داشت كه امام بزرگوار عليه السلام مركز و مبدأ اين نيرو را قلب انسان، كه مركز ادراك و تمايلات و انگيزه ها و هيجان انسان مي باشد، معرفي نموده و مي فرمايند:

«آيا اين مطالب كافي نيست كه بفهمي آنچه كه كودك را به سوي شير بسيج مي كند و پرنده دانه خوار را به جمع آوري دانه و حيوان گوشتخوار را به خوردن گوشت وامي دارد، قلب است كه مركز عقل مي باشد؟» [4] .

ملاحظه مي شود كه امام بزرگوار عليه السلام مركز و مبدأ چنين انگيزه اي را كه موجود زنده را به سوي طلب غذا هدايت و راهنمايي مي نمايد، قلب، كه مركز ادراك و فهم و انگيزه و هيجان مي باشد، معرفي مي نمايند.

بايد توجه داشت كه منظور از قلب، همان دل انسان است كه انسان را به سوي اهداف مورد دلخواه خود رهبري و سوق مي دهد. [5] .


پاورقي

[1] قوة جاذبة، تقبل الغذاء و تورده علي المعدة (همان، ج 3، ص 79).

[2] افلست تعلم ان الطفل تضعه امه مضغة، ليس تدله الحواس علي شي ء يسمع و لا يبصر و لا يذاق و لا يلمس و لا يشم فايه الحواس دلته علي طلب اللبن اذا جاع؟ و الضحك بعد البكاء اذا روي من اللبن؟ (بحارالانوار، ج 3، ص 161).

[3] و اي حواس سباع الطير و لاقط الحب منها دلها علي ان تلقي بين افراخها اللحم و الحب، فتهوي سباعها الي اللحم و الاخرون الي الحب (همان، ج 3، ص 161).

[4] افليس ينبغي لك ان تعلم ان القلب الذي هو معدن العقل في الصبي الذي و صفت و غيره. مما سمعت من الحيوان، هو الذي يهيج الصبي الي طلب الرضاع و الطير اللاقط علي لقط الحب و السباع علي ابتلاع اللحم؟ (بحارالانوار، ج 3، ص 161).

[5] براي مطالعه بيشتر در زمينه قلب، به كتاب روانشناسي از ديدگاه اسلام، تأليف نگارنده مراجعه فرماييد.


بازگشت