شناخت خدا در گستره نظم جهان


يكي از مهمترين عواملي كه در شناخت خداي متعال نقش ارزنده اي دارد و براساس عقل انسان قابل استدلال مي باشد، وجود نظم حاكم بر جهان هستي است.

وجود نظم در جهان هستي چنان قابل توجه است كه توجه جهانيان، به ويژه دانشمندان را به خود معطوف داشته و به حيرت فروبرده است.

اين حقيقت كتمان ناپذير، گواه بسيار محكمي بر وجود خداي متعال مي باشد؛ زيرا نظامي كه بر جهان خلقت حاكم است، از حيرت انگيزترين مسائل جهان هستي است. مشاهده ي گردش زمين و ديگر سيارات در منظومه ي شمسي و گردش همه ي آنها در كهكشان راه شيري، حاكي از يك نظم كلي در جهان خلقت است. چنين نظمي مي تواند استدلال محكمي بر وجود خداي متعال باشد.

مولاي بزرگوار، اميرالمؤمنين عليه السلام با جمعي از پيروان خود در گذرگاهي عبور مي كردند. پيرزني را ديدند كه با چرخ نخ ريسي خود مشغول رشتن پنبه بود.

امام بزرگوار عليه السلام پرسيدند:

«پيرزن، خدا را چگونه شناخته اي؟

پيرزن به جاي اينكه جوابي بدهد، دست از دستگيره چرخ نخ ريسي برداشت. طولي نكشيد، چرخ پس از دور زدن، از حركت باز ايستاد.

پيرزن گفت: يا علي، چرخي به اين كوچكي براي گردش و چرخيدن احتياج به فردي چون من دارد، آيا ممكن است ستارگان به اين عظمت و كرات به اين بزرگي، بدون مدبري دانا و حكيم و صانعي توانا و عليم، با نظم معيني به گردش دربيايد و از گردش خود باز نايستد؟

امام بزرگوار عليه السلام رو به ياران خود نموده و فرموند:



[ صفحه 29]



مانند پيرزنان خدا را بشناسيد.» [1] .

استدلال پيرزن در اثبات وجود خداي متعال براساس نظم حاكم بر جهان، تحسين برانگيز است.

او در زماني كه هنوز علم نجوم آن چنان پيشرفت نكرده است، مي تواند چنين استدلالي در نظم داشته باشد و با چنين قاطعيتي وجود خداوند متعال را به اثبات برساند، نشان از رشد ايمان و قوي بودن شناخت وي دارد، چنين استدلالي بطور يقين مي تواند در انديشه ي دانشمندان ستاره شناسي باشد كه مدتها در اين زمينه مطالعه كرده اند.

وجود نظم حاكم بر جهان، شكل تكامل يافته ي استدلال عقلي است كه دانشمندان براساس يافته هاي علمي خود و براساس استدلال عقلي، از آن استفاده مي كنند.

هر دانشمندي كه با ابزارهاي علمي خود به مشاهده ي گوشه هايي از خلقت پهناور و منظم بپردازد، با بهره گيري از اين استدلال مي تواند وجود خداي متعال را براي خود و ديگران به اثبات برساند.

«نيوتون يكي از دانشمندان قرن هفده، دستگاه منظومه شمسي را با استفاده از گلوله هاي كوچك و بزرگي ساخته و آنها را طوري با طناب و تسمه بسته بود كه همگي با نظم و حركتي شبيه حركت سيارات اين منظومه، حركت كنند.

او دوستي داشت كه به خدا ايمان نداشت. روزي اين دوست به خانه او آمد و نيوتون در حضور او آن دستگاه را به كار انداخت. دوست نيوتون از مشاهده اين دستگاه شگفت زده شده و پرسيد:

چه كسي اين دستگاه را ساخته است؟

نيوتون جواب داد: هيچكس!

دوستش گفت: آيا سؤال مرا نفهميدي؟ من سؤال كردم كه چه كسي آن را ساخته است؟

نيوتون پاسخ داد؛ اين دستگاه خود به خود بوجود آمده است!

آن مرد گفت: آيا گمان مي كني من ديوانه هستم؟

اين دستگاه را به يقين كسي ساخته است كه نابغه است؛ من مي خواهم آن نابغه را



[ صفحه 30]



بشناسم.

نيوتون در جواب گفت: دوست عزيز، اين دستگاه تقليد بسيار كوچكي از منظومه شمسي است كه ما در يكي از سيارات كوچك آن، يعني زمين زندگي مي كنيم.

شما كه عقيده داريد، زمين و آسمان بدون خالق و سازنده اي به وجود آمده است، چگونه مي گوئيد اين دستگاه كوچك، سازنده نابغه اي دارد؟

دوست نيوتون به ناگاه با اين استدلال، از خواب غفلت بيدار شد و به وجود خدا ايمان آورد.»

بنابراين ممكن است حتي گاهي در ميان دانشمندان نيز افرادي پيدا شوند كه خالق چنين نظم حيرت انگيزي را انكار كنند. آنان با آنكه دانشمندند، اما در ناداني به سر مي برند.

جهان هستي يك هيأت و تشكيل سازمان يافته اي است كه مشاهده ي نظم آن چشم انسان را خيره مي سازد و انسان را به حيرت وامي دارد. با بررسي چنين نظمي، عقل هر انسان منصفي استدلال مي كند كه چنين خلقت سازمان يافته و منظمي، نمي تواند بدون سازمان دهنده اي قادر و توانا باشد.

مطالعه ي جهان هستي و مشاهده ي آثار نظم در آن، به يقين ما را با قدرت لايزال الهي آشنا مي سازد.

مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام خطاب به شاگرد با وفاي خود مفضل مي فرمايند:

«اي مفضل، چون درباره ي جهان، با فكر خود بينديشي و آن را با عقل خود تميز و تشخيص دهي، مشاهده مي كني كه جهان هم چون سرايي ساخته و آماده است كه هر چه بندگان خدا بدان نياز دارند، در آن وجود دارد. آسمان برافراشته، همانند سقف آن مي باشد. زمين گسترده هم چون فرش و كف آن، ستارگان همانند چراغهايي آويخته در آن، و گوهرهاي كاني و معدني همچون ذخاير آن مي باشد. هر چيز در آن براي كاري فراهم آمده است و انسان همانند صاحب اين خانه است و هر چيز موجود در آن، به او بخشيده شده است.

انواع گياهان، آماده براي رفع نيازمندي هاي او، اصناف حيوانات براي تأمين مصالح و منافع او مي باشد.

پس اين خود دليلي آشكار بر آن است كه جهان با تقدير و حكمتي آفريده شده است و



[ صفحه 31]



داراي نظام و سازگاري ويژه اي است.» [2] .

مشاهده آثار نظم در خلقت، تعقل و تفكر هر مشاهده گري را برمي انگيزد كه اين جهان هستي، بدون ترديد داراي نظم دهنده اي مي باشد و امكان ندارد پديده منظمي باشد، بي آنكه سازمان دهنده اي براي آن وجود داشته باشد.

خداوند متعال در جهان خلقت، چنان نظمي پديد آورده است كه همه ي نيازمندي هاي انسان ها و ديگر موجودات را در اين مجموعه منظم، پيش بيني نموده است. همه نيازمندي هاي انسان ها و ديگر موجودات بر روي كره زمين موجود است و تمام نيازمندي هاي آنان اعم از خوراك و پوشاك و ساير لوازم ضروري، در روي زمين ايجاد گرديده است. ذخاير معدني و غذايي و ديگر مواد لازم موجودات، همگي بر روي كره زمين وجود داد، همه اين عوامل از نظمي سازمان يافته خبر مي دهد و بيانگر وجود ناظمي با تدبير و دورانديش مي باشد كه تمام نيازمندي هاي آفريدگانش را بر روي زمين فراهم آورده است.

آثار وجود نظم در جهان هستي بر هر دانشمندي كه با ابزارهاي پيچيده خود به جهان خلقت مي نگرد، قابل مشاهده است. هيچ دانشمندي را نمي توان يافت كه نظم جهان هستي را مشاهده كند و سازمان دهنده آن را انكار نمايد، زيرا كه عقل انسان استدلال گر است و دانشمندان با تكيه بر عقل استدلال گر خود، و علمي كه فراگرفته اند، وجود خداوند متعال را نمي توانند انكار نمايند.

دانشمند متعهد، هر قانوني را كه كشف مي كند و يا مطالعه مي نمايد، در وراي آن، رد پاي خداوند متعال را مشاهده مي كند. چنين فردي خداوند را براساس قانون حاكم بر جهان مي شناسد؛ زيرا كه جهان را قانونمند مشاهده مي كند و بدين جهت است كه براي



[ صفحه 32]



دانشمندان، شناخت خداي تعالي براساس قانون حاكم بر جهان، مطمئن ترين شناخت است زيرا تزلزلي در اين شناخت وجود ندارد.

تمام موجودات جهان از زمين و آسمان و آنچه در آنها است با نظم و ترتيب و حكمت و براساس قانون خلق شده اند و در هيچ گوشه ي جهان، بي نظمي و اختلال ديده نمي شود، هيچ گاه زمين در مداري كه مي چرخد، از آن خارج نمي شود و در فضا رها نمي گردد. اين نظام استوار و محكم جهان، جز با تدبير پروردگار حكيم، قادر به ادامه حيات خود نمي باشد.

حركت منظم ماه به دور خود و به دور زمين، و حركت منظم زمين به دور خود و به دور خورشيد، و حركت منظم ديگر سياره هاي منظومه ي شمسي به دور خود و به دور خورشيد، و حركت منظم منظومه ي شمسي در كهكشان راه شيري، ذهن فعال و كنجكاو انسان را به سوي حقيقتي مسلم و انكارناپذير رهنمون مي سازد كه اين جهان هستي با تمام قوانيني كه بر آن حاكم است، با اراده و تدبير قانونگزار مدبري پديد آمده و به سوي هدفي در حركت است.

حركت ماه به دور زمين و نيز حركت زمين به دور خود و به دور منظومه شمسي، بدون ترديد از قوانين خاصي پيروي مي نمايند. براساس وجود قانوني، كره ماه همواره با نظمي معين به دور زمين، در مسيري معين در حركت است و نيز كره زمين و ديگر سيارات، با نظمي معين و حساب شده، به دور خود و به دور خورشيد در حركت مي باشند. همه اين قوانين تحت امر پروردگار متعال مي باشد.

خداوند متعال در سوره الرحمن، آيه 5، مي فرمايد:

الشمس و القمر بحسبان

«خورشيد و ماه حسابي (معين) دارند.»

مولاي بزرگوار، امام رضا عليه السلام در تفسير اين آيه شريفه مي فرمايند:

خورشيد و ماه، آياتي از آيات خداوند متعال مي باشند كه به فرمان او در جريان هستند و مطيع فرمان او مي باشند.» [3] .

براساس كلام مولاي بزرگوار عليه السلام مي توان دريافت كه ماه و خورشيد (و بطور كلي منظومه ي شمسي) براساس قوانيني كه خداوند متعال بر آنها حاكم گردانيده است به سير حركت خود



[ صفحه 33]



در مسيري معين، ادامه مي دهند و اين حركت تحت فرمان خداوند متعال مي باشد.

دانشمندان ثابت نموده اند كه حركت ماه به دور زمين و حركت زمين به دور خورشيد، در مسير يا مداري بيضي شكل صورت مي گيرد.

چون مدار گردش ماه به دور زمين و مدار گردش زمين به دور خورشيد بيضي شكل است، در يك طرف مدارش نسبت به طرف ديگر به زمين نزديكتر مي شود.

به نزديكترين نقطه ي مدار ماه به زمين، حضيض، و به دورترين نقطه ي آن، اوج گفته مي شود.

در حضيض، فاصله ي ماه تا زمين حدود 352000 كيلومتر مي باشد.

در اوج فاصله ي ماه تا زمين در حدود 400000 كيلومتر مي باشد.

ميانگين فاصله ي ماه تا زمين در حدود 384000 كيلومتر مي باشد. [4] .

حركت ماه به دور زمين تحت قوانين خاصي صورت مي گيرد. در حركت ماه به دور زمين، همواره دو نيرو باعث ادامه ي گردش ماه به دور زمين و نيز زمين و ديگر سياره ها به دور خورشيد مي شوند.

مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام در روايتي ارزنده، قانون حركت ماه به دور زمين و ديگر سياره ها به دور خورشيد را مورد بررسي قرار داده و مي فرمايند:

«هر يك از اين سياره ها دو حركت متفاوت دارند:

يكي عمومي كه در مسير حركت منظومه به سوي مغرب مي باشد و ديگري حركت خود بخودي كه به جانب شرق است.» [5] .

مولاي بزرگوار عليه السلام در گفتار خودشان به قانون حركت سياره ها به دور خورشيد (و ماه به دور زمين) اشاره مي فرمايند:

براساس اين قانون كه خداوند متعال بر آنها حاكم گردانيده است، هر سياره اي براساس دو نيرويي، به گردش خود به دور خورشيد (و ماه به دور زمين) ادامه مي دهند.

در هر لحظه دو نيرو بر هر سياره اي اثر مي گذارد كه باعث ادامه ي گردش سيارات به دور



[ صفحه 34]



خورشيد مي شوند.

يكي از اين نيروها، نيروي سياره ي در حال حركت مي باشد.

طبق قانون اول حركت نيوتن، يك جسم ساكن تا زماني كه نيرويي باعث به حركت درآوردنش نشود، همچنان ساكن باقي خواهد ماند و يك جسم در حال حركت با همان سرعت و در همان جهت اوليه، به حركتش ادامه خواهد داد، مگر آنكه نيروي ديگري باعث انحراف در جهت و تغيير سرعت آن گردد.

چون سياره داراي سرعت اوليه است اگر تنها تحت تأثير اين نيرو قرار گيرد، به حركت مستقيم در فضا ادامه مي دهد و از خورشيد دور مي شود.

طبق قانون دوم نيوتن، زمين تحت تأثير نيروي گرانشي خورشيد، همواره به سمت خورشيد كشيده مي شود؛ اما زمين عمود بر آن نيرو در حركت بوده، پس نتيجه اين مي شود كه زمين نه روي خورشيد سقوط كند و نه مماس بر مسير از مدار خارج شود؛ بلكه در يك مسير بيضوي، به دور خورشيد قرار مي گيرد و به حركت خود ادامه مي دهد.

اگر بين خورشيد و ديگر سيارات فقط نيروي جاذبه مؤثر بود، نيروي جاذبه ي قوي تر خورشيد، ديگر سيارات را به طرف خود مي كشيد و آنها را مي سوزانيد و نابود مي كرد؛ اما به سبب تأثير دو نيروي همزمان و متقابل (نيروي حركت و نيروي جاذبه) است كه سيارات در فضا به جاي اين كه به حركت مستقيم ادامه دهند و يا به طرف خورشيد جذب شوند، به دور خورشيد مي گردند.

حركت ماه به دور زمين نيز از همين قانون پيروي مي كند و تأثير همزمان اين دو نيرو موجب مي شود كه ماه، نه به طرف زمين كشيده شود، و نه در فضا به حركت مستقيم خود ادامه دهد، بلكه به دور زمين در گردش باشد.

مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام با مثالي كه افراد زمان خود بتوانند به حركت زمين به دور خورشيد (و ماه به دور زمين) پي ببرند، مي فرمايند:

«(قانون حركت سياره به دور خورشيد) همانند حركت مورچه اي است، كه بر روي سنگ آسياب قرار دارد و با آن مي چرخد. زماني كه سنگ آسياب به جانب راست مي چرخد مورچه به سمت جلو حركت مي كند مورچه در اين مثال دو حركت مختلف دارد:



[ صفحه 35]



يكي حركت خود به خودي است و بي آنكه خود بخواهد به سمت جلو حركت مي كند و ديگري حركت اجباري است كه به وسيله سنگ آسياب در خلاف آن كشيده مي شود.» [6] .

امام بزرگوار عليه السلام در اين مثال جالب، حركت يك سياره را به نحو مطلوب و علمي براي كساني كه مي خواهند به قانون حركت سياره به دور خورشيد پي ببرند. بيان فرموده اند.

در اين مثال، مورچه اي را تصور كنيد كه بر روي سنگ آسيابي كه در حال چرخش مي باشد قرار گرفته است. با چرخش سنگ آسياب، دو حركت براي مورچه ايجاد مي شود:

يكي آنكه، بر اثر چرخش سنگ آسياب، مورچه به طرف جلو حركت مي كند.

حركت دوم حركتي است اجباري كه به واسطه چرخش سنگ آسياب، مورچه تمايل به پرتاب شدن به طرف خارج را دارد، اما اصطكاك بين سنگ آسياب و مورچه، مانع آن مي شود.

در اين مثال، اصطكاك سنگ آسياب به منزله نيروي جاذبه خورشيد مي باشد.

اين مثال جالب براي افرادي كه در زمان مولاي بزرگوار عليه السلام مي زيسته اند، قابل ادراك است.

مولاي بزرگوار عليه السلام با اين مثال، قانون حركت سياره به دور خورشيد (و ماه به دور زمين) را به نحو ساده اي بيان نموده اند.

مثال ديگري كه مي تواند ما را در بهتر شناختن قانون حركت سياره به دور خورشيد راهنمايي نمايد، چرخش تاب هاي بازي در پارك ها مي باشد. با اين مثال نيز مي توانيم به آساني به حركت سياره به دور خورشيد پي ببريم. تاب هاي بازي كه در پارك ها براي سرگرمي كودكان و نوجوانان وجود دارد، بهترين مثال براي شناخت قانون حركت يك سياره به دور خورشيد مي باشد.

زماني كه كودكان و نوجوانان در اين تاب ها كه با زنجير به بالاي چرخ آويزان شده است،



[ صفحه 36]



قرار گرفته باشند، در حالت سكون، هيچ گونه حركتي برايشان وجود ندارد.

زماني كه چرخ شروع به چرخيدن مي نمايد و دوران پيدا مي كند، براي افراد دو نوع حركت ايجاد مي شود:

يكي حركتي است كه آنها را به طرف جلو مي راند، و حركت دوم، عاملي است كه در اثر چرخش، مي خواهد آنها را به طرف بيرون پرتاب كند. در اين لحظه افراد بي آنكه خود بخواهند به طرف بيرون سوق داده مي شوند.

پرتاب شدن افراد به طرف بيرون، در اثر نيروي گريز از مركز مي باشد كه همواره آنان را به طرف بيرون مي كشاند. عاملي كه مانع پرتاب شدن افراد به طرف بيرون مي شود، زنجيري است كه به چرخ آويزان مي باشد و همانند قانون جاذبه است كه مانع پرتاب شدن زمين در فضا مي گردد.

زمين در فضا نيز داراي چنين حالتي است و از اين قانون تبعيت مي كند.

همزمان دو نيرو بر زمين در فضا وارد مي شود:

نيرويي، زمين را در فضا به طرف رها شدن مي راند، اما نيروي ديگري كه جاذبه خورشيد است، مانع مي شود كه زمين در فضا پرتاب گردد.

بر اثر وجود اين دو نيرو، همواره زمين در فضا (و ديگر سياره ها به دور خورشيد) در چرخش هستند.

حركت چرخش ماه به دور زمين نيز براساس همين قانون مي باشد.

مطالعه ي نظم جهان هستي به اندازه اي داراي اهميت است كه خداوند متعال در سوره ي آل عمران، آيه ي 190، تحقيق در آن را آيتي براي صاحبان انديشه و تفكر معرفي نموده و مي فرمايد:

ان في خلق السماوات و الارض و اختلاف الليل و النهار لآيات لأولي الالباب

(در آفرينش آسمانها و زمين و در پي يكديگر آمدن شب و روز، مايه هاي عبرتي براي خردمندان است.»

مشاهده ي گردش منظم ماه به دور زمين و زمين به دور خورشيد و گردش ديگر سياره ها در فضاي بيكران با نظم خاص و حساب شده، دليل و برهان قاطعي براي وجود خالق متعال مي باشد.



[ صفحه 37]



مطالعه در خلقت زمين و ماه و خورشيد و ديگر ستارگان و پي بردن به نظمي كه بر آنان حاكم است، مي تواند انسان را به سوي توحيد و شناخت خداوند متعال راهنمايي نمايد و نيز ثابت كند كه نظم دهنده اي در جهان خلقت وجود دارد كه مدبر تمام امور جهان است. مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام با بهره گيري از اين پديده مي فرمايند:

«در اين منظومه شمسي و ماه و ستارگان و برجهايش تأمل كن و بنگر كه چگونه بطور مستمر و مداوم در جهان مي گردند تا براساس اين حكمت و تدبير استوار، شب و روز در پي هم درآيند و فصول چهارگانه در زمين پديدار گردد و زمين و جانداران روي آن، اعم از حيوانات و رويندگان (و انسان) آنگونه كه توضيح دادم، از فوايد و منافع آن بهره مند گردند.

سپس امام بزرگوار عليه السلام براي كساني كه گردش منظومه شمسي را، اثر يك تصادف مي دانند، با استدلالي جالب، مثالي ارائه نموده و مي فرمايند:

«اگر كسي بگويد: از كجا بدانيم كه اين حالات و حركات بصورت اتفاقي و از روي تصادف است؟!

بايد در پاسخ او گفت:

چرا اين سخن را درباره ي چرخي كه از چند قطعه حساب شده ساخته شده است و به صلاح باغ و درخت مي چرخد و آنها را آبياري مي كند، نمي گويد؟

اگر درباره ي اين دستگاه با حكمت (كه ساخته دست انسان است) چنين عقيده اي داشته باشد و مردم از او بشنوند، درباره اش چگونه فكر مي كنند و چه مي گويند؟

آيا درباره ي اين دولاب و چرخ چوبي، كه با حكمتي اندك، و براي استفاده در قطعه اي از زمين ساخته شده، نمي تواند بگويد كه بي سازنده و بي تدبيرگر است، ولي درباره ي اين چرخ اعظم (منظومه شمسي) كه به صلاح و سود زمين و اهل آن است و با حكمت و تدبير و نظمي محيرالعقول پديد آمده، قائل به بي تدبيري و بي حكمتي و بي آفرينندگي شود؟ اگر اين چرخ همچون ابزاري عادي و كوچك، از كار بيفتد و نارسايي در آن پديد



[ صفحه 38]



آيد، مردم چه چاره اي مي توانند داشته باشند؟» [7] .

استدلال امام بزرگوار عليه السلام در زمينه برهان نظم، چنان قاطع و محكم است كه همه شك ها را از دل افرادي كه در اين زمينه ترديد دارند، مي زدايد. اگر اين افراد با اندكي تأمل در كلام مولاي بزرگوار عليه السلام بينديشند، به خوبي درمي يابند كه جهان هستي بيهوده و تصادفي خلق نشده است بلكه خلقت آن مبتني بر هدفي مي باشد.

مطالعه در جهان هستي ثابت كند كه نظم دهنده اي در جهان خلقت وجود دارد كه مدبر تمام امور جهان است و جهان هستي به اراده ي او در جريان است و اگر او لحظه اي نظر لطف خود را از اداره اين جهان بردارد، همه عالم فنا و نابود مي شود.

مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

«اگر تنها به اندازه يك لحظه، توجه خداوند از اداره امور جهان به چيز ديگري معطوف شود، جهان و هر چه در آن است از بين خواهد رفت يعني مبدل به چيزهاي ديگري خواهد شد، زيرا هيچ چيز از بين رفتني نيست.

ولي توجه خداوند هرگز از اداره ي امور دنيا به چيز ديگري معطوف نمي شود؛ زيرا جهان براساس قواعد ثابت و هميشگي اداره مي شود و دانايي مطلق خداوند متعال موجب گرديده است كه هر قاعده، كه براي اداره ي امور جهان وضع كرده، هميشگي باشد و كليه ي



[ صفحه 39]



اين قواعد و قوانين براساس مصالح است و قاعده اي وجود ندارد كه در آن مصلحتي وجود نداشته باشد.» [8] .

هر گوشه اي از جهان خلقت را مشاهده كنيم، از اتم كه كوچكترين ذرات جهان است تا كهكشانهاي بسيار عظيم، همگي براساس قاعده و قوانين خاصي به مسير حركت خود ادامه مي دهند و كوچكترين تخلف و سرپيچي از قانون خداوند متعال در آنها مشاهده نمي شود. خداوند متعال چنان قانون خويش را بر اين عالم حاكم فرموده، كه احدي توان نافرماني از قانون مدون او را ندارد و اگر موجودي لحظه اي از اين قوانين سرپيچي و تخلف نمايد، نابود شدنش حتمي است.

مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام در يك مناظره بسيار جالب علمي، خطاب به يكي از دانشمندان زمان خويش به نام ابوشاكر، مي فرمايند:

«آيا اين سنگ را مي بيني كه در پاي اين ايوان كار گذاشته اند؟

تو آن را جامد و بي حركت مي پنداري، چون چشم تو حركت آن را نمي بيند و هر كس به تو بگويد كه در اين سنگ، حركاتي وجود دارد كه حركات ما كه در اين جا جمع هستيم، در برابر آن چون سكون است، گفته اش را نمي پذيري!

غافل از اينكه چون نادان هستي، نمي تواني به حركت درون اين سنگ پي ببري.

شايد روزي برسد كه بر اثر توسعه علم، مردم بتوانند حركت درون سنگ را ببينند...» [9] .

حركت درون اتم، در كلام مولاي بزرگوار عليه السلام به خوبي قابل مشاهده است و با مطالعه قوانين حاكم بر خلقت است كه مي توان دريافت تمام موجودات عالم تحت فرمان خداي متعال مي باشند و بر اين اساس او را عبادت مي كنند.

نبايد تصور كرد كه عبادت موجودات عالم، همانند عبادت انسانها مي باشد. عبادت موجودات و پديده هاي جهان هستي، براساس اجراي دستور و فرماني است كه خداوند متعال به آنها مقرر فرموده است و آنها با اجراي دقيق و منظم آن قوانين، در حقيقت خداوند متعال را عبادت مي كنند.

مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام در ادامه مناظره مي فرمايند:



[ صفحه 40]



«نقش خداپرستي در زندگي، آن قدر ضروري است كه در زندگي جانوران نيز پرستش وجود دارد و آنها هم از پرستش خداوند بي نياز نيستند و اگر ما زبان آنها را مي فهميديم، مي توانستيم درك كنيم كه آنها نيز خدا را مي پرستند.

من نمي گويم كه جانوران از لحاظ پرستش خداوند، عقيده اي همانند ما دارند. ولي ترديد ندارم كه آنها مطيع قواعد و قوانين يك مبدأ هستند و از آنها صميمانه اطاعت مي كنند.» [10] .

براساس رهنمود امام بزرگوار عليه السلام جانوران كه بخش عظيمي از موجودات روي زمين را تشكيل مي دهند، با اجراي قوانيني كه خداوند متعال براي آنان مقرر فرموده است، خداوند را عبادت مي كنند.

نه تنها جانوران، بلكه گياهان و جامدات نيز بر همين اساس، با اجراي مقررات و قوانين خداوند متعال، به پرستش خداوند متعال مشغولند.

مولاي بزرگوار عليه السلام در كلامي ديگر در همين مناظره مي فرمايند:

«من مي گويم نه فقط جانوران و گياهان با شعور حيواني و گياهي خود، خداوند را مي پرستند، بلكه جامدات هم با شعور جمادي خود خدا را مي پرستند، و اگر چنين نبود زندگي جمادي آنان مختل مي شد و ذرات جماد از هم مي پاشيد.» [11] .

اگر هر گوشه از جهان خلقت را مورد مشاهده علمي قرار دهيم، خواهيم ديد كه هر آنچه كه در عالم وجود دارد، از قانوني كه خداوند متعال بر آن مقرر فرموده است، پيروي مي نمايد؛ بطوري كه در تمام عالم، قانون خداوند متعال حاكم است كه حيرت هر دانشمندي را برمي انگيزد.

بنابراين مي توان دريافت، هر موجودي با اجراي قوانيني كه خداوند متعال بر آنان مقرر فرموده است، خداي تعالي را عبادت مي كند. مطالعه ي قوانيني كه بر زندگي همه ي موجودات عالم حاكم است، درستي اين عقيده را به اثبات مي رساند، زيرا همه ي موجودات براساس قانوني، به حيات خود ادامه مي دهند و قانون خداوند متعال بر همه ي آنان حاكم است و اگر لحظه اي قانون حاكم بر آنان مختل گردد، زندگي آنها متلاشي مي شود.



[ صفحه 41]



سپس مولاي بزرگوار عليه السلام در ادامه ي مناظره، به قانون تشكيل خورشيد اشاره نموده و مي فرمايند:

«اين روشنايي كه مبدأ آن خورشيد است، نيز خدا را مي پرستد چون از قواعدي كه خداوند متعال بر او مقرر فرموده است، اطاعت مي نمايد.

اطاعت خورشيد از قانون خداوند متعال آنقدر دقيق و منظم است كه از دو عامل متضاد به وجود مي آيد كه هيچ يك از آن دو عامل، روشنايي ندارند ولي بعد از آنكه به هم جفت شدند، (تركيب شدند) روشنايي به وجود مي آيد.» [12] .

منبع نور و انرژي خورشيد يكي از معماهاي بزرگ جهان خلقت بود و هميشه اين پرسش براي دانشمندان مطرح بود كه خورشيد چگونه توانسته است بدون آنكه سرد شود، اين همه نور و گرما توليد كند.

در سال 1945 دانشمندان توانستند پاسخي براي اين سؤال پيدا كنند. انرژي خورشيد بر اثر تبديل ئيدروژن به هليوم توليد مي شود. 4 اتم ئيدروژن پس از طي چند مرحله، با يكديگر تركيب مي شوند و يك اتم هليوم را تشكيل مي دهند. اما يك اتم هليوم كمي از چهار اتم ئيدروژن سبكتر است. بنابراين در ضمن اين تبديل، مقداري از جرم ماده كاهش مي يابد و در همان زمان، مقدار قابل ملاحظه اي انرژي ظاهر مي شود. در اثر تركيب مقداري ئيدروژن، كه يك گرم هليوم تشكيل شود، كمتر از يك صدم گرم از ماده ناپديد مي شود و در مقابل در حدود 200000 كيلووات ساعت انرژي آزاد مي شود كه اگر اين مقدار انرژي به صورت الكتريكي درآيد، مي تواند مصرف انرژي الكتريكي خانواده اي را كه روزانه به طور متوسط 5 كيلو وات ساعت مصرف مي كنند، به مدت بيش از 100 سال تأمين كند. براي توليد چنين گرمايي بيشتر از 20 تن زغال سنگ لازم است.

در خورشيد در هر ثانيه، در حدود 5 / 4 ميليون تن ماده به انرژي تبديل مي شود كه مقدار انرژي آزاد شده 5 ضربدر 10 به توان 23 (پانصد هزار ميليون ميليون ميليون) اسب بخار مي باشد.

تشكيل قانون نور و گرماي خورشيد نمونه اي از اجراي قانون الهي، توسط موجودات جهان مي باشد. خورشيد با اجراي قوانيني كه خداوند متعال بر آن حاكم فرموده است، او را



[ صفحه 42]



عبادت مي كند.

بر همين اساس مي توانيم بگوئيم كه همه عالم، با اجراي قانون خداوند متعال، او را عبادت مي كنند و هيچ عضوي از جهان خلقت را نمي توان يافت كه از قانون و عبادت خداوند متعال سرپيچي كند؛ و بدين جهت، همه عالم در سجود است، سجده بر خالقي كه آنها را از عدم پديد آورده است.

مولاي بزرگوار، اميرالمؤمنين عليه السلام در كلامي ارزنده مي فرمايند:

«دنيا و آخرت، خدا را فرمانبردار است و سررشته هر دو به دست خداوند است.

آسمان ها و زمين ها كليدهاي خويش را به او سپرده اند، و درختان شاداب و سرسبز، صبحگاهان و شامگاهان در برابر خدا سجده مي كنند. و از شاخه هاي درختان، نور سرخ رنگي، شعله ور شده، به فرمان او ميوه هاي رسيده را به انسان تقديم مي دارند.» [13] .

موضوع پرستش خداي تعالي در ميان تمام موجودات عالم هستي، در قرآن كريم به نحو چشمگيري مورد بررسي قرار گرفته است.

خداوند متعال در سوره ي نحل، آيات 49 / 50 مي فرمايد:

و لله يسجد ما في السماوات و ما في الارض من دابة و الملائكة و هم لا يستكبرون [14] .

يخافون ربهم من فوقهم و يفعلون ما تؤمرون

«هر جنبنده اي كه در آسمانها و آنچه در زمين است، و فرشتگان به درگاه خدا سجده مي برند و تكبر نمي ورزند. از پروردگارشان، كه بر آنان محيط است، مي ترسند و آنچه دستور يافته اند، انجام مي دهند.»

براساس كلام خداوند متعال نيز مي توان دريافت، هر موجودي خداي تعالي را عبادت مي كند؛ زيرا همه ي موجودات براساس قانوني، به حيات خود ادامه مي دهند و قانون خداوند متعال بر همه ي آنان حاكم است و اگر لحظه اي قانون حاكم بر آنان مختل گردد، زندگي آنها متلاشي خواهد شد.

مطالعه ي پديده هاي هستي ثابت مي كند كه قانون واحدي بر تمام پديده هاي جهان حاكم



[ صفحه 43]



مي باشد كه آن قانون، در تمام كره ي زمين ثابت است.

بطور مثال وقتي پديده اي مانند آب را مورد مطالعه علمي قرار دهيم، متوجه مي شويم كه يك قانون در تمام كره ي زمين بر آن حاكم است و آن عبارت از اين است كه از يك اتم اكسيژن و دو اتم ئيدروژن تشكيل يافته است. در تمام كره ي زمين اگر آب را مورد آزمايش قرار دهيم به همين قانون خواهيم رسيد.

ديگر پديده هاي خلقت نيز داراي چنين ويژگي مي باشند و اين موضوع ثابت مي كند كه قانونگزار واحدي بر همه ي پديده ها حكومت مي كند كه آن خداوند متعال مي باشد.

بدين ترتيب مي توان گفت كه يگانه بودن قانون پديده هاي موجود در خلقت، بر يگانگي خداوند متعال دلالت مي كند.

مطالعه ي پديده هاي خلقت ثابت مي كند كه يك قانونگزار آن پديده ها را خلق فرموده است و اگر خدايان متعددي در خلقت آن ها دست اندركار بودند، بطور يقين پديده هاي متعددي با فورمول ها و قوانين متعددي به وجود آمده بود.

قوانيني كه بر پديده هاي خلقت حاكم است براساس يگانه بودن خداوند متعال استوار است و اگر قانون تشكيل دهنده ي آن ها را مورد مطالعه قرار دهيم، متوجه خواهيم شد كه از قانون يك قانونگزار تبعيت مي كنند و آن قانون خداي يگانه مي باشد.

انسان نيز يكي از پديده هاي شگرف روي زمين محسوب مي شود؛ زيرا كه مدتها مورد مطالعه دانشمندان از ديدگاه مختلف گرديده است.

قانوني كه بر تك تك سلول هاي بدن انسان حاكم است، نيز خدا را مي پرستد و انسان بدون اينكه خود بداند، تمام اعضاي وجودش خدا را مي پرستد.

اما اين خود انسان است كه براساس ناآگاهي از عبادت و پرستش خدايش نافرماني كرده و سرپيچي مي كند.

بدون ترديد انسان روزي به اين حقيقت تلخ پي خواهد برد با وجود اينكه تمام عالم و حتي اعضاي بدن او در سجود خداي تعالي بوده است، چرا او از عبادت پروردگارش گريزان بوده است!

روزي كه انسان به اين حقيقت برسد، چندان دور نيست!!

علت اينكه انسان از عبادت پروردگار خود گريزان است، ناآگاه بودن او مي باشد. بدين



[ صفحه 44]



جهت انسان ابتدا بايد خود و جهان پيرامون خود را مورد شناسايي قرار دهد تا بر اين اساس خدايش را به خوبي بتواند بشناسد و براساس اين شناخت ها به عبادت پروردگار خود گرايش پيدا كند.

بنابراين يكي از عواملي كه در نظام هستي جايگاه ويژه اي دارد و مي تواند به عنوان عاملي براي اثبات وجود خداي توانا گردد، شناخت خود انسان است؛ زيرا كه خلقت انسان نظام پيچيده و منظم جهان هستي بشمار مي رود كه با پي بردن به چنين شناختي مي توان به شناخت برتر خداي تعالي رسيد.

انسان يكي از شگفت انگيزترين موجودات جهان خلقت مي باشد كه بر روي زمين مسكن گزيده است.

با آن كه از آغاز تاريخ خلقت او مدت زيادي مي گذرد، اما به حقيقت، شناخت وجودي او در جهان ناشناخته باقي مانده است.

شناخت انسان از خود و جهان پيرامون خود، مدتها توجه او را به خود جلب نموده و او در رسيدن به اين هدف، گامهاي مؤثري برداشته است. انسان تا زماني كه در اثر اين جستجو به شناخت نهايي، يعني شناخت خداوند متعال نرسد، همواره به تلاش خود ادامه خواهد داد؛ زيرا هدف انسان پس از شناخت خود و محيط پيرامون خود، شناخت خداي متعال مي باشد.

شناخت انسان لازم است در كنار شناخت توحيد مورد بررسي قرار گيرد؛ زيرا شناخت نفس انسان، شناخت توحيد را تسريع مي كند و او را به هدف نزديك تر مي سازد.

بدين لحاظ، ائمه معصومين عليهم السلام براي شناخت انسان، دستورهاي مؤكدي فرموده اند و ما را براي مطالعه در اين زمينه بيشتر تشويق كرده اند.

مولاي بزرگوار، اميرالمؤمنين عليه السلام فرموده اند:

«شناخت و مطالعه نفس سودمندترين شناخت ها است.» [15] .

كلام امام بزرگوار عليه السلام مبني بر اين است كه شناخت انسان و مطالعه و تحقيق در مورد آن، مي تواند از نظر علمي براي او بسيار سودمند باشد و فرد را در شناخت خود و جهان پيرامون



[ صفحه 45]



خود ياري دهد.

اهميت شناخت نفس به اندازه اي باارزش است كه مولاي بزرگوار، اميرالمؤمنين عليه السلام در روايتي ديگر، اهميت آن را اينگونه بيان فرموده اند:

«به دنبال علم باشيد اگر چه در چين باشد و آن شناخت نفس است كه در آن شناخت خداي عزوجل است.» [16] .

اهميت شناخت نفس انسان در اين روايت كاملا واضح و روشن است. آن بزرگوار، بطور تلويحي مي فرمايند؛ به دنبال شناخت نفس باشيد، اگرچه در كشورهاي دوردستي مانند چين آن را بيابيد؛ زيرا كه با اين شناخت، به شناخت خداي تعالي نايل خواهيد شد.

آن بزرگوار در كلام عارفانه ديگري مي فرمايند:

«كسي كه خودش را بشناسد، خدايش را خواهد شناخت.» [17] .

تأكيد امام بزرگوار عليه السلام به شناخت نفس، حاكي از آن است كه راه خداشناسي از شناخت خود انسان مي گذرد، به عبارتي، كسي مي تواند به شناخت بهتر خداي تعالي نايل گردد كه بتواند خودش را به خوبي بشناسد.

شناخت انسان داراي ابعاد متفاوتي مانند جسم و روح و قلب مي باشد. بدين جهت بدن انسان كه يك مجموعه كل است و داراي اعضا و جوارح، مانند معده، روده، قلب، كبد و... مي باشد كه به وسيله آنها به قوام خود ادامه مي دهد.

به وسيله اعضاء و جوارح است كه يك مجموعه كل منظم، مي تواند كارش را به درستي انجام دهد و به هدفي كه دارد، نايل گردد. اين اعضا و جوارح نمي توانند كارشان را به درستي انجام دهند، مگر اينكه تمام قواها به درستي وظايف خود را انجام دهند.

شناخت همه اين عوامل، موجب مي شود كه انسان بدين وسيله به شناخت برتري نايل گردد كه براساس آن به شناخت خداي تعالي برسد؛ زيرا همكاري اين نيروها، مجموعه اي را پديد مي آورند به نام مجموعه منظم كه يكي از دلايل اثبات وجود خداي تعالي مي باشد؛ زيرا اگر ناظمي وجود نداشته باشد، چگونه ممكن است، مجموعه منظمي چنين دقيق،



[ صفحه 46]



بتواند كار خود را انجام دهد.

مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

«انكار آفريدگار از ناداني است نه از دانايي. انسان عاقل اگر براي چند دقيقه، نظام بدن خود را مورد مطالعه قرار دهد، مي فهمد كه اين نظام، بي كم و كاست، يك ناظم دارد و كسي كه آن را به وجود آورده، ناظم آن است.» [18] .

بدون ترديد يكي از اهداف عالي خلقت انسان، رسيدن به شناخت است؛ زيرا كه خداوند متعال او را بر همين اساس آفريده است. خداوند متعال انسان را به اين خاطر خلق فرموده است كه خود و جهان پيرامون خود را به درستي مورد شناسايي قرار دهد.

يكي از شناخت هاي بسيار مهم كه بيانگر زندگي منظم انسان مي تواند بشمار رود، مطالعه دستگاه گوارش او مي باشد.

در مطالعه اين پديده شگرف خلقت، حقايقي نهفته است كه انسان را بسوي شناخت خداي متعال رهنمون مي سازد.

در طول تاريخ، دانشمنداني سعي و تلاش نموده اند كه اين حقيقت اسرارآميز عالم خلقت را مورد شناسايي قرار دهند ولي تاكنون هيچ فردي نتوانسته است ادعا كند كه بطور كامل به شناخت اين حقيقت رسيده باشد؛ زيرا شناخت انسان نياز به علمي دارد كه از منبع وحي سرچشمه گرفته باشد و تنها خداوند متعال و دانشمنداني كه علمشان خدايي است، مي توانند اين موجود زميني را مورد شناسايي قرار دهند.

بر همين اساس، تحليل بسيار ارزشمندي از مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام انتخاب كرده ايم كه در شناخت اين عامل بسيار مهم انساني سخني ديگر دارد و بطور بنيادي آن را مورد بررسي قرار داده است.

امام بزرگوار عليه السلام در اين كلام ارزنده، ابعاد مختلف دستگاه گوارش انسان را مورد تحليل قرار داده و بدين وسيله شناخت آن را براي ما امكان پذير و هموار ساخته است.

مطالعه اين اثر مي تواند ما را با قانون نظم حاكم بر جسم انسان آشنا سازد.



[ صفحه 47]




پاورقي

[1] اصول كافي، ج 1، ص 104.

[2] يا مفضل: انك اذا تاملت العالم بفكرك و ميزته بعقلك، وجدته كالبيت المبني المعد فيه جميع ما يحتاج اليه عباده، فالسماء مرفوعة كالسقف و الارض كالبساط و النجوم منضودة كالمصابيح، و الجواهر مخزونة كالذخائر. و كل شي ء فيهما لشأنه معد. و الانسان كالمملك ذلك البيت، و المخول جميع ما فيه و ضروب النبات مهيأة لمآربه، و صنوف الحيوان مصروفة في مصالحه و منافعه، ففي هذا دلالة واضحة علي ان العالم مخلوق بتقدير و حكمة و نظام و ملاء مة (الحياة، ج 4، ص 529).

[3] ان الشمس و القمر آيتان من آيات الله تجريان بامره مطيعان له (تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 188).

[4] آموزش علوم در مدارس ابتدايي، ج 1، ص 344.

[5] فكل واحد منها يسير سيرين مختلفين: أحدهما عام مع الفلك نحو المغرب و الآخر خاص لنفسه نحو المشرق (بحارالانوار، ج 3، ص 114).

[6] كالنملة التي تدور علي الرحي فالرحي تدور ذات اليمين و النملة تدور ذات الشمال و النملة في تلك تتحرك حركتين مختلفين: احديهما بنفسها فتتوجه امامها و الأخري مستكرهة مع الرحي تجذبها الي خلفها (بحارالانوار، ج 3، ص 114).

[7] فكر في هذا الفلك بشمسه و قمره و نجومه و بروجه تدور علي العالم في هذا الدوران الدائم بهذا التقدير و الوزن لما في اختلاف الليل و النهار، و هذه الا زمان الاربعة المتوالية علي الارض، و ما عليها من اصناف الحيوان و النبات من ضروب المصلحة كالذي بينت و شخصت لك آنفا، و هل يخفي علي ذي لب ان هذا تقدير مقدر و صواب و حكمة من مقدر حكيم. فان قال قائل: ان هذا شي ء اتفق ان يكون هكذا فما منعه ان يقول مثل هذا في دولاب تراه يدور و يسقي حديقة فيها شجر و نبات، فتري كل شي ء من آلته مقدرا بعضه يلقي بعضا علي ما فيه صلاح تلك الحديقة و ما فيها، و بم كان يثبت هذا القول لو قاله، و ما تري الناس كانوا قائلين له لو سمعوه منه، افينكران يقول في دولاب خشب مصنوع بحيلة فصيرة لمصلحة قطعة من الارض: انه كان بلا صانع و مقدر: و يقدر ان يقول في هذا الدولاب الاعظم المخلوق بحكمة يقصر عنها اذهان البشر لصلاح جميع الارض و ما عليها، انه شي ء اتفق ان يكون بلاصنعة و لا تدبير، لو اعتل هذا الفلك كما تعتل الآلات التي تتخذ للصناعات و غيرها أي شي ء كان عند الناس من الحيلة في اصلاحه (بحارالانوار، ج 3، ص 116).

[8] مناظره درباره ي مسائل ايدئولوژيكي، ص 42.

[9] همان، ص 36.

[10] مناظره درباره ي مسائل ايدئولوژيكي، ص 41.

[11] همان، ص 41.

[12] مناظره درباره ي مسائل ايدئولوژيكي، ص 41.

[13] نهج البلاغه، ص 251.

[14] اين آيه ي شريفه سجده ي واجب دارد.

[15] معرفت النفس انفع المعارف.

[16] اطلبوا العلم و لو بالصين و هو معرفت النفس و فيه معرفت الرب عزوجل (مصباح الشريعه، ص 257، «باب علم»).

[17] من عرف نفسه، فقد عرف ربه (غرر الحكم، ص 625).

[18] مناظره درباره ي مسائل ايدئولوژيكي، ص 37.


بازگشت