شناخت خدا در گستره عقل


يكي از تفاوتهاي مهم بين انسان و حيوانات بدون ترديد، عقل او مي باشد؛ زيرا انسان به وسيله ي عقل خود مي تواند قدرت شناخت پيدا كند و پديده هاي هستي را به وسيله ي آن مورد شناسايي قرار دهد. و نيز به وسيله ي عقل است كه انسان نيروي استدلال پيدا مي كند و بدين وسيله حقيقتي را به اثبات مي رساند.

عامل شناخت، يكي از مشخصات عقل به شمار مي رود و انسان به وسيله اين عامل به شناخت پديده هاي طبيعت دسترسي پيدا مي كند.

عقل راهبر انسان در ظلمت هاي جهل و ناداني است، همان گونه كه پيامبران، رهبران انسانها در زدودن ظلمت هاي كفر و شرك مي باشند.

مولاي بزرگوار، امام موسي بن جعفر عليه السلام خطاب به هشام مي فرمايند:

«اي هشام، به راستي كه خداوند به مردم داراي دو حجت است:

حجت ظاهري و حجت باطني

حجت ظاهري عبارت از پيامبران و امامان هستند و حجت باطني عقل انسانها است.» [1] .

انسان ها همواره از دو بعد رهبري مي شوند از يك سو پيامبران و امامان عليهماالسلام كه او را در رسيدن به حقيقت و صراط مستقيم ياري مي نمايند و از سوي ديگر عقل انسانها، كه عامل رسيدن آنان به حقيقت و تشخيص حق از باطل مي باشد. انسانها همواره به وسيله ي اين دو حجت، كه خدايتعالي در اختيار بندگان خود قرار داده است، رهبري مي شوند.

يكي از وظايف بسيار مهم عقل، استدلال نمودن است و انسانها به وسيله ي عقلهاي خود به استدلال هاي گوناگون مي پردازند.



[ صفحه 26]



در زمينه ي اثبات وجود خدا، انسان ابزاري قوي تر از استدلال عقل ندارد. به وسيله ي استدلال عقل است كه انسان مي تواند وجود خالق خود را به ديگران ثابت كند.

عقل استدلال گر انسان مددكار او در رسيدن به حقيقت مي باشد؛ زيرا براساس عقل است كه انسان از مشاهده ي پديده ها، به شناخت عوامل ايجاد كننده ي آن پي مي برد.

استدلال هايي كه در زمينه ي شناخت خدا وجود دارند، بسيار زياد است. ذكر نمونه هايي از آنها مي تواند ما را به اين هدف برساند.

استدلال عقلي بسيار ساده اي كه همه ي افراد قادر به فهم آن مي باشند، از سوي مولاي بزرگوار، اميرالمؤمنين عليه السلام بيان گرديده است ما را در شناخت و طريقه ي استدلال ساده ي عقلي، راهنمايي مي نمايد.

آن بزرگوار مي فرمايند:

«ريختن مدفوع شتر در راه بر وجود شتر دلالت مي كند و وجود سرگين الاغ، دليل بر وجود الاغي مي كند، و رد پاي عابري بر عبور كنندگان دلالت مي كند.

آيا اين بناي برافراشته به اين لطافت، و زمين به اين ضخامت، بر وجود خداوند لطيف و خبير دلالت نمي كند؟» [2] .

استدلال امام بزرگوار عليه السلام در اثبات وجود خداوند متعال براساس استدلال عقلي استوار است و ساده ترين دليلي است كه فرد عادي نيز اگر قدري بينديشد، به درست بودن آن پي مي برد. اين استدلال چنان با عقل انسان ها سازگاري دارد كه هر انساني با كمترين درجه عقلي مي تواند آن را بپذيرد.

استدلال امام بزرگوار عليه السلام مبني بر اين است كه وقتي فضولات حيواناتي را كه در سر راه ريخته شده اند، مشاهده مي كنيم، عقل ما استدلال مي كند كه حتما حيواني از اين مسير عبور كرده است و زماني كه جاي پاي انساني را مشاهده مي كنيم، عقل استدلال گر مي گويد، بدون ترديد از اين مسير عابري گذر كرده است.

اين جهان پهناور، زمين، ستارگان، خورشيد و... همه به منزله ي ردپاهايي هستند كه عقل



[ صفحه 27]



استدلال گر، ما را متوجه مي سازد كه سازنده اي براي آنها وجود دارد و اين ها به خودي خود به وجود نيامده اند.

استدلال عقلي مشابهي از مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام بيان گرديده است كه ما را به طريقه ي اين استدلال، و نيز رسيدن به اثبات وجود خالق متعال، راهنمايي مي نمايد.

آن بزرگوار مي فرمايند:

«اگر كسي بگويد، اين تصوير انسان كه بر روي ديوار است خودبخود به وجود آمده و كسي آن را نساخته، آيا سخنش را باور مي كني؟

هرگز، بلكه او را به استهزا مي گيري!

چگونه اين امر را در مورد يك صورت بيجان، انكار مي كني، اما درباره ي خود انسان كه زنده و با شعور و سخنور است، مي پذيري؟!» [3] .

استدلال امام بزرگوار عليه السلام كاملا واضح و روشن است. كسي كه با مشاهده عكس، به فرد عكاس و يا فردي كه عكس از او به تصوير كشيده شده است، پي مي برد، چگونه با مشاهده خود انسان كه داراي قدرت سخنگويي و عقل و آگاهي مي باشد، به خالق او پي نمي برد؟

با توجه به اين استدلال ها، مي توان به تمام پديده هايي كه مصنوع دست انسان مي باشند استدلال نمود كه هر ابزاري كه توسط فردي ساخته شده است، سازنده اي دارد. بطور مسلم مصنوعاتي مانند: ميز، ساعت، ماشين، كامپيوتر و... همگي داراي سازنده اي هستند. لذا مي توان چنين سؤال نمود كه آيا خود آن سازنده ها، به وجود آورنده اي ندارند؟

براساس اين استدلال، به وجود آورنده ي انسان، زمين، ستارگان و... خداي تعالي مي باشد، زيرا كه هيچ مصنوعي نمي تواند بدون صانع باشد.



[ صفحه 28]




پاورقي

[1] يا هشام، ان لله علي الناس حجتين: حجة ظاهرة و حجة باطنة، فأما الظاهرة فالرسل و الانبياء و الائمة، و اما الباطنة فالعقول (اصول كافي، ج 1، ص 19).

[2] البعرة تدل علي البعير و الروثة تدل علي الحمير و آثار الاقدام تدل علي المسير فهيكل علوي بهذه اللطافة و مركز سفلي بهذه الكثافة كيف لا يدلان علي اللطيف الخبير (اصول وافي، ج 1، ص 93).

[3] لو رأيت تمثال الانسان مصورا علي حائط فقال لك قائل: ان هذا ظهر ههنا من تلقاء نفسه لم يصنعه صانع اكنت تقبل ذلك؟ بل كنت تستهزي ء به فكيف تنكر هذا في تمثال مصور جماد و لا تنكر في الانسان الحي الناطق (بحارالانوار، ج 3، ص 88).


بازگشت