مراحل شناخت توحيد


مهمترين عاملي كه ديدگاه يك انسان را تشكيل مي دهد، عامل شناخت او از جهان هستي است. انسانها نسبت به پديده ي هستي داراي ديدگاههاي متفاوتي مي باشند. هر انساني همان گونه زندگي مي كند كه طرز تفكر دارد به عبارت ديگر، جهان بيني هر فرد بر روي زندگي او تأثير مستقيم دارد.

بايد دانست كه در مطالعه و شناخت توحيد اسراري نهفته است كه انسان قادر به ادراك آن نمي باشد. مطالعه ي توحيد، اساس عبادت است؛ زيرا بدون شناخت خداي تعالي، عبادت كم رنگ تر مي شود. بر همين اساس، هر چه قدر شناخت انسان از توحيد خداي تعالي بيشتر باشد، عبادات او نيز ارزش و اهميت ويژه اي پيدا مي كند.

مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

«اگر مردم مي دانستند كه در شناخت خداوند عزوجل چه ارزشي نهفته است، به زرق و برق زندگي دنيا و نعمتهاي آن كه خداوند دشمنان را از آن بهره مند ساخته است، چشم نمي دوختند و دنياي آنان در نظرشان كمتر از خاك زير پايشان بود و از معرفت خدا متنعم مي شدند و چونان كسي از آن لذت مي بردند كه همواره در باغهاي بهشت با اوليا و دوستان خدا باشد.

شناخت خداي عزوجل مونس هر تنهايي و يار هر بي كس و روشنايي هر تاريكي و نيروي هر ناتواني و شفاي هر بيماري است.» [1] .

اهميت شناخت، در تحليل و بيان توحيد جلوه گر است. بحث توحيد پايه و زيربناي تفكر



[ صفحه 12]



انسان و افراد يك جامعه مي باشد.

پيام آور آزادي و عدالت، پيامبر بزرگوار صلي الله عليه و آله و سلم نيز بر همين اساس دعوت خود را در ميان مردم آشكار نموده و انسانها را به توحيد خداي تعالي دعوت فرمود تا كافري در جهان باقي نماند.

آن بزرگوار در كلامي ارزنده مي فرمايند:

«من مأمور شدم به اينكه با مردم بجنگم تا بگويند: «لا اله الا الله» همين كه اين عبارت را گفتند، از ناحيه من اموال و خون هايشان محفوظ و محترم خواهد بود و من جز به حق نه مالي از ايشان مي ستانم و نه خوني مي ريزم.

حال گفتن اين عبارت چه توأم با اعتقاد قلبي و چه به صورت زباني باشد، حساب اين معني با خداي تعالي است... آنگاه اين آيه را تلاوت فرمودند:

فذكر انما انت مذكر، لست عليهم بمصيطر (غاشيه، 22 / 21)

«(اي پيامبر) جز اين نيست كه مردم را تو پند دهنده و يادآوري كننده اي و تو بر ايشان مسلط نيستي» [2] .

با توجه به كلام پيامبر بزرگوار صلي الله عليه و آله و سلم مي توان دريافت كه اولين گام رهايي انسان از چنگال جهالت، اقرار به توحيد مي باشد، اگر چه اين اقرار، زباني باشد.

بدين ترتيب مي توان دريافت كه اقرار زباني به توحيد، اولين گام در شناخت خداي تعالي مي باشد و كسي كه چنين اقراري داشته باشد، از ديدگاه اسلام فردي مسلمان محسوب مي گردد اگرچه اعمالش براساس اسلام نباشد.

البته بايد توجه داشت كه چنين فردي داراي اسلامي ظاهري است.

مولاي بزرگوار، امام باقر عليه السلام مي فرمايند:

«ايمان يعني، اقرار (به توحيد و...) با عمل، و اسلام يعني اقرار بدون عمل.» [3] .

مولاي بزرگوار عليه السلام در اين كلام ارزشمند، ويژگيهاي ايمان و ويژگيهاي اسلام ظاهري را



[ صفحه 13]



به طور واضح بيان مي دارند.

با توجه به كلام آن بزرگوار، اسلام ظاهري آن است كه فرد تنها اقرار زباني به اسلام دارد و با قلب بدان ايمان ندارد و بدين لحاظ عمل او نيز براساس ايمان نمي باشد.

به عبارت ديگر، او مسلمان است و اقرار به توحيد و نبوت دارد ولي دستورات آن را انجام نمي دهد.

بنابراين، كساني كه اقرار زباني به اسلام داشته باشند، اما قلبا به آن ايمان نداشته باشند و مقررات و قوانين آن را به اجرا درنياورند، پيرو اسلام ظاهري هستند.

مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام در تبيين اين موضوع مي فرمايند:

«ايمان حاوي اسلام است، اما اسلام حاوي ايمان نيست. ايمان واقعيتي است كه در قلبها جاي مي گيرد ولي اسلام، اعتراف زباني است كه ازدواج و ميراث را رسميت مي دهد و خون مسلمان را محفوظ نگه مي دارد. ايمان همراه اسلام است ولي اسلام همراه ايمان نيست.» [4] .

اين روايت بسيار ارزنده، تفاوت اسلام ظاهري و ايمان را به طور شفاف مورد بررسي قرار مي دهد.

بدين لحاظ كسي كه به ظاهر و تنها با اقرار زباني، اسلام را پذيرفته است، داراي حقوقي در جامعه اسلامي مي باشد. چنين شخصي، ازدواج و ميراثش براساس قوانين اسلام عملي مي گردد و همين پذيرش است كه امنيت جاني او را فراهم مي آورد.

خداي تعالي در قرآن كريم مي فرمايد:

يا ايها الرسول لا يحزنك الذين يسارعون في الكفر من الذين قالوا آمنا بافواههم و لم تؤمن قلوبهم (مائده، 41)

«اي پيامبر، كساني كه در كفر مي كوشند كه به زبان مي گويند ايمان آورده ايم ولي در قلب خود ايمان نياورده اند، تو را محزون نسازد...»

بررسي اين آيه قرآن كريم، با توجه به تحليلي كه امام بزرگوار عليه السلام از مشخصات ايمان و



[ صفحه 14]



اسلام ظاهري بيان فرمودند، اين حقيقت را مورد تأييد قرار مي دهد كه عده ي كثيري در جامعه وجود دارند كه تنها به زبان، اقرار به توحيد و نبوت دارند، ولي در قلب و عمل آنها هيچگونه اثري از ايمان مشاهده نمي شود.

بدين لحاظ اقرار به توحيد و يگانگي خداي متعال تنها مشخصه اسلام ظاهري مي تواند باشد.

مولاي بزرگوار، اميرالمؤمنين عليه السلام در كلامي ارزنده مي فرمايند:

«ايمان، بر شناخت با قلب، اقرار با زبان و عمل با اعضاء و جوارح استوار است.» [5] .

در اين كلام مولاي بزرگوار عليه السلام تفاوت اسلام ظاهري و قلبي را مورد تحليل قرار داده اند.

براساس كلام مولاي بزرگوار عليه السلام شناخت خدا داراي مراحلي است كه از اقرار زباني آغاز مي شود و با اقرار قلبي تداوم پيدا مي كند و در نهايت با انگيزه اي براي عمل به دستورات خداوند متعال به تكامل مي رسد.

بدين ترتيب مي توان دريافت كه مرحله اول، ارزش چنداني ندارد؛ اما مرحله دوم و سوم، اگر با شناخت واقعي توأم باشد، داراي ارزش والايي مي باشد و مي تواند انسان را به سر منزل مقصود برساند.

در روايات ديگر اسلامي، تفاوت اسلام ظاهري با ايمان قلبي بطور آشكار مورد بررسي قرار گرفته است.

مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام فرمودند: رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم فرموده است:

«اي كساني كه به زبان ايمان آورده و ايمان در قلبتان خالص نگشته است، مسلمانان (واقعي) را نكوهش نكنيد و عيوب آنان را جستجو نكنيد؛ زيرا هر كس عيوب آنها را جستجو كند، خداوند عيوب آنان را دنبال كند و هر كس را كه خداوند عيبش را دنبال كند، رسوايش كند، اگرچه در خانه اش باشد.» [6] .

در اين روايت، موجوديت مسلماناني كه در اسلام ظاهري هستند و به زبان ايمان آورده اند، به خوبي قابل مطالعه است و پيامبر بزرگوار صلي الله عليه و آله و سلم آنان را از نكوهش و عيب جويي مسلمانان واقعي برحذر مي دارد.



[ صفحه 15]




پاورقي

[1] لو يعلم الناس ما في فضل معرفت الله عزوجل ما مدوا اعينهم الي ما متع الله به الاعداء من زهرة الحياة الدنيا و نعيمها، و كانت دنياهم اقل عندهم مما يطؤنه بارجلهم، و لنعموا بمعرفت الله جل و عز، و تلذذوا بها تلذذ من لم يزل في روضات الجنان مع اولياء الله. ان معرفة الله عز و جل انس من كل وحشة، و صاحب من كل وحدة، و نور من كل ظلمة، و قوة من كل ضعف، و شفاء من كل سقم (گزيده ي ميزان الحكمه، ج 2، ص 659).

[2] امرت ان اقاتل الناس حتي يقول: لا اله الا الله، فاذا قالوها عصموا مني دمائهم و اموالهم الا بحقها و حسابهم علي الله. ثم قرء: «فذكر انما انت مذكر، لست عليهم بمصيطر» (الميزان، ج 40، ص 210).

[3] الايمان اقرار و عمل، و الاسلام اقرار بلا عمل (اصول كافي، ج 3، ص 39).

[4] ان الايمان يشارك الاسلام و لا يشاركه الاسلام. ان الايمان ما وقر في القلوب و الاسلام ما عليه المناكح و المواريث و حقن الدماء، و الايمان يشرك الاسلام و الاسلام لا يشرك الايمان (اصول كافي، ج 3، ص 41).

[5] الايمان معرفة بالقلب، و اقرار باللسان و عمل بالاركان (نهج البلاغه، حكمت 227، ص 676).

[6] يا معشر من اسلم بلسانه و لم يخلص الايمان الي قلبه لا تذموا المسلمين و لا تتبعوا عوراتهم فأنه من تتبع عوراتهم، تتبع الله عورته، و من تتبع الله تعالي عورته، يفضحه و لو في بيته (اصول كافي، ج 4، ص 57).


بازگشت