هدف خلقت


بدون ترديد جهان خلقت براساس بنيادي هدفدار استوار گرديده است؛ زيرا شور و شوق زندگي در تمام گوشه هاي آن موج مي زند.

مشاهده زندگي شورانگيز پرندگان و ديگر جانداران روي زمين و شادابي طبيعت، اين حقيقت را مورد تأييد قرار مي دهد.

بايد توجه داشت كه خداوند متعال هيچگونه نيازي به وجود انسان و موجودات ديگر كه قبل از انسان در روي زمين زندگي مي كرده اند، نداشته و ندارد. او آنها را براساس رحمتي كه دارد، آفريده است تا به آنان سود برساند و به سعادت ابدي رهنمونشان گرداند.

هدف از خلقت، شور و شوق خاصي است كه موجودات براساس آن به سوي نعمت ابدي حركت مي كنند.

بنابراين مي توان گفت كه زنده شدن و متولد گشتن يك شوق و عشق در نهاد انسان است و هر كس براي رسيدن به آن شور و عشق، سوق داده مي شود.

كودكي كه با همسالانش به بازي مشغول مي شود، براساس شور و شوق خاصي مي باشد كه سراپاي وجود او را دربر گرفته است.

بطور كلي مي توان گفت كه اگر انگيزه شوق و لذت را از زندگي انسانها حذف كنيم، آنها را موجودي مأيوس و نااميد خواهيم يافت كه هيچگونه تمايل به زنده ماندن ندارند.

لذت و شوقي كه يك انسان به زنده ماندن از خود نشان مي دهد، براساس ميل لذتي است كه خداي تعالي در نهاد وي نهاده است.

اما بايد دانست انساني كه مسير زندگي خويش را طي مي كند، به تدريج چنين شوق و لذت در وي افول مي نمايد.

مشاهده افرادي كه عمر زيادي از زندگي آنها سپري گرديده است، درستي اين حقيقت را مورد تأييد قرار مي دهد. آنها با گذراندن مدتهاي زيادي با عشق و شور، ديگر تمايلي به زنده ماندن زياد ندارند و آرزو مي كنند كه خداوند متعال آنها را مورد بخشش خود قرار دهد و در



[ صفحه 2]



جهان آخرت آنها را سعادتمند گرداند.

بايد گفت كه شوق خوشبخت شدن در جهان آخرت، بزرگترين انگيزه اي است كه آنها را به سوي عبادت خداي تعالي سوق مي دهد.

بدون ترديد، آنها اكنون آرزو مي كنند كه اي كاش هرگز به دنبال لذتهاي بي مورد نبودند و از همان آغاز جواني، خداوند متعال را عاشقانه عبادت و پرستش مي كردند تا با دستي پر، به جهان آخرت وارد مي شدند.

بر همين اساس مي توان دريافت كه شوق عبادت نيز يكي از عواملي است كه انسان به دنبال او مي باشد؛ اما متأسفانه اين انگيزه، بسيار دير در انسانها آشكار مي گردد؛ زيرا زماني انسان به اين حقيقت پي مي برد كه نيروي جوانيش را تباه ساخته و توانايي چنداني براي عبادت ندارد.

اما اگر انسان داراي آگاهي باشد، خيلي زود به اين حقيقت شورانگيز پي مي برد و قلب خود را لبريز از عشق به عبادت خداي تعالي مي گرداند و از اين عمل خود احساس رضايت مي نمايد.

بنابراين رسيدن به حقيقت و سعادت ابدي، يكي از انگيزه هاي بسيار نيرومندي است كه در نهاد هر انساني موج مي زند؛ اما چهره اين انگيزه را لذت هاي زودگذر زندگي پوشانده و آن را تحت تأثير خود قرار داده است.

زماني كه غبار لذت زندگي از چهره قلب انسان زدوده گردد، او به حقيقتي شورانگيز مي رسد و عشق به حقيقت و عبادت در نهاد وي آشكار مي گردد.

بايد دانست كه رسيدن به اين مرحله، عشقي پرسوز و گداز طلب مي كند، به عبارت ديگر، عبادتي با ارزش است كه انسان آن را با شناخت خداي متعال و توأم با عشق و علاقه اي سرشار از محبت خداي تعالي انجام دهد.

رسيدن به چنين موهبتي جز با عبادت خالصانه و عارفانه كه از سوي ائمه معصومين عليهماالسلام بيان گرديده است، امكان پذير نمي باشد. زماني انسان مي تواند به اين مرحله با شكوه قدم بگذارد كه با رغبت و عشقي مالامال به خداي تبارك و تعالي، عبادتش را برگزار نمايد.

به هر ميزان كه انگيزه ي انسان در عبادت خداي تعالي بيشتر باشد به همان اندازه رغبت و عشق او نيز به عبادت بيشتر خواهد بود و عبادتش را با كيفيتي بهتر برگزار خواهد نمود.



[ صفحه 3]



داشتن عشق و علاقه به نماز يكي از عوامل مؤثر در بهتر برگزار كردن آن مي باشد.

به طور مسلم كسي كه به عبادت خداي تعالي عشق مي ورزد، همواره سعي مي كند كه حالت عرفاني نماز خود را حفظ كند و نمازش را در سطح مطلوب تري برگزار نمايد كه مورد قبول حضرت احديت واقع گردد.

اگر عبادت نمازگزار براساس شوق و لذت باشد، عبادتش نيز سرشار از عشق و محبت نسبت به پروردگار متعال خواهد بود.

پيامبر بزرگوار صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايند:

«بهترين مردم كسي است كه عاشق عبادت باشد و آن را (عاشقانه) در آغوش بكشد و از دل دوستش بدارد و با تن بدان درآميزد و خود را براي انجام آن فارغ سازد.

او كسي است كه ترسي ندارد كه در دنيا سختي كشد و يا در رفاه باشد.» [1] .

عبادت خالصانه و عاشقانه نمازگزار مي تواند او را به سوي هدفي كه در پيش دارد، رهنمون سازد؛ زيرا عشق انسان به عبادت، آنچنان در قلب و روان وي جايگزين مي گردد كه او را در رسيدن به حقيقت بي تاب مي كند و در او چنان انگيزه اي ايجاد مي كند كه با رغبت تمام به سوي معبود خود مي شتابد و براي سيراب شدن از چشمه هاي يقين، شتاب مي ورزد.

ممكن است در ذهن انسان اين سؤال ايجاد گردد كه اگر هدف خلقت انسان تنها عبادت خداي تعالي مي باشد، پس آيا او به عبادت بندگانش نيازمند است؟!

اگر تنها هدف خلقت انسانها عبادت آنها بود، خداي تعالي مي توانست آنها را طوري بيافريند كه از عبادت او سرپيچي نكنند و در اين زمينه تمردي از خود نشان ندهند و تنها او را عبادت كنند!!

مي دانيم كه خداوند متعال همه انسانها را آزاد آفريده و چنان آزادي به آنها عنايت فرموده است كه آنها، هم مي توانند راه كفر را برگزينند و هم راه ايمان را انتخاب نمايند.

اما با اينكه انسان داراي تعقل است، رهنمودهاي بسيار ارزنده از سوي خداوند متعال به



[ صفحه 4]



او رسيده است كه بتواند براساس آن، طريق صحيح را انتخاب نمايد.

براي رسيدن به طريق صحيح، انسان ابزارهاي بسيار دقيق همانند عقلي كه خداوند به او عنايت فرموده و كتاب استوار و نجات بخشي چون قرآن كريم و نيز رهنمودهاي پيامبران و ائمه معصومين عليهماالسلام را در اختيار دارد كه براساس آن ها مي تواند راه حقيقت را از باطل تشخيص بدهد و راه درست را انتخاب كند.

خداوند متعال با ارزاني داشتن چنين ابزارهاي بسيار مهم و دقيق، او را در پهنه زندگي آزاد گذاشته، تا خود به انتخاب راه صحيح همت بگمارد.

مطالعه كلام خداوند متعال كه عصاره ي خلقت است و تمام مسائل و قوانين مربوط به خلقت انسان در آن درج شده است، به تبيين هدف خلقت انسان و ديگر موجودات مي پردازد.

خداوند متعال در قرآن كريم در زمينه چنين هدفي مي فرمايد:

و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون (ذاريات 56)

«و ما جن و انس را جز براي عبادت خلق نكرده ايم.»

اين جمله ي بسيار پرمعني مي تواند راهگشاي ما براي شناخت انسان و هدف او و ديگر موجودات بر روي كره ي زمين باشد.

خداوند متعال در اين آيه شريفه، هدف خلقت جن و انس را عبادت نمودن آنها بيان فرموده است و آنها را بدين منظور آفريده، كه او را عبادت كنند.

بايد توجه داشت كه عبادت، ضرورت موجودات است؛ زيرا كه همه آنچه كه در عالم وجود دارند، خداي تعالي را عبادت و پرستش مي كنند.

خداوند متعال، با ارزاني داشتن عقل و آگاهي و تفكر در پديده خلقت، به بندگانش اجازه داده است كه در راه شناخت او قدم بردارند و براساس اين شناخت، به سوي عبوديت خداي تعالي بشتابند.

بدين ترتيب، خداي سبحان بندگانش را اجبار به عبادت خود ننموده است؛ زيرا كه از عبادت آنان بي نياز است و اگر فرمان داده كه بندگانش راه عبوديت او را انتخاب كنند، تنها بخاطر تكامل نفساني خود آنان مي باشد.

اگر عبادتي در ميان بندگان وجود نداشت، آنها با همان كيفيتي كه خلق شده بودند، باقي



[ صفحه 5]



مي ماندند و هيچگونه تكاملي در آنان مشاهده نمي شد.

بدون ترديد خداوند متعال نيازي به عبادت بندگانش ندارد؛ زيرا آنها را آفريده است تا براساس عبادت، نفس و روان آنها را شستشو دهد و پاك گرداند.

عبادت همانند چشمه پاك و زلال و شفافي است كه خداوند متعال براي بندگانش ارزاني فرموده است كه آنها در شبانه روز پنج بار نفس خود را در اين چشمه زلال شستشو دهند تا از آلودگي ها پاك گردند.

پيامبر بزرگوار صلي الله عليه و آله و سلم از ياران خود پرسيدند:

«اگر در كنار خانه شما نهري باشد و در آن نهر هر روز خود را پنج بار شستشو دهيد، آيا در بدن شما چيزي از آلودگي مي ماند؟

گفتند: نه!

فرمودند:

نماز نيز همانند نهري جاري و روان است كه هر گاه برپا مي شود، گناهان را مي شويد و از بين مي برد.» [2] .

بنابراين خداوند متعال با عبادت بندگانش خواسته است تمام آنها را به خوشبختي و سعادت ابدي نايل گرداند. حال اگر كسي نخواهد خود را در اين چشمه زلال شستشو دهد، گناهش به عهده خود او است و بطور يقين روزي به اين عمل خود حسرت خواهد خورد كه چرا نفسم را در اين چشمه زلال شستشو ندادم!

مولاي بزرگوار، اميرالمؤمنين عليه السلام در كلامي دلنشين مي فرمايند:

«خداي سبحان و تعالي خلق را آفريد در حالي كه از اطاعت آنان بي نياز است و از معصيت و نافرماني آنان ايمني دارد؛ زيرا نه نافرماني گناهكاران به او ضرر مي رساند و نه عبادت فرمانبرداران به او سود مي بخشد.» [3] .



[ صفحه 6]



كلام مولاي بزرگوار عليه السلام بيانگر اين حقيقت است كه خداوند متعال، هرگز به عبادت بندگانش نيازي ندارد؛ زيرا او بي نياز مطلق است و نافرماني گناهكاران و پرستش عبادت كنندگان در او بي تأثير است. اگر فردي گناهي را انجام دهد، با اين عمل خود ضرري به خدا نمي رساند و نيز كسي كه عمل خيري انجام مي دهد، اين عمل او براي خداوند متعال بي تأثير است، زيرا كه سود و زيان عمل هر كس به خود او بازگردانده مي شود.

مولاي بزرگوار، امام حسن عليه السلام نيز در اين زمينه مي فرمايند:

«خداي عزوجل چون از روي كرم و رحمت خود فرايض را بر شما واجب ساخت، نه بدان سبب بود كه به شما نياز داشت؛ بلكه براساس مهر و رحمت آن خداي يگانه به شما بود، تا ناپاك را از پاك جدا سازد و آنچه را در سينه هاي شما است، بيازمايد و آنچه را در دلهاي شماست، ناب و خالص گرداند.» [4] .

كلام مولاي بزرگوار عليه السلام نيز مؤيد اين حقيقت است كه خداي متعال به هيچيك از عبادت بندگان خود نيازي ندارد و عبادت خود را تنها بدين منظور بر بندگان خود مقرر فرموده است تا آنها را براساس رحمت خود به مراحل والاي تكامل برساند و بدين وسيله آنان را در زمين و جهان آخرت خوشبخت و سعادتمند گرداند.

كلامي زيبا از مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام هدف خلقت را به خوبي ترسيم نموده و ما را با اهداف آن آشنا مي سازد.

آن بزرگوار مي فرمايند:

«خداوند تبارك و تعالي مخلوقاتش را بيهوده نيافريده و آنان را رها شده، خلق ننموده است، بلكه آفرينش مخلوقاتش براي نماياندن قدرتش بوده و اطاعتش را بر آنان واجب گردانيده تا آنها را بدين وسيله مستوجب رضوانش نمايد. آنها را نيافريده كه سود به دست بياورد و بدين وسيله دفع ضرر بكند، بلكه آنان را خلق فرمود تا به آنها



[ صفحه 7]



منفعت برساند و آنها را به نعمت هاي جاوداني واصل گرداند.» [5] .

كلام مولاي بزرگوار عليه السلام بيانگر اين حقيقت است كه خلقت انسان در پهنه ي هستي بيهوده نيست و خداي تعالي انسان را بدون هدف خلق نفرموده است، بلكه جهان خلقت، نمايش قدرت پروردگار متعال است بطوريكه خداي تعالي از خلقت جهان هستي داراي هدفي است.

براساس كلام مولاي بزرگوار عليه السلام هدف خلقت، رساندن انسانها به سعادت جاودانه است، اما بايد دانست كه رسيدن به اين هدف تنها با عامل شناخت كه اساس عبادت محسوب مي شود، امكان پذير مي باشد.

شناخت خداي تعالي يكي از عوامل بسيار مهم تفكر انساني به شمار مي رود؛ زيرا بدون شناخت خدا، انسان همانند فردي است كه در بيابان هولناك قدم برمي دارد و از عاقبت كار خود بي خبر است.

كسي كه شناخت صحيح از خداي تعالي ندارد، همانند غريقي در درياي طوفاني است و نمي داند چه سرنوشتي در انتظار او است.

مگر نه اين است كه اين جهان همانند بياباني وسيع و يا همانند دريايي طوفاني و بي انتها است و ما در اين وادي، سرگردانيم و هدف خود را نمي دانيم؟!

كسي كه خدا را به خوبي نشناخته باشد، به طور يقين، همانند كسي است كه در اين بيابان بيكران و دريايي طوفاني سرگردان است و نمي داند چه سرنوشتي در انتظار او است!

انسانها بر روي كره زمين زندگي مي كنند بي آنكه به هدف خلقت خود و جهان هستي بينديشند. اكثر انسانها هدف زندگي را در استفاده بهتر از لذتهاي زندگي و داشتن زندگي مرفه تر مي شناسند و همواره در به دست آوردن آن تلاش و كوشش مي نمايند.

اين عامل مي تواند تنها بخشي از هدف خلقت را تشكيل دهد و تمام اهداف خلقت را نمي تواند دربر داشته باشد؛ زيرا انسان كه داراي نيروي تعقل و تفكر و ادراكات عالي تري نسبت به ساير حيوانات مي باشد، بعيد به نظر مي رسد كه هدف خلقتش تنها در خوردن و



[ صفحه 8]



خوابيدن و لذت بردن خلاصه شود.

بنابراين جهان هستي و به تبع آن خلقت انسان، هدف عالي تري مي تواند داشته باشد.

انسان كه داراي تعقل و آگاهي است و اين موهبت را خداي توانا به او ارزاني فرموده است، به منزله چراغي است كه راه را بر او روشن مي سازد و او بدين وسيله، ظلمت ها را درمي نوردد و به سوي نور رهنمون مي شود.

حسن بن عمار از مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام روايت مي كند كه فرمودند:

«آغاز و نخست هر چيز، نيرو و آباداني آن، كه هر سودي بدان مربوط است، عقل است كه آن را خداي تعالي زينت و نوري براي خلقش قرار داده است.

به وسيله عقل، بندگان خالق خود را بشناسند و بدانند كه آنان مخلوقند و او مدبر و ايشان تحت تدبير او هستند. و نيز به وسيله عقل دانستند كه خالقشان پايدار و آنها فاني مي باشند.» [6] .

امام بزرگوار عليه السلام عقل را نوري بيان مي فرمايند كه به وسيله آن نور، انسانها قادر مي شوند خالق خود را بشناسند و اگر اين نور (عقل) در انسانها نبود، انسانها قادر به شناخت خداي تعالي نمي شدند.

انسان تنها موجود كره ي زمين است كه داراي آگاهي و شعور و نيروي شناخت مي باشد كه به وسيله ي آن مي تواند ياد بگيرد و آموخته هايش را به ديگران انتقال دهد.

بنابراين، براساس انديشه اي كه انسان داراي آن مي باشد، او را ملزم مي سازد كه توانايي انديشه اش را در زمينه ي تفكر و شناخت جهان هستي به كار برد و براساس همين شناخت، به عبادت معبود و خالق خود، حضرت حق تعالي، بپردازد.

روايت ارزنده اي از مولاي بزرگوار، اميرالمؤمنين عليه السلام بيان گرديده است كه مي تواند تفكر ما را در زمينه شناخت برانگيزد.

آن بزرگوار مي فرمايند:



[ صفحه 9]



«دوست نمي دارم كه اگر در كودكي بميرم، داخل بهشت شوم (دوست دارم زنده بمانم) و بزرگ شوم تا پروردگار خود را بشناسم.» [7] .

اين روايت بسيار جالب، بيانگر حقيقتي بسيار شگرف در زمينه ي هدف خلقت انسان بر روي زمين مي باشد. چنين تفكر و آرزويي، ارزش شناخت را براساس مطالعه و تفكر به خوبي مورد تأييد قرار مي دهد.

خداوند متعال، با ارزاني داشتن عقل و آگاهي و تفكر در پديده خلقت، به بندگانش اجازه داده است كه در راه شناخت او قدم بردارند و براساس اين شناخت، به سوي عبوديت خداي تعالي بشتابند.

به هر ميزان كه شناخت انسان از جهان خلقت و قوانين حاكم بر آن بيشتر باشد، به همان اندازه، انسان مي تواند به قدرت لايزال الهي پي ببرد و به همان ميزان، در عبادت او خالصانه قيام و كوشش كند.

فردي كه داراي شناختي عميق نسبت به جهان هستي باشد، خداوند تبارك و تعالي را به خاطر عظمتي كه دارد مورد ستايش قرار مي دهد.

بايد دانست كه در مطالعه و شناخت توحيد اسراري نهفته است كه انسان قادر به ادراك آن نمي باشد.

مطالعه ي توحيد، اساس شناخت و عبادت است؛ زيرا بدون شناخت خداي تعالي، عبادت كم رنگ تر مي شود.

بر همين اساس، هر چه قدر شناخت انسان از توحيد خداي تعالي بيشتر باشد، عبادات او نيز ارزش و اهميت ويژه اي پيدا مي كند.

اهميت شناخت آنچنان داراي ارزش است كه هيچ عملي بدون آن مورد پذيرش خداي تعالي قرار نمي گيرد.

مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام در تأييد اين حقيقت مي فرمايند:

«خداوند هيچ عملي را جز با شناخت، و هيچ شناختي را جز با عمل نمي پذيرد.

پس هر كس شناخت پيدا كند، آن شناخت او را به عمل رهنمون مي شود و كسي كه عمل



[ صفحه 10]



نكند، شناخت ندارد.» [8] .

ارزش شناخت در كلام مولاي بزرگوار عليه السلام به خوبي متبلور است؛ بر اين اساس كسي كه شناخت نداشته باشد، چگونه مي تواند اقدام به عبادت خداي تعالي بكند.

بنابراين براساس كلام مولاي بزرگوار عليه السلام مي توان دريافت كه شناخت خداي تعالي، گام اول رسيدن به حقيقت جاودانه اي است كه يكي از اهداف خلقت انسان مي باشد و آن رسيدن به لقاء الله است.

روايت ديگري از ائمه معصومين عليهم السلام بيان گرديده است كه مؤيد اين حقيقت است.

آن بزرگواران مي فرمايند:

«بعضي از شما از بعضي ديگر بيشتر نماز مي خوانند، بعضي بيشتر از ديگران حج مي گزارند، بعضي بيشتر از ديگران صدقه مي دهند، بعضي بيشتر از ديگران روزه مي گيرند، اما، برترين شما كسي است كه شناختش برتر باشد.» [9] .

اين كلام باارزش نيز برترين عاملي را كه مي تواند انسان را به خداي يگانه رهنمون سازد و عبادت او را ارزش بخشد، عامل شناخت معرفي مي نمايد.

چنين عبادتي براساس تفكر و انديشه در عظمت آفرينش حق تعالي امكان پذير است. انسانهاي متفكر و ژرف انديش، همواره عبادتي را انجام مي دهند كه براساس شناخت استوار است، عبادتي كه براساس تفكر و انديشه در خلقت عالم باشد.

بر اين اساس مولاي بزرگوار، اميرالمؤمنين عليه السلام در زمينه اهميت شناخت مي فرمايند:

«شناخت خداي سبحان، والاترين شناخت ها است.» [10] .

بدين ترتيب مي توان دريافت كه بحث توحيد پايه گذار و زيربناي تفكر انسان و افراد يك جامعه مي باشد؛ زيرا كه شناخت خداي متعال از آغاز آفرينش انسان، مورد توجه او بوده است و به همين جهت است كه يكي از وظايف پيامبران الهي آشنا كردن مردم با توحيد و خداشناسي و زدودن افكار بت پرستي و كفر از دلهاي آنان بوده است.



[ صفحه 11]




پاورقي

[1] (افضل الناس من عشق العبادة، فعانقها و احبها بقلبه و باشرها بجسده و تفرغ لها، فهو لا يبالي علي ما اصبح من الدنيا علي عسر ام علي يسر (اصول كافي، ج 3، ص 131).

[2] (لو كان علي باب دار أحدكم نهر و اغتسل في كل يوم منه خمس مرات أكان يبقي في جسده من الدرن شي ء؟ قلت: لا. قال: فان مثل الصلاة كمثل النهر الجاري كلما صلي صلاة كفرت ما بينهما من الذنوب (احاديث نماز، ج 1، ص 83).

[3] (فان الله سبحانه و تعالي خلق الخلق حين خلقهم غنيا عن طاعتهم آمنا من معصيتهم لانه لا تضره معصية من عصاه و لا تنفعه طاعة من اطاعه (نهج البلاغه، ص 611).

[4] ان الله عزوجل بمنه و رحمته لما فرض عليكم الفرائض لم يفرض عليكم لحاجة منه اليه، بل رحمة منه اليكم (عليكم) لا اله الا هو، ليميز الخبيث من الطيب، و ليبتلي ما في صدوركم، و ليمحص ما في قلوبكم (ميزان الحكمه، ج 10، ص 4589).

[5] ان الله تبارك و تعالي لم يخلق خلقه عبثا و لم يتركهم سدي بل خلقهم لاظهار قدرته و ليكلفهم طاعته فيستوجبوا بذلك رضوانه و ما خلقهم ليجلب منهم منفعة و لا ليدفع بهم مضرة بل خلقهم لينفعهم و يوصلهم الي نعيم الابد. (عرفان اسلامي، ج 7، ص 261).

[6] ان اول الامور و مبدأها و قوتها و عمارتها التي لا ينتفع بشي الا به العقل. الذي جعله الله زينة لخلقه و نورا لهم. فبالعقل عرف العباد خالقهم و انهم مخلوقون و انه المدبر لهم، و انهم المدبرون و انه الباقي و هم الفانون... (اصول كافي، ج 1، ص 33).

[7] ما يسرني لومت طفلا و ادخلت الجنة و لم اكبر فاعرف ربي عزوجل. (ميزان الحكمه، ج 6، ص 155).

[8] لا يقبل الله عملا الا بمعرفة، و لا معرفة الا بعمل، فمن عرف دلته المعرفة علي العمل، و من لم يعمل فلا معرفة له (ميزان الحكمه، ج 8، ص 3555).

[9] بعضكم أكثر صلاة من بعض، و بعضكم أكثر حجا من بعض، و بعضكم أكثر صدقة من بعض، و بعضكم أكثر صياما من بعض، و أفضلكم أفضل معرفة (همان، ج 8، ص 3555).

[10] معرفة الله سبحانه أعلي المعارف (همان، ج 8، ص 3585).


بازگشت