آداب تسميه


ذكر بسم الله الرحمن الرحيم.

روي في التوحيد عن الرضا عليه السلام حين سئل عن تفسير «البسمله» قال: «معني قول القائل: بسم الله، اي اسم علي نفسي سمة من سمات الله، و هي العبادة. قال الراوي فقلت له: ما السمه؟ قال: العلامة». [1] .

تسميه ي سالك عبارت است از اتصاف به سمات و علامات الهيه. و پس از آن از اين مرتبه ترقي كند و خود به مقام اسميت رسد؛ و اين اوائل قرب نافله است. و چون به قرب نافله متحقق شد، به تمام اسميت نائل شود؛ پس، از عبد و عبوديت چيزي باقي نمي ماند. و اگر كسي به اين مقام رسد، تمام نمازش با لسان الله واقع شود. اين در كمي از اولياء تحقق پيدا كند.

و براي متوسطين و امثال ما ناقصين، ادب آن است كه سمه و داغ عبوديت را در وقت «تسميه» به قلب بگذاريم، و قلب را از سمات الله و آيات و علامات الهيه باخبر كنيم و به لقلقه ي لسان اكتفا نكنيم؛ باشد كه از عنايات ازليه



[ صفحه 83]



شمه اي شامل حال ما شود و جبران ماسبق كند، و راهي به تعلم اسماء بر قلب ما مفتوح گردد و راهي به مقصود حاصل شود.

شخص سالك كه بخواهد تسميه ي او حقيقت پيدا كند، بايد رحمت هاي حق را به قلب خود برساند و به رحمت رحمانيه و رحيميه متحقق شود. و علامت حصول نمونه ي آن در قلب آن است كه با چشم عنايت و تلطف به بندگان خدا نظر كند و خير و صلاح همه را طالب باشد.

و اين نظر، نظر انبياء عظام و اولياء كمل عليهم السلام است. منتهي آنها دو نظر دارند: يكي نظر به سعادت جامعه و نظام عائله و مدينه ي فاضله؛ و ديگر، نظر به سعادت شخص. و علاقه ي كامله به اين دو سعادت دارند. و قوانين الهيه كه به دست آنها تأسيس و انفاذ و كشف و اجرا مي شود، اين دو سعادت را كاملا مراعات مي نمايد.

و باب امر به معروف و نهي از منكر از وجهه ي رحمت رحيميه است. پس، بر آمر به معروف و ناهي از منكر لازم است كه به قلب خود از رحمت رحيميه بچشاند، و نظرش در امر و نهي خودنمايي و خودفروشي و تحميل امر و نهي خود نباشد؛ زيرا كه اگر با اين نظر مشي كند، منظور از امر به معروف و نهي از منكر، كه حصول سعادت عباد و اجراي احكام الله در بلاد است، حاصل نشود. بلكه گاه شود كه از امر به معروف انسان جاهل، نتيجه ي معكوسه حال شود، و چندين منكر سربار شود براي يك امر و نهي جاهلانه كه از روي خواهش نفساني و تصرف شيطاني واقع شود.

و اما اگر حس رحمت و شفقت و حق نوعيت و اخوت، انسان را به ارشاد جاهلان و بيدار كردن غافلان وادار كند، كيفيت بيان و ارشاد كه از ترشحات قلب رحيمانه است طوري شود كه قهرا تأثير در مواد لايقه به سزا كند و قلوب صلبه ي سخت را نيز از آن استكبار و استنكار فرو نشاند.



[ صفحه 84]



افسوس كه ما از قرآن تعلم نمي گيريم و به اين كتاب كريم الهي نظر تدبر و تعلم نداريم و استفاده ي ما از اين ذكر حكيم كم و ناچيز است. تفكر در آيه ي شريفه ي: (اذهبا الي فرعون انه طغي - فقولا له قولا لينا لعله يتذكر او يخشي) [2] راه هايي از معرفت و درهايي از اميد و رجاء به قلب انسان مفتوح كند.


پاورقي

[1] در كتاب توحيد از امام رضا عليه السلام روايت شده است كه وقتي تفسير «بسمله» (بسم الله) از حضرتش سؤال شد، فرمود: معناي اينكه گوينده مي گويد بسم الله اين است كه من بر خود «سمه» (نشانه اي) از سمات خدا مي نهم؛ و آن نشانه، عبادت است. راوي گفت پرسيدم: سمه يعني چه؟ فرمود: نشانه. التوحيد، ص 229، باب 31، حديث 1. معاني الاخبار، ص 3.

[2] «به سوي فرعون برويد كه همانا سركشي كرده، پس با او سخن نرم بگوييد شايد متذكر شود يا بترسد.» سوره ي طه (20): آيه ي 43 و 44.


بازگشت