روايتي از امام صادق، راجع به لطايف و اسرار ركوع و سجود و آداب قلبيه ي آن


عن مصباح الشريعة، قال الصادق عليه السلام: لا يركع عبد لله ركوعا علي الحقيقة، الا زينه الله تعالي بنور بهائه، و اظله في ظلال كبريائه، و كساه كسوة اصفيائه. و الركوع اول، و السجود ثان؛ فمنم اتي بمعني الاول، صلح للثاني. و في الركوع ادب، و في السجود قرب؛ و من لا يحسن الادب، لا يصلح للقرب. فاركع ركوع خاضع لله بقلبه، متذلل و جل تحت سلطانه، خافض له



[ صفحه 353]



بجوارحه خفض خائف حزن علي ما يفوته من فائدة الراكعين. و حكي ان الربيع بن خثيم كان يسهر بالليل الي الفجر في ركعة واحدة؛ فاذا هو اصبح، رفع (تزفر-خ) و قال: آه، سبق المخلصون و قطع بنا. و استوف ركوعك باستواء ظهرك. و انحط عن همتك في القيام بخدمته الا بعونه. و فر بالقلب من وساوس الشيطان و خدائعه و مكائده. فان الله تعالي يرفع عباده بقدر تواضعهم له؛ و يهديهم الي اصول التواضع و الخضوع بقدر اطلاع عظمته علي سرائرهم. [1] .

در اين حديث شريف اشارات و بشارات و آداب و دستوراتي است؛ چنانچه «تزين» به «نور بهاء الله» و «اظلال» در تحت «ظل كبرياء الله» و «تكسي» به «كسوه ي اصفياء الله»، بشارات به وصول به مقام تعلم اسمائي و علم آدم الاسماء كلها [2] است. و تحقق به مقام فناء صفاتي و حصول حالت صحو از آن مقام است؛ زيرا كه مزين فرمودن حق عبد را به مقام «نور بهاء» متحقق نمودن او است به مقام اسماء كه حقيقت تعليم آدمي است. و او را در ظل و سايه ي «كبريا»، كه از اسماء قهريه است، بردن و در فناء آن جاي دادن، افناي عبد است از خويشتن؛ و پس از اين مقام، او را در «كسوه ي اصفياء» درآوردن ابقاء او است پس از فناء. و از اين جا معلوم شود كه سجود فناء ذاتي



[ صفحه 354]



است، چنانچه اهل معرفت فرموده اند؛ زيرا كه ركوع اول است، و آن اين مقامات است؛ و سجود ثاني است، و آن نيست جز مقام فناء در ذات.

و نيز معلوم شود كه قرب مطلق، كه در سجود حاصل شود، ميسور نيست جز به حصول ركوع علي الحقيقة؛ و كسي كه صلاحيت براي ثاني بخواهد پيدا كند، بايد قرب ركوعي و ادب آن را تحصيل كند.

پس از بيان لطايف و سراير ركوع و سجود، اشاره فرموده به آداب قلبيه ي آن از براي متوسطين. و آن اموري است كه بعضي از امور عامه است، كه ما در مقدمات ذكر نموديم؛ و بعضي خاص به ركوع است. و چون اكثر اين امور بيان شده است، از تفصيل آن صرف نظر نموديم.


پاورقي

[1] «هيچ بنده اي براي خدا به حقيقت ركوع نكند مگر آنكه خداوند تعالي او را به نور جمال خود بيارايد و در سايه ي كبريايش جاي دهد و جامه ي برگزيدگانش بپوشاند. ركوع اول است، و سجود دوم. هر كس حقيقت اول را به جاي آرد، شايستگي دومي را يافته است. در ركوع ادب (عبوديت) است و در سجود قرب (به معبود)؛ و كسي كه به نيكي ادب نگزارد، قرب را نشايد. پس ركوع كسي را به جاي آر كه با دل خاضع براي خدا و تحت سلطه ي او ذليل و بيمناك است و اعضاي خود را از اندوه و ترس آنكه از بهره ي ركوع كنندگان بي نصيب گرديده فرود مي آورد. و حكايت شده كه ربيع بن خثيم با يك ركوع شب را به صبح مي رساند و چون بامداد مي شد قامت راست مي كرد [خ ل: ناله مي كرد] و مي گفت: «آه، مخلصان پيشي گرفتند و ما از راه مانديم.» و ركوعت را كامل كن به اينكه پشت خود را راست نگاه داري؛ و از سر اينكه به همت خويش قيام به خدمت او كني درگذر كه جز به ياري او (اين تو را ميسر نگردد). و قلبا از وساوس شيطان و خدعه ها و نيرنگهايش بگريز كه خداوند تعالي مرتبه ي بندگان خود را به قدر تواضع ايشان بلند مي دارد؛ و بدان اندازه كه عظمت او بر باطن بندگان آشكار گردد به راههاي فروتني و كرنش (در برابر خود) هدايتشان مي فرمايد.» مصباح الشريعة، ص 12. بحارالانوار، ج 82، ص 108.

[2] پاورقي 332.


بازگشت