احتمالات در مقصود از «روح»


قسم دوم آنان هستند كه خداي تعالي آنها را وسايط رحمت وجود خود قرار داده؛ و آنها مبادي سلسله ي موجودات و غايت اشواق آنها هستند. و اين طايفه را «اهل جبروت» گويند. و مقدم و رئيس آنها «روح اعظم» است. و شايد آيه ي شريفه ي تنزل الملائكة و الروح نيز اشاره باشد به اين طايفه از ملائكة الله. و اختصاص به ذكر «روح»، بآ آن كه از ملائكه است، براي عظمت او است؛ چنانچه در آيه ي شريفه ي يوم يقوم الروح و الملائكة صفا [1] نيز اشاره به همين است. و به اعتباري روح را «قلم اعلي» گويند؛ چنانچه فرمايد: اول ما خلق الله القلم. [2] و به اعتباري او را «عقل اول» گويند؛ چنانچه فرمايد: اول ما خلق الله العقل. [3] و بعضي روح را «جبرائيل» دانند. و فلاسفه جبرائيل را آخر ملائكه ي كروبيين دانند؛ و او را «روح القدس» دانند؛ و روح را اول ملائكه ي كروبيين دانند. و در روايات شريفه نيز فرموده كه «روح اعظم» از جبرئيل است؛ چنانچه از كافي شريف منقول است كه ابوبصير گويد: «سؤال كردم از حضرت صادق سلام الله عليه از قول خداي تعالي: يسئلونك عن الروح قل الروح من امر ربي. فرمود: «خلقي است اعظم از جبرئيل و ميكائيل. با رسول خدا صلي الله عليه و آله بود، و با ائمه عليهم السلام هست. و او از ملكوت مي باشد.» [4] و در بعض روايات است كه «روح» از ملائكه



[ صفحه 341]



نيست، بلكه اعظم از آنها است. [5] .

و شايد «روح» دو اطلاق داشته باشد در لسان قرآن و اخبار، چنانچه در لسان اهل اصطلاح نيز اطلاقاتي دارد. يك روح از صنوف ملائكه است؛ چنانچه فرمود از «ملكوت» است. و يك روح نيز روح خود حضرات اولياء است كه از ملائكه نيست و اعظم از آنها است. بنابراين، ممكن است «روح» در سوره ي شريفه ي «قدر» به اعتبار تنزل در ليله ي قدر، عبارت از «روح الامين» يا «روح اعظم» باشد. و در آيه ي شريفه ي يسئلونك عن الروح [6] عبارت از روح انساني باشد كه در مرتبه ي كمال از جبرئيل و ديگر ملائكه اعظم است؛ و از «عالم امر» بلكه گاهي متحد با «مشيت»، كه امر مطلق است، شود.

قسم ديگر از ملائكة الله آنها هستند كه موكل بر موجودات جسمانيه و مدبر در آنها هستند. و از براي اينها صنوف كثيره و طوايف بي شمار است؛ زيرا از براي هر موجود علوي يا سفلي، فلكي يا عنصري، وجهه اي ملكوتي است كه به آن وجهه به عالم ملائكة الله متصل و با جنود حق پيوند است؛ چنانچه حق اشاره به ملكوت اشياء فرمايد در آيه ي شريفه كه مي فرمايد: فسبحان الذي بيده ملكوت كل شي ء و اليه ترجعون. [7] .

و حضرت رسول در كثرت ملائكه فرمايد - چنانچه روايت شده -: اطت السماء؛ و حق له ان تئط: ما فيها موضع قدم الا و فيه ملك ساجد او راكع. [8] و در روايات شريفه راجع به كثرت ملائكه و بسياري صنوف آنها بسيار مذكور است. [9] .



[ صفحه 342]



امر دوم در بيان كيفيت تنزل ملائكة الله است بر ولي امر


پاورقي

[1] «روزي كه ملائكه و روح به صف مي ايستند.» (نبأ / 38).

[2] «نخستين چيزي كه خدا آفريد قلم بود.» تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 389، حديث 9. علم اليقين، ج 1، ص 154.

[3] «نخستين آفريده ي خدا خرد است.» بحارالانوار، ج 1، ص 97.

[4] اصول كافي، ج 2، ص 18، «كتاب الحجة»، «باب الروح التي يسدد الله بها الأئمة»، حديث 3.

[5] بحارالانوار، ج 25، ص 64، «كتاب الامامة»، «ابواب خلقهم و طينتهم و ارواحهم»، باب 3، حديث 45.

[6] «از تو درباره ي روح مي پرسند...» (اسراء / 85).

[7] «پس منزه است آنكه ملكوت هر چيز به دست اوست و به سوي او بازمي گرديد.» (يس / 83).

[8] «آسمان بانگ برآورده است و سزاوار است كه بانگ برآورد: هيچ جاي پايي در آن نيست مگر آنكه فرشته اي در آنجا در حال سجود يا ركوع است.» علم اليقين، ج 1، ص 259.

[9] بحارالانوار، ج 56، ص 144 به بعد، «ابواب الملائكة».


بازگشت