اجمالي از كيفيت نزول قرآن، هفت مرتبه ي تنزل حقيقت غيبيه بر قلب طائفه اي از سالكان برگزيده


بايد دانست كه قلوبي كه به طريق سلوك معنوي و سفر باطني سير الي الله مي كنند و از منزل مظلم نفس و بيت انيت و انانيت مهاجرت مي نمايند، دو طايفه اند به طريق كلي:

اول، آنان كه پس از اتمام سفر الي الله، موت آنها را درك كند؛ و در همين حال جذبه و فنا و موت باقي مانند. و اينها اجرشان علي الله و هو الله است. اينها محبوبيني هستند كه در تحت «قباب الله» فاني، و كسي آنها را نشناسد و با كسي رابطه پيدا نكنند و آنها نيز جز حق كسي را نشناسند - اوليائي تحت قبابي، لا يعرفهم غيري. [1] .

طايفه ي دوم آنان هستند كه پس از تماميت سير الي الله و في الله، قابل آن هستند كه به خود رجوع كنند و حالت صحو و هشياري براي آنها دست دهد. اينها آنان هستند كه به حسب تجلي به فيض اقدس، كه «سر قدر» است، تقدير استعداد آنها شده و آنها را براي تكميل عباد و تعمير بلاد انتخاب فرموده اند. اينها پس از اتصال به حضرت علميه و رجوع به حقايق اعيان، كشف سير اعيان و اتصال آنها را به حضرت قدس و سفر آنها را الي الله و الي السعاده نمايند، و مخلع به خلعت نبوت شوند. و اين كشف وحي الهي است قبل از تنزل به عالم وحي جبرائيلي. و پس از آن كه از اين عالم توجه به عوالم نازله كردند، كشف آنچه در اقلام عاليه و الواح قدسيه است نمايند به قدر احاطه ي علميه و نشئه ي كماليه ي خود كه تابع حضرات اسمائيه است. و اختلاف شرايع و نبوات بلكه جميع اختلافات از آنجا است.

و در اين مقام گاه شود كه آن حقيقت غيبيه و سريره ي قدسيه، كه در



[ صفحه 323]



حضرت علميه و اقلام و الواح عاليه مشهود شده، از طريق غيب نفس و سر روح شريف آنها به توسط ملك وحي، كه حضرت جبرئيل است، تنزل كند در قلب مبارك آنها. و گاهي جبرائيل «تمثل مثالي» پيدا كند در حضرت «مثال» براي آنها، و گاهي «تمثل ملكي» پيدا كند؛ و از مكمن غيب به توسط آن حقيقت تا مشهد عالم شهادت ظهور پيدا كند، و آن لطيفه ي الهيه را تنزل دهد؛ و در هر نشئه از نشئات، صاحب وحي به طوري ادراك كند و مشاهده نمايد: در حضرت علميه به طوري، و در حضرت اعيان به طوري، و در حضرات اقلام به طوري، و در حضرات الواح به طوري، و در حضرت مثال به طوري، و در حس مشترك به طوري، و در شهادات مطلقه به طوري. و اين، هفت مرتبه از تنزل است، كه شايد نزول قرآن بر «سبعة احرف» [2] اشاره به اين معني باشد. و اين معني منافات ندارد با آنچه فرمايد: قرآن واحد من عند واحد [3] چنانچه معلوم است. و اين مقام را تفصيلي است كه مناسب ذكر نيست.


پاورقي

[1] پاورقي 157.

[2] ان القرآن نزل علي سبعة احرف.... بحارالانوار، ج 89، ص 83.

[3] ان القرآن واحد نزل من عند واحد. اصول كافي، ج 4، ص 438، «كتاب فضل القرآن»، «باب النوادر»، حديث 12.


بازگشت