تفسير حكمي شش برهان براي حق تعالي كه از اشاره ي «هو» به صرف الوجود و هويت مطلقه استفاده مي شود


ممكن است از براي سوره ي مباركه ي توحيد - كه براي متعمقين آخرالزمان وارد شده - تفسيري حكيمانه كه موافق موازين حكميه و براهين فلسفيه است باشد. و آن، چنان است كه از شيخ بزرگوار، عارف شاه آبادي [1] مد ظله، استفاده نمودم:

پس هو اشاره به صرف الوجود و هويت مطلقه است. و آن، برهان بر شش مطلب شامخ حكمي است كه در سوره ي مباركه براي حق تعالي اثبات فرموده:

اول مقام «الوهيت»، كه مقام استجماع جميع كمالات و احديت جمع «جمال» و «جلال» است؛ چون در مقامات مناسبه از مسفورات حكميه ثابت شده كه صرف وجود و هويت مطلقه صرف كمال است، و الا لازم آيد كه صرف وجودهم نباشد. و چون بيان اين مطالب طولاني شود و احتياج به مقدمات دارد، به اشاره اكتفا كنم.

دوم مقام «احديت»، كه اشاره به بساطت تامه ي عقليه و خارجيه و ماهويه ي وجوديه، و تنزه از مطلق تركيبات عقليه، چه جنس و فصل باشد و چه ماده و صورت عقليه باشد، يا خارجيه، چه ماده و صورت خارجيه يا اجزاء مقداريه است، مي باشد. و برهان بر اين مطلب نيز همان برهان صرف الوجود و هويت مطلقه [است] زيرا كه اگر صرف احدي الذات نباشد، لازم آيد كه از صرفيت بيرون آيد و از ذاتيت خود منسلخ شود.

سوم مقام «صمديت» است، كه اشاره به نفي ماهيت است. و جوف نداشتن و ميان تهي نبودن نيز اشاره به ماهيت نداشتن و نقص امكاني نداشتن



[ صفحه 313]



است؛ چون جميع ممكنات مرتبه ي ذات آنها، كه به منزله ي ميان و جوف آنها است، تهي است؛ و چون ذات مقدس صرف وجود و هويت مطلقه است، نقص امكاني، كه اصل آن ماهيت است، ندارد؛ چه كه مهيت از حد وجودي منتزع و اعتبار آن از تعين وجود است، و صرف الوجود از حد و تعين منزه و مبرا است؛ چه كه هر محدودي هويت مقيده و وجود مخلوط است، نه مطلق و صرف.

چهارم عدم انفصال چيزي از او است؛ زيرا كه انفصال شي ء از شي ء مستلزم هيولويت، بلكه اجزاء مقداريه، است، و آن با هويت مطلقه و صرافت وجود منافات دارد. و وجود معلولات از علت به طريق انفصال نيست، بلكه به طريق تجلي و ظهور و تشأن و صدور است. و آن چنان است كه از صدورش چيزي از علت كم نشود، و به رجوعش چيزي بر آن اضافه نشود.

پنجم عدم انفصال او است از چيزي. و آن علاوه بر مفسده ي سابقه، از راه ديگر منافات با صرافت وجود و اطلاق هويت دارد؛ زيرا كه لازم آيد بر صرف وجود چيزي مقدم باشد. و اين در فلسفه ي عاليه ثابت است كه صرف اقدم اشياء و متعين متأخر از مطلق است.

ششم نداشتن كفو و همتا است، و نفي مثل و شبه. و آن نيز به برهان صرف الوجود لا يتكرر ثابت شود. پس، دو هويت مطلقه تصور نشود؛ و مطلق و مقيد نيز همتا و نظير نيستند.

و از براي هر يك از اين مطالب مقدمات و اصولي است كه تفصيل آن از حوصله ي اين مختصر خارج است.


پاورقي

[1] پاورقي 97.


بازگشت