تنبيه و نكته ي وجه تقديم اياك نعبد و اياك نستعين و مراد از «استعانت»


بدان كه در وجه تقديم اياك نعبد بر و اياك نستعين، با آن كه به حسب قاعده بايد «استعانت» در عبادت مقدم بر خود «عبادت» باشد، گفته اند كه «عبادت» بر «استعانت» مقدم شده نه بر «اعانت»؛ و گاهي اعانت بي استعانت شود. و نيز چون اين دو به هم مرتبط هستند، در تقديم و تأخير فرقي نكند، كما يقال: قضيت حقي فاحسنت الي. و احسنت الي فقضيت حقي. [1] و نيز استعانت براي عبادت مستأنفه است نه عبادت واقعه. و برودت اين وجوه بر ارباب ذوق پوشيده نيست.



[ صفحه 281]



و شايد نكته آن باشد كه حصر استعانت به حق تعالي به حسب مقام سلوك الي الله متأخر است از حصر عبادت؛ چنانچه واضح است كه بسياري از موحدين در عبادت و حاصرين عبادت را به حق، در استعانت مشركند و حصر استعانت به حق نكنند؛ چنانچه از بعض ارباب تفسير نقل نموديم كه حصر استعانت حقيقي نيست. پس، حصر در عبادت، به معني متعارف، از اوائل مقامات موحدين است؛ و حصر استعانت ترك غير حق است مطلقا.

و پوشيده نباشد كه مقصود از «استعانت» فقط استعانت در عبادت نيست بلكه استعانت در مطلق امور است؛ و اين پس از رفض اسباب و ترك كثرات و اقبال تام علي الله است. و به عبارت ديگر، حصر «عبادت» حق خواهي و حق طلبي است و ترك طلب غير است؛ و حصر «استعانت» حق بيني و ترك رؤيت غير است. و ترك رؤيت غير، در مقامات عارفين و منازل سالكين، مؤخر از ترك طلب غير است.


پاورقي

[1] «چنانكه گفته مي شود: حق مرا دادي پس به من نيكي كردي. و به من نيكي كردي پس حقم را دادي.


بازگشت