آنچه بايد سالك در موقع تسميه به قلب خود بفهماند


بالجمله، سالك الي الله بايد به قلب خود در وقت «تسميه» بفهماند كه تمام موجودات ظاهره و باطنه و تمام عوالم غيب و شهادت در تحت تربيت اسماء الله بلكه به ظهور اسماء الله ظاهرند، و جميع حركات و سكنات او و تمام عالم به قيوميت اسم الله الاعظم است؛ پس، محامد او از براي حق و عبادت و اطاعت و توحيد و اخلاص او همه به قيوميت اسم الله است. و چون اين مقام و لطيفه ي الهيه در قلب او محكم و مستقر شد به واسطه ي تذكر شديد كه



[ صفحه 244]



غايت عبادات است - چنانچه خداي تعالي در خلوت انس و محفل قدس به كليم خود موسي بن عمران فرمود: انني انا الله لا اله الا انا فاعبدني و اقم الصلوة لذكري، [1] غايت اقامه ي صلوة را ذكر خود قرار داد - پس بعد از تذكر شديد، راه ديگر از معارف به قلب عارف باز شود و جذب به عالم وحدت شود تا آن كه لسان حال و قلبش آن شود كه بالله الحمد لله [2] و انت كما اثنيت علي نفسك [3] و اعوذ بك منك. [4] .

اين اجمالي از سر تعلق «باء» بسم الله، و شمه اي از معارفي كه از آن استفاده شود. و اما اسرار «باء» و نقطه ي تحت الباء، كه در باطن مقام ولايت علوي است و مقام جمع الجمع قرآني است، پس آن مجالي واسعتر مي خواهد.

و اما حقيقة الاسم، پس از براي آن، مقام غيبي، و غيب الغيبي، و سري، و سر السري است، و مقام ظهور، و ظهور الظهوري. و چون اسم علامت حق و فاني در ذات مقدس است، پس هر اسمي كه به افق وحدت نزديكتر و از عالم كثرت بعيدتر باشد در اسميت كاملتر است. و اتم الاسماء اسمي است كه از كثرات، حتي كثرت علمي، مبرا باشد؛ و آن تجلي غيبي احدي احمدي است در حضرت ذات به مقام «فيض اقدس» كه شايد اشاره به آن باشد كريمه ي شريفه ي او ادني؛ [5] و پس از آن، تجلي به حضرت اسم الله الاعظم است در حضرت واحديت؛ و پس از آن، تجلي به «فيض مقدس» است؛ و پس از آن، تجليات به نعت كثرت است در حضرات اعيان الي اخيرة



[ صفحه 245]



دار التحقق. و نگارنده در رساله ي مصباح الهداية [6] و رساله ي شرح دعاء سحر [7] تفصيل اين اجمال را داده ام.

و «الله» مقام ظهور به «فيض مقدس» است اگر مراد از «اسم» تعينات وجوديه باشد. و اطلاق «الله» به آن از جهت اتحاد ظاهر و مظهر و فناي اسم در مسمي بي اشكال است؛ و شايد كريمه ي الله نور السموات و الارض [8] و كريمه ي هو الذي في السماء اله و في الارض اله [9] اشاره به همين مقام و شاهد اين اطلاق باشد. و مقام واحديت و جمع اسماء، و به عبارت ديگر مقام «اسم اعظم» است اگر مقصود از اسم مقام تجلي به «فيض مقدس» باشد. و اين شايد ظاهرتر از ساير احتمالات باشد. و مقام ذات يا مقام «فيض اقدس» است اگر مقصود از اسم «اسم اعظم» باشد. و مقام «رحمن» و «رحيم» به حسب اين احتمالات فرق مي كند؛ چنانچه واضح است.

و «رحمن» و «رحيم» ممكن است صفت براي اسم باشند، و ممكن است صفت براي «الله» باشند؛ و مناسبتر آن است كه صفت «اسم» باشند، زيرا كه آنها در تحميد صفت الله هستند؛ و بنابراين، از احتمال تكرار مصون مي شود. گرچه اگر صفت «الله» باشند نيز توجيه دارد. و در تكرار نيز نكته ي بلاغت هست. و اگر صفت «اسم» گرفتيم، تأييد كند كه مراد از «اسم» اسماء عينيه است، زيرا كه متصف به صفات «رحمانيه» و «رحيميه» نيست مگر اسماء عينيه. پس، اگر مراد از «اسم» اسم ذاتي و تجلي به مقام جمعي باشد، «رحمانيت» و «رحيميت» از صفات ذاتيه است كه در تجليات به مقام



[ صفحه 246]



واحديت براي حضرت «اسم الله» ثابت است، و رحمت رحمانيه و رحيميه فعليه از تنزلات و مظاهر آنها است. و اگر مراد از «اسم» تجلي جمعي فعلي باشد كه مقام مشيت است، «رحمانيت» و «رحيميت» از صفات فعلند. پس، رحمت رحمانيه بسط اصل وجود است؛ و اين عام است براي تمام موجودات ولي از صفات خاصه ي حق است، زيرا كه در بسط اصل وجود از براي حق تعالي شريكي نيست، و ديگر موجودات از رحمت ايجادي دستشان كوتاه است و لا مؤثر في الوجود الا الله و لا اله في دار التحقق الا الله.

و اما رحمت «رحيميه» كه هدايت هاديان طريق نيز از رشحات آن است، مخصوص سعداء و فطرتهاي عليين است، ولي از صفات عامه است كه ديگر موجودات را از آن حظ و نصيبي هست؛ گرچه در سابق اشاره به آن شد كه رحمت رحيميه نيز از رحمت هاي عامه است و عدم شمول اشقياء را از جهت نقصان آنها است نه تحديد رحمت. و لهذا هدايت و دعوت براي جميع عائله ي بشري است. چنانچه قرآن شريف دلالت بر آن دارد. و نيز به نظري، رحمت «رحيميه» مختص به حق تعالي است و ديگري را در آن شركت نيست. و در روايات شريفه به حسب اختلاف نظر و اعتبار، بيان رحمت رحيميه را مختلف فرموده اند: گاهي فرموده اند: ان الرحمن اسم خاص لصفة عامة؛ و الرحيم اسم عام لصفة خاصة. [10] و فرموده اند: الرحمن بجميع خلقه و الرحيم بالمؤمنين خاصة [11] و فرموده اند: يا رحمن الدنيا و رحيم الآخرة [12] و فرموده اند: يا رحمن الدنيا و الآخرة و رحيمهما.



[ صفحه 247]




پاورقي

[1] «همانا منم خداي يكتا خدايي جز من نيست، پس مرا پرستش كن و نماز را براي ياد من برپا دار.» (طه / 14).

[2] «سپاس او به خود اوست.».

[3] پاورقي 224.

[4] پاورقي 1 / 224.

[5] فكان قاب قوسين او ادني (پس نزديك شد چنانكه فاصله اش با او به قدر دو كمان يا نزديكتر بود.) (نجم / 9).

[6] پاورقي 204.

[7] شرح دعاي سحر از رشحات قلم مبارك حضرت امام خميني رضوان الله عليه است به زبان عربي كه غرض از نوشتن آن به تعبير خود جناب مؤلف در مقدمه ي آن شرح پاره اي از وجوه دعاي شريف مشهور به دعاي «مباهله» بوده است. (دعاي هنگام سحر كه از ائمه ي اطهار عليهم الصلوة و السلام مروي است) نگارش اين كتاب شريف در سال 1349 هجري قمري به انجام رسيده است.

[8] پاورقي 283.

[9] پاورقي 284.

[10] «رحمن اسم خاصي است براي صفتي عام؛ و رحيم اسم عامي است براي صفتي خاص.» مجمع البيان، ج 1، ص 21، از امام صادق عليه السلام.(با اندكي اختلاف).

[11] الرحمن لجميع العالم و الرحيم بالمؤمنين خاصة. معاني الاخبار، ص 3. بحارالانوار، ج 89، ص 229.

[12] «اي رحمان دنيا و آخرت و رحيم دنيا و آخرت.» اصول كافي، ج 4، ص 340، «كتاب الدعاء»، «باب الدعاء للكرب...»، حديث 6. صحيفه ي سجاديه، دعاي 54.


بازگشت