دو مقامي كه انسان در آن مستعيذ نيست و دو مقام كه در آن مستعيذ است


پس، انسان در دو مقام مستعيذ نيست: يكي قبل از سلوك؛ و آن حال احتجاب محض است كه در تحت تصرف و سلطنت شيطان است. و يكي بعد از ختم سلوك؛ كه فناي مطلق دست دهد، كه از مستعيذ و مستعاذ منه و مستعاذ له و استعاذه خبري نيست. و در دو مقام مستعيذ است: يكي حال سلوك الي الله؛ كه استعاذه كند از خارهاي طريق وصول كه قعود بر صراط مستقيم انسانيت كردند؛ چنانچه خداوند از قول شيطان حكايت فرمايد: فبما اغويتني لاقعدن لهم صراطك المستقيم. [1] و يكي در حال صحو و رجوع از فناي مطلق؛ كه استعاذه كند از احتجابات تلوينيه و غير آن.

ركن دوم در «مستعاذ منه» است. و آن ابليس لعين و شيطان رجيم است كه به واسطه ي دامهاي گوناگون انسان را از وصول به مقصد و حصول مقصود بازدارد. و آنچه كه بعض اعاظم از اهل معرفت ذكر فرموده كه حقيقت شيطان عبارت است از جميع عالم به جنبه ي سوائيه، پيش نويسنده تمام نيست؛ زيرا كه جنبه ي سوائيه كه عبارت از يك صورت موهومه ي عاري از حقيقت و خالي از تحقق و واقعيتي است، از دامهاي ابليس است كه انسان را سرگرم به آن مي كند - و شايد اشاره به اين معني باشد قول خداي تعالي: الهيكم التكاثر حتي زرتم المقابر [2] - و الا خود ابليس حقيقتي است كه داراي تجرد مثالي و حقيقت ابليسيه كليه كه رئيس الابالسه است وهم الكل است؛ چنانچه حقيقت عقليه ي مجرده ي كليه، كه آدم اول است، عقل الكل است؛ و واهمه هاي جزئيه ي ملكيه از مظاهر و شئون آن است؛ چنانچه عقول جزئيه از شئون و مظاهر عقل كلي است. و تفصيل و تحقيق اين مقام از حوصله اين رساله خارج است.



[ صفحه 231]




پاورقي

[1] پاورقي 363.

[2] «شما را جستن بيشي مال غافل ساخت تا هنگام رسيدن به گورستان.» (تكاثر / 1 - 2).


بازگشت