دو ادب و شرط ديگر «استعاذه» : ايمان و توكل


يكي ديگر از آداب و شرائط استعاذه آن است كه در آيه ي شريفه - كه در اول فصل مذكور شد - اشاره به آن فرموده، و آن «ايمان» است. و آن غير از علم است، ولو به برهان حكمي حاصل شود (پاي استدلاليان چوبين بود). [1] .

و ايمان حظ قلب است كه با شدت تذكر و تفكر و انس و خلوت با حق حاصل شود. شيطان با آن كه علم به مبدأ و معاد - به نص قرآن - داشته، در زمره ي كفار محسوب شده. اگر ايمان عبارت از همين علم برهاني بود، بايد كساني كه اين علم را دارند از تصرف شيطان دور باشند و نور هدايت قرآن در آنها تابان باشد؛ با اينكه اين آثار را مي بينيم حاصل نشود با ايمان برهاني. پس اگر بخواهيم از تصرف شيطان خارج شويم و در تحت پناه حق تعالي واقع شويم، بايد با شدت ارتياض قلبي و دوام توجه يا كثرت آن و شدت مراوده و خلوت، حقايق ايمانيه را به قلب رسانده تا قلب الهي شود؛ و چون قلب الهي شد، از تصرف شيطان تهي گردد؛ چنانچه خداي تعالي فرمايد: الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي النور. [2] پس مؤمنين را، كه حق تعالي متصرف و متولي ظاهر و باطن و سر و علن است، از تصرفات شيطان خالص و در سلطنت رحمن داخلند، و از همه ي مراتب ظلمات به نور مطلق آنها را خارج كند: از ظلمت معصيت و طغيان، و ظلمت كدورات اخلاق رذيله، و ظلمت جهل و كفر و شرك و خودبيني و خودخواهي و خودپسندي، به نور طاعت و عبادت و انوار اخلاق فاضله، و نور علم و كمال ايمان و توحيد و خدابيني و خداخواهي و خدادوستي منتقل شود.



[ صفحه 227]



چنانچه يكي از آداب آن «توكل» است؛ كه آن نيز از شعب ايمان و انوار حقيقي لطيفه ي ايمانيه است. و آن واگذار نمودن امور است به حق، كه از ايمان قلب به توحيد فعلي حاصل شود. و تفصيل آن از نطاق اين اوراق خارج است.

و چون بنده ي سالك غير حق تعالي مفزع و پناهي نديد و تصرف در امور را منحصر به ذات مقدسش دانست، حالت انقطاع و الجاء و توكل در قلب پيدا شود و استعاذه ي او حقيقت پيدا كند. و چون از روي حقيقت به حصن حصين ربوبيت و الوهيت پناه برد، ناچار او را پناه دهد با فضل واسع و رحمت كريمانه - انه ذو فضل عظيم.


پاورقي

[1] «پاي استدلاليان چوبين بود / پاي چوبين سخت بي تمكين بود». - مولوي.

[2] پاورقي 158.


بازگشت