استعاذه از آداب مهمه ي قرائت خصوصاً قرائت در نماز است


قال تعالي: فاذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشيطان الرجيم انه ليس له سلطان علي الذين امنوا و علي ربهم يتوكلون انما سلطانه علي الذين يتولونه و الذين هم به مشركون [1] از آداب مهمه ي قرائت، خصوصا قرائت در نماز كه سفر روحاني الي الله و معراج حقيقي و مرقاة وصول اهل الله است، استعاذه از شيطان رجيم است كه خار طريق معرفت و مانع سير و سلوك الي الله است؛ چنانچه خداي تعالي خبر دهد از قول او در سوره ي مباركه «اعراف» آنجا كه



[ صفحه 221]



فرمايد: قال فبما اغويتني لاقعدن لهم صراطك المستقيم. [2] قسم خورده است كه سر راه مستقيم را بر اولاد آدم بگيرد و آنها را از آن بازدارد. پس، در نماز كه صراط مستقيم انسانيت و معراج وصول الي الله است بي استعاذه از اين راهزن صورت نگيرد و بدون پناه بردن به حصن حصين الوهيت از شر او ايمني حاصل نشود. و اين استعاذه و پناه بردن، با لقلقه ي لسان و صورت بي روح و دنياي بي آخرت تحقق پيدا نكند؛ چنانچه مشهود است كه اين لفظ را كساني هستند كه چهل پنجاه سال گفته و از شر اين راهزن نجات نيافته، و در اخلاق و اعمال بلكه عقايد قلبيه از شيطان تبعيت و تقليد نموده اند. اگر درست پناه برده بوديم از شر اين پليد، ذات مقدس حق تعالي كه فياض مطلق و صاحب رحمت واسعه و قدرت كامله و علم محيط و كرم بسيط است ما را پناه داده بود و ايمان و اخلاق و اعمال ما اصلاح شده بود. پس، بايد دانست كه هر چه از اين سير ملكوتي و سلوك الهي بازمانديم، به واسطه ي اغواي شيطان و واقع شدن در تحت سلطنت شيطانيه، از قصور يا تقصير خود ما است كه به آداب معنويه و شرايط قلبيه ي آن قيام نكرديم؛ چنانچه در تمام اذكار و اوراد و عبادات كه به نتايج روحيه و آثار ظاهريه و باطنيه ي آنها نائل نمي شويم براي همين دقيقه است. از آيات شريفه قرآنيه و از احاديث شريفه ي معصومين عليهم السلام آداب كثيره استفاده شود كه تعداد همه ي آنها محتاج به فحص كامل و اطاله ي كلام است. و ما به ذكر بعض آنها اكتفا مي كنيم.


پاورقي

[1] «چون خواستي قرآن بخواني از شيطان به خدا پناه ببر. همانا او را بر كساني كه ايمان آورده اند و بر پروردگارشان توكل مي كنند چيرگي و سلطه نيست. شيطان بر كساني فرمانروايي دارد كه او را دوست خود گرفته اند و كساني كه به خدا شرك ورزيده اند.» (نحل / 98 - 100).

[2] «چون مرا گمراه كردي بر سر راه راست تو در كمينشان خواهم نشست.» (اعراف / 16).


بازگشت