اركان چهارگانه ي آداب عبوديت در قرائت «حمد»: «تذكر» «تحميد»، «تعظيم»، «تقديس»، «تمجيد»


و خداي تعالي آداب عبوديت را در قرائت به چهار ركن قائم فرموده:

ركن اول «تذكر» است كه بايد در بسم الله الرحمن الرحيم حاصل شود؛ و عبد سالك تمام دار تحقق را به نظر اسمي كه فناي در مسمي است نظر كند. و قلب را عادت دهد كه در همه ي ذرات ممكنات حق جو و حق خواه شود، و فطرت تعلم اسمائي را، كه در خميره ي ذات او ثبت است به مقتضاي جامعيت نشئه و ظهور از حضرت اسم الله الاعظم - كه اشاره به آن است در قول خداي تعالي: و علم آدم الاسماء كلها [1] - به مرتبه ي فعليت و ظهور آورد. و اين مقام، از خلوت با حق و شدت تذكر و تفكر در شئون الهيه حاصل شود، تا جايي رسد كه قلب عبد حقاني شود و در تمام زواياي او اسمي جز از حق نباشد.

و اين يك مرتبه از فناي در الهيت است كه قلوب منكوسه ي قاسيه ي جاحدين آن را به اين بيان كه ما كرديم نتواند انكار كرد، مگر آن كه جحود آن، جحود ابليسي باشد؛ كه آن طور قلوب - و العياذ بالله - از اسم و ذكر حق تنفر طبعي دارند؛ و اگر حرفي از معارف الهيه يا ذكري از اسماء الله پيش آيد، منقبض شوند، و جز از شهوات بطن و فرج به چيزي ديگر چشم دل باز نكنند. و در اين طائفه كساني هستند كه براي انبياء و اولياء علهيم السلام نيز جز مقامات جسماني و بهشت جسماني، كه قضاي وتر حيواني در آن شود، قائل نيستند؛ و بزرگي مقامات اخرويه را چون بزرگي دنيائي به سعه ي باغات و انهار جاريه و زيادي حور و غلمان و قصور دانند. و اگر از عشق و محبت و جذبه ي الهيه كلامي



[ صفحه 216]



بشنوند، با الفاظ ركيكه و كلمات قبيحه به صاحبانش حمله كنند؛ و گويي به آنها ناسزائي گفته شده كه جبران مي كنند. اين مردم سد طريق انساني و خار راه معرفت الله و شيطان آدم فريبند؛ و فوج فوج بندگان خدا را از حق و اسماء و صفات و ذكر و ياد او بازدارند و به مقاصد حيوانيه و شهوات بطنيه و فرجيه متوجه كنند. اينها مأموران شيطاني هستند كه به مقتضاي و لأقعدن لهم صراطك المستقيم. [2] سر راه مستقيم الهي نشسته و نگذارند كسي با خداوند خود انس حاصل كند و از ظلمتهاي علاقه مندي به شهوات حيواني، كه از آن جمله علاقه مندي به حور و قصور است، رهايي يابد. اينها ممكن است شواهدي از ادعيه ي انبياء و اهل بيت عصمت عليهم الصلوة و السلام آورند كه آنها نيز حور و قصور مي خواستند. و اين از قصور اين طائفه است كه فرق بين حب كرامة الله، كه نظر به كرامت و اعطاء محبوب است كه خود علامت محبت و عنايت است، با حب به حور و قصور و امثال آن استقلالا، كه در خميره ي شهوت حيواني است، نگذاشتند. حب كرامة الله حب الله است كه بالتبع به كرامت و عنايت نيز سرايت كند - (عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست.) [3] .



و ما حب الديار شغفن قلبي

ولكن حب من سكن الديارا [4] .



و الا علي بن ابي طالب عليه السلام با حور و قصور چه سر و كاري دارد؟ آن سرور را با هواهاي نفسانيه و شهوات حيوانيه چه تناسب است؟ كسي كه عبادتش عبادت احرار است، جزاي او جزاي تجار نخواهد بود. عنان قلم گسيخته شد و از مطلب دور افتادم.

بالجمله، كسي كه خود را عادت داد به قرائت آيات و اسماء الهيه از كتاب تكوين و تدوين الهي، كم كم قلب او صورت ذكري و آيه اي به خود



[ صفحه 217]



گيرد، و باطن ذات محقق به ذكر الله و اسم الله و آيت الله شود؛ چنانچه «ذكر» به رسول اكرم و علي بن ابي طالب صلوات الله عليهما و آلهما و «اسماء حسني» به ائمه ي هدي و «آية الله» نيز به آن بزرگواران تفسير و تطبيق شده؛ آنها آيات الهيه و اسماء الله حسني و ذكر الله اكبرند. و مقام «ذكر» از مقامات عاليه ي بزرگي است كه به حوصله ي بيان و به حيطه ي تقرير و تحرير برنيايد؛ و كفايت كند براي اهل معرفت و جذبه ي الهيه و اصحاب محبت و عشق آيه ي شريفه ي الهيه كه مي فرمايد: فاذكروني اذكركم. [5] و مي فرمايد خداي تعالي به موسي: يا موسي، انا جليس من ذكرني. [6] و در روايت كافي رسول خدا فرمايد: من اكثر ذكر الله احبه الله. [7] .

و در وسائل سند به حضرت صادق رساند كه فرمود: قال الله عزوجل: يابن آدم اذكرني في نفسك، اذكرك في نفسي. يابن آدم اذكرني في خلأ، اذكرك في خلا. يابن آدم اذكرني في ملا اذكرك في ملا خير من ملاك. و قال: ما من عبد ذكر الله في ملا من الناس الا ذكره الله في ملا من الملائكة. [8] .

ركن دوم «تحميد» است. و آن در قول مصلي: الحمد لله رب العالمين حاصل شود.

بدان كه چون مصلي به مقام «ذكر» متحقق شد و همه ي ذرات كائنات و عوالي و اداني موجودات را اسماء الهيه ديد و جهت استقلال را از دل بيرون



[ صفحه 218]



كرد و به چشم استظلال به موجودات عوالم غيب و شهود نگريست، مرتبه ي «تحميد» براي او دست دهد و دل او اعتراف كند كه جميع محامد از مختصات ذات احدي، و ديگر موجودات را در آن شركتي نيست؛ زيرا كه از خود كمالي ندارند تا حمد و ثنائي براي آنها واقع شود. و در تفسير اين سوره ي مباركه بيان تفصيلي اين لطيفه ي الهيه خواهد آمد. ان شاء الله تعالي.

ركن سوم «تعظيم» است. و آن در الرحمن الرحيم حاصل شود. چون عبد سالك الي الله در ركن «تحميد» محمدت را به حق تعالي منحصر كرد و از كثرات وجوديه سلب كمال و تحميد نمود، به افق وحدت نزديك شود و چشم كثرت بيني او كم كم كور شود و صورت رحمانيت، كه بسط وجود، و رحيميت، كه بسط كمال وجود است، بر قلب او تجلي كند و حق را به دو اسم محيط جامع كه كثرات در آن مضمحل است توصيف كند؛ پس، به واسطه ي جلوه ي كمالي قلب را هيبت حاصل از جمال دست دهد؛ پس، عظمت حق در قلب او جايگزين شود.

و اين حال چون تكمين يافت، به ركن چهارم منتقل شود كه آن مقام «تقديس» است كه حقيقت تمجيد است؛ و به عبارت ديگر، تفويض امر الي الله است. و آن، رؤيت مقام مالكيت و قاهريت حق و فروريختن غبار كثرت و شكستن بتهاي كعبه ي دل و ظهور مالك بيت قلب و تصرف نمودن آن را بي مزاحم شيطاني است. و در اين حال به مقام خلوت رسد و بين بنده و حق حجابي نباشد و اياك نعبد و اياك نستعين در آن خلوت خاص و مجمع انس واقع شود. و از اين جهت فرمود: هذا بيني و بين عبدي. و چون عنايت ازلي شامل حال او شود و او را به خود آرد، استقامت به اين مقام و تمكين آن حضرت را خواهان شود بقوله: اهدنا الصراط المستقيم. و لهذا «اهدنا» تفسير شده به: الزمنا و ادمنا و ثبتنا. و اين براي آنان است كه از حجاب بيرون آمده و به مطلوب ازل رسيده اند. و اما امثال ما اهل حجاب بايد هدايت را به همان معني خود از حق تعالي طلب كنيم. و شايد بقيه ي از اين در تفسير سوره ي مباركه ي «حمد» بيايد. ان شاء الله تعالي.



[ صفحه 219]




پاورقي

[1] پاورقي 332.

[2] «بر سر راه راست (آيين) تو در كمينشان خواهم نشست.» (اعراف / 16).

[3] «به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست / عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست». - سعدي.

[4] «دوستي سرزمين (يار) دلم را نبرده است / بلكه دل در گرو دوستي آنكه در آن ديار ساكن است نهاده ام». - مجنون عامري. جامع الشواهد، ص 220، «باب الواو مع الميم».

[5] «مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم.» (بقره / 152).

[6] «من همنشين كسي هستم كه مرا ياد كند.» اصول كافي، ج 4، ص 255، «كتاب الدعاء»، «باب ما يجب من ذكر الله...»، حديث 4.

[7] «كسي كه بسيار ياد خدا كند خدا او را دوست خواهد داشت.» منبع پيشين، حديث 3.

[8] «امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند عزوجل فرمود: «اي فرزند آدم، پيش خود مرا ياد كن تا تو را پيش خود ياد كنم.اي فرزند آدم، در خلوت مرا ياد كن تا در خلوت ياد كنم.اي فرزند آدم، در جمعيت مرا ياد كن تا در جمعي بهتر از جمع تو يادت كنم.» همچنين آن حضرت فرمود: «هيچ بنده اي در جمعيت ياد خدا نمي كند جز آنكه خداوند در جمع ملائكه او را ياد مي كند.» وسائل الشيعة، ج 4، ص 1185، «كتاب الصلوة»، «ابواب الذكر»، باب 7، حديث 4.


بازگشت