ادب «تفكر» در قرائت قرآن، تفكر ممدوح در قرآن، آثار تفكر در آيات


يكي از آداب قرائت قرآن حضور قلب است، كه آن را در آداب مطلقه ي عبادات در همين رساله مذكور داشتيم و اعاده ي آن لزومي ندارد.

و ديگر از آداب مهمه ي آن، تفكر است. و مقصود از تفكر آن است كه از آيات شريفه جستجوي مقصد و مقصود كند. و چون مقصد قرآن، چنانچه خود آن صحيفه ي نورانيه فرمايد، هدايت به سبل سلامت است و اخراج از همه ي مراتب ظلمات است به عالم نور و هدايت به طريق مستقيم است، بايد انسان به تفكر در آيات شريفه مراتب سلامت را از مرتبه ي دانيه ي آن، كه راجع به قواي ملكيه است، تا منتهي النهايه ي آن، كه حقيقت قلب سليم است - به تفسيري كه از اهل بيت وارد شده كه ملاقات كند حق را در صورتي كه غير حق در آن نباشد - [1] به دست آورد. و سلامت قواي ملكيه و ملكوتيه گم شده ي قاري قرآن باشد، كه در اين كتاب آسماني اين گم شده موجود است و بايد با تفكر استخراج آن كند. و چون قواي انسانيه سالم از تصرف شيطاني شد و طريق سلامت را به دست آورد و بكار بست، در هر مرتبه سلامت كه حاصل شد از ظلمتي نجات يابد و قهرا نور ساطع الهي در آن تجلي كند، تا آن كه اگر از جميع انواع ظلمات كه اول آن ظلمات عالم طبيعت است به جميع شئون آن و آخر آن ظلمت توجه به كثرت است به تمام شئون آن خالص شد، نور مطلق



[ صفحه 204]



در قلبش تجلي كند و به طريق مستقيم انسانيت، كه در اين مقام طريق رب است، انسان را هدايت كند: ان ربي علي صراط مستقيم. [2] .

و در قرآن شريف دعوت به تفكر و تعريف و تحسين از آن بسيار شده. قال تعالي: و انزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم و لعلهم يتفكرون. [3] در اين كريمه مدح بزرگي است از تفكر، زيرا كه غايت انزال كتاب بزرگ آسماني و صحيفه ي عظيمه ي نوراني را احتمال تفكر قرار داده؛ و اين از شدت اعتناء به آن است كه بس احتمال آن موجب يك همچو كرامتي عظيم شده. و در آيه ي ديگر فرمايد: فاقصص القصص لعلهم يتفكرون. [4] و از اين قبيل يا قريب به آن، آيات بسيار است و روايات درباره ي تفكر نيز بسيار است. از حضرت ختمي مرتبت صلي الله عليه و آله منقول است كه چون اين آيه ي شريفه نازل شد كه مي فرمايد: ان في خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار لآيات... الخ [5] فرمود: ويل لمن قرأها و لم يتفكر فيها. [6] عمده در اين باب آن است كه انسان بفهمد تفكر ممدوح كدام است؛ و الا در اين كه تفكر در قرآن و حديث ممدوح است شك نيست. بهترين تعبيرها از براي آن، آن است كه خواجه عبدالله انصاري قدس سره مي كند، قال: اعلم، ان التفكر تلمس البصيرة لاستدراك البغية. [7] يعني تفكر جستجو نمودن «بصيرت» است - كه چشم قلب است - براي رسيدن به مقصود و نتيجه، كه غايت كمال آن است. و معلوم است مقصد و مقصود سعادت مطلقه است كه به كمال علمي و عملي حاصل آيد.



[ صفحه 205]



پس، انسان در آيات شريفه ي كتاب الهي و در قصص و حكايات آن بايد مقصود و نتيجه ي انسانيه، كه سعادت است، به دست آورد. و چون سعادت رسيدن به سلامت مطلقه و عالم نور و طريق مستقيم است، انسان بايد از قرآن شريف سبل سلامت و معدن نور مطلق و طريق مستقيم را طلب كند؛ چنانچه در آيه ي شريفه ي سابقه اشاره به آن شد. و چون شخص قاري مقصد را يافت، در تحصيل آن بينا شود و راه استفاده از قرآن شريف بر او گشوده و ابواب رحمت حق بر او مفتوح گردد، و عمر كوتاه عزيز خود و سرمايه ي تحصيل سعادت خويش را صرف در اموري كه مقصود به رسالت نيست نكند و از فضول بحث و كلام در چنين امر مهمي خودداري كند.

و چون مدتي چشم دل را به اين مقصود افكند واز ديگر امور صرف نظر كرد، چشم دل بينا گردد و حديد شود، و تفكر در قرآن براي نفس عادي شود و طرق استفاده باز گردد، و ابوابي بر او مفتوح شود كه تاكنون نبوده و مطالب و معارفي از قرآن استفاده كند كه تاكنون به هيچ وجه نمي كرده؛ آن وقت شفا بودن قرآن را براي امراض قلبيه مي فهمد، و مفاد آيه ي شريفه ي و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين و لا يزيد الظالمين الا خسارا. [8] و معني قول اميرالمؤمنين صلوات الله عليه را كه مي فرمايد: و تعلموا القرآن؛ فانه ربيع القلوب. و استشفوا بنوره؛ فانه شفاء الصدور [9] ادراك مي كند. و از قرآن شريف فقط شفاء امراض جسمانيه را طلب نمي كند، بلكه عمده ي مقصد را شفاء امراض روحانيه كه مقصد قرآن است قرار مي دهد. قرآن براي شفاء امراض جسميه نازل نشده، گرچه شفاء امراض جسميه به او حاصل شود؛ چنانچه انبياء عليهم السلام نيز براي شفاء جسماني نيامده بودند گرچه شفاء مي دادند؛ آنها اطباء نفوس و شفا دهندگان قلوب و ارواحند.



[ صفحه 206]




پاورقي

[1] پاورقي 258.

[2] «بدرستي كه پروردگار من بر راه راست است.» (هود / 56).

[3] پاورقي 302.

[4] «پس داستانها را حكايت كن باشد كه بينديشند.» (اعراف / 176).

[5] «همانا در آفرينش آسمانها و زمين و در آمد و شد شب و روز نشانه هايي است...» (آل عمران / 190).

[6] «واي بر كسي كه آن را بخواند و در آن نينديشد.» نور الثقلين، ج 1، ص 350.(با اندكي اختلاف لفظي).

[7] منازل السائرين، «قسم البدايات»، «باب التفكر».

[8] پاورقي 304.

[9] «قرآن را فراگيريد كه بهار دلهاست و از نور آن شفا بجوييد كه شفاي سينه ها است.» نهج البلاغة، فيض الاسلام، ص 330، خطبه 109 (با زيادتي در عبارت).


بازگشت