منزلت، مقاصد و مطالب قرآن كريم و جامعيت و روش مخصوص بياني آن


بدان كه اين كتاب شريف، چنانچه خود بدان تصريح فرموده، كتاب هدايت و راهنماي سلوك انسانيت و مربي نفوس و شفاي امراض قلبيه و نوربخش سير الي الله است.

بالجمله، خداي تبارك و تعالي به واسطه ي سعه ي رحمت بر بندگان، اين كتاب شريف را از مقام قرب و قدس خود نازل فرموده و به حسب تناسب عوالم تنزل داده تا به اين عالم ظلماني و سجن طبيعت رسيده و به كسوه ي الفاظ و صورت حروف درآمده براي استخلاص مسجونين در اين زندان تاريك دنيا و رهايي مغلولين در زنجيرهاي آمال و اماني، و رساندن آنها را از حضيض نقص و ضعف و حيوانيت به اوج كمال و قوت و انسانيت، و از مجاورت



[ صفحه 185]



شيطان به مرافقت ملكوتيين بلكه به وصول به مقام قرب و حصول مرتبه ي لقاء الله كه اعظم مقاصد و مطالب اهل الله است. و از اين جهت، اين كتاب كتاب دعوت به حق و سعادت است و بيان كيفيت وصول بدين مقام است؛ و مندرجات آن اجمالا آن چيزي است كه در اين سير و سلوك الهي مدخليت دارد و يا اعانت مي كند سالك و مسافر الي الله را. و به طور كلي يكي از مقاصد مهمه ي آن، دعوت به معرفت الله و بيان معارف الهيه است از شئون ذاتيه و اسمائيه و صفاتيه و افعاليه؛ و از همه بيشتر در اين مقصود، توحيد ذات و اسماء و افعال است كه بعضي از آن به صراحت و بعضي به اشارت مستقصي مذكور است.

و بايد دانست كه در اين كتاب جامع الهي به طوري اين معارف، از معرفة الذات تا معرفة الافعال، مذكور است كه هر طبقه به قدر استعداد خود از آن ادراك مي كنند؛ چنانچه آيات شريفه ي توحيد، و خصوصا توحيد افعال، را علماء ظاهر و محدثين و فقها رضوان الله عليهم طوري بيان و تفسير مي كنند كه بكلي مخالف و مباين است با آنچه اهل معرفت و علماء باطن تفسير مي كنند؛ و نويسنده هر دو را در محل خود درست مي داند، زيرا كه قرآن شفاي دردهاي دروني است و هر مريض را به طوري علاج مي كند. چنانچه كريمه ي هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن. [1] و كريمه ي الله نور السموات و الارض. [2] و كريمه ي هو الذي في السماء اله و في الارض اله. [3] و كريمه ي هو معكم. [4] و كريمه ي اينما تولوا فثم وجه الله. [5] الي غير ذلك در توحيد ذات، و آيات كريمه ي آخر سوره ي «حشر» و غير آنها در توحيد صفات، و كريمه ي و ما رميت اذ رميت ولكن الله



[ صفحه 186]



رمي. [6] و كريمه ي الحمد لله رب العالمين. و كريمه ي يسبح لله ما في السموات و ما في الارض. [7] در توحيد افعال، كه بعضي به وجه دقيق و بعضي به وجه ادق عرفاني دلالت دارد، براي هر يك از طبقات علماء ظاهر و باطن طوري شفاي امراض است. و در عين حال كه بعضي آيات شريفه، مثل آيات اول «حديد» و سوره ي مباركه ي «توحيد»، به حسب حديث شريف كافي [8] براي متعمقان از آخرالزمان وارد شده، اهل ظاهر را نيز از آن بهره ي كافي است. و اين از معجزات اين كتاب شريف و از جامعيت آن است.

و ديگر از مقاصد و مطالب آن، دعوت به تهذيب نفوس و تطهير بواطن از ارجاس طبيعت و تحصيل سعادت، و بالجمله، كيفيت سير و سلوك الي الله [است]. و اين مطلب شريف به دو شعبه ي مهمه منقسم است: يكي تقوا به جميع مراتب آن، كه مندرج در آن است تقوي از غير حق و اعراض مطلق از ماسوي الله. و ديگر، ايمان به تمام مراتب و شئون، كه در آن مندرج است اقبال به حق و رجوع و انابه به آن ذات مقدس. و اين از مقاصد مهمه ي اين كتاب شريف است كه اكثر مطالب آن بلاواسطه يا مع الواسطه به اين مقصد رجوع كند.

و ديگر از مطالب اين صحيفه ي الهيه، قصص انبياء و اولياء و حكماء است، و كيفيت تربيت حق آنها را، و تربيت آنها خلق را؛ كه در اين قصص فوائد بي شمار و تعليمات بسيار است. و در آن قصص به قدري معارف الهيه و تعليمات و تربيتهاي ربوبيه مذكور و مرموز است كه عقل را متحير كند. سبحان الله و له الحمد و المنة. در همين قصه خلق آدم عليه السلام و امر به سجود ملائكه و تعليمات اسماء و قضاياي ابليس و آدم (ع) كه در كتاب خدا مكرر ذكر شده، به قدري تعليم و تربيت و معارف و معالم است براي كسي كه



[ صفحه 187]



له قلب او القي السمع و هو شهيد [9] كه انسان را حيران كند. و اينكه قصص قرآنيه، مثل قصه ي آدم و موسي و ابراهيم و ديگر انبياء عليهم السلام، مكرر ذكر شده، براي همين نكته است كه اين كتاب، كتاب قصه و تاريخ نيست، بلكه كتاب سير و سلوك الي الله و كتاب توحيد و معارف و مواعظ و حكم است. و در اين امور، مطلوب تكرار است تا در نفوس قاسيه تأثيري كند و قلوب از آن موعظت گيرد. و به عبارت ديگر، كسي كه بخواهد تربيت و تعليم و انذار و تبشير كند، بايد مقصد خود را با عبارات مختلفه و بيانات متشتته - گاهي در ضمن قصه و حكايت و گاهي در ضمن تاريخ و نقل و گاهي به صراحت لهجه و گاهي به كنايت و امثال و رموز - تزريق كند تا نفوس مختلفه و قلوب متشتته هر يك بتوانند از آن استفادت كنند.

و چون اين كتاب شريف براي سعادت جميع طبقات و قاطبه ي سلسله ي بشر است، و اين نوع انساني در حالات قلوب و عادات و اخلاق و ازمنه و امكنه مختلف هستند، همه را نتوان به يك طور دعوت كرد؛ اي بسا نفوسي كه براي اخذ تعاليم به صراحت لهجه و القاء اصل مطلب به طور ساده حاضر نباشند و از آن متأثر نگردند؛ اينها را بايد به طور ساختمان دماغ آنها دعوت كرد و مقصد را به آنها فهمانيد. و بسا نفوسي كه با قصص و حكايات و تواريخ سر و كار ندارند و علاقمند به لب مطالب و لباب مقاصدند؛ اينها را نتوان با دسته ي اول در يك ترازو گذاشت. اي بسا قلوب كه با تخويف و انذار متناسبند؛ و قلوبي كه با وعده و تبشير سر و كار دارند. از اين جهت است كه اين كتاب شريف به اقسام مختلفه و فنون متعدده و طرق متشتته مردم را دعوت فرموده؛ و چنين كتابي را تكرار حتم و لازم است. دعوت و موعظه بي تكرار و تفنن، از حد بلاغت خارج، و آنچه متوقع از آن است، كه تأثير در نفوس باشد، بي تكرار از آن حاصل نشود.

مع الوصف، در اين كتاب شريف قضايا به طوري شيرين اتفاق افتاده



[ صفحه 188]



كه تكرار آن انسان را كسل نكند؛ بلكه در هر دفعه كه اصل مطلب را تكرار كند، خصوصيات و لواحقي در آن مذكور است كه در ديگران نيست؛ بلكه در هر دفعه يك نكته ي مهمه ي عرفاني يا اخلاقي را مورد نظر قرار داده و قضيه را در اطراف آن چرخ مي دهد. و بيان اين مطلب استقصاي كامل از قصص قرآنيه لازم دارد كه در اين مختصرات نگنجد. و در آرزوي اين ضعيف بي مايه ثبت است كه با توفيق الهي كتابي در خصوص قصص قرآنيه و حل رموز و كيفيت تعليم و تربيت آنها فراهم آورم به قدر ميسور. گرچه قيام به اين امر از مثل نويسنده آرزويي است بسي خام و خيالي است بس باطل.

بالجمله، ذكر قصص انبياء عليهم السلام، و كيفيت سير و سلوك آنها، و چگونگي تربيت آنها از بندگان خدا، و حكم و مواعظ و مجادلات حسنه ي آنها از بزرگترين ابواب معارف و حكم و بالاترين درهاي سعادت و تعاليم است كه حق تعالي جل مجده به روي بندگان خود مفتوح فرموده. و چنانچه ارباب معرفت و اصحاب سلوك و رياضت را از آنها حظي وافر و بهره ي كافي است، كسان ديگر را نيز نصيبي وافي و قسمتي بي پايان است؛ چنانچه از كريمه ي شريفه ي فلما جن عليه الليل رءا كوكبا... [10] الخ، مثلا، اهل معرفت كيفيت سلوك و سير معنوي حضرت ابراهيم عليه السلام را ادراك مي كنند، و راه سلوك الي الله و سير الي جنابه را تعلم مي نمايند، و حقيقت سير انفسي و سلوك معنوي را از منتهاي ظلمت طبيعت، كه به جن عليه الليل در آن مسلك تعبير شده، تا القاء مطلق انيت و انانيت و ترك خودي و خودپرستي و وصول به مقام قدس و دخول در محفل انس، كه در اين مسلك اشارت به آن است وجهت وجهي للذي فطر السموات.... [11] الخ، از آن دريابند. و ديگران از آن، سير آفاقي و كيفيت تربيت و تعليم جناب خليل الرحمن امت خود را، ادراك كنند. و بدين منوال، ساير قصص و حكايات، مثل قصه ي آدم و ابراهيم و موسي و



[ صفحه 189]



يوسف و عيسي و ملاقات موسي و خضر، كه استفادات اهل معارف و رياضات و مجاهدات و ديگران هر يك با ديگري فرق دارد. و در اين قسمت داخل است، يا مقصدي مستقل است، حكم و مواعظ ذات مقدس حق؛ كه هر جا مناسب شده خود به لسان قدرت بندگان را دعوت فرموده، يا به معارف الهيه و توحيد و تنزيه، چون سوره ي مباركه ي «توحيد» و اواخر سوره ي «حشر» و اوائل «حديد»، و ديگر موارد كتاب شريف الهي. و اصحاب قلوب و سوابق حسني را از اين قسمت حظوظي است بي شمار. مثلا، اصحاب معارف از كريمه ي مقدسه ي و من يخرج من بيته مهاجرا الي الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره علي الله. [12] قرب نافله و فريضه را استفادت كنند؛ در عين حال كه ديگران خروج به بدن و هجرت، مثلا به مكه يا مدينه، را مي فهمند. و يا دعوت فرموده به تهذيب نفوس و رياضات باطنيه چون كريمه ي شريفه ي قد افلح من زكيها و قد خاب من دسيها. [13] الي غير ذلك. و يا دعوت به عمل صالح است؛ چنانچه معلوم است. و يا تحذير از مقابلات هر يك از اينها است. و در اين قسمت نيز داخل است حكم لقماني و ديگر بزرگان و مؤمنين كه در موارد مختلفه ي اين صحيفه ي الهيه مذكور است، چون قضاياي اصحاب كهف.

و ديگر از مطالب اين صحيفه ي نورانيه، بيان احوال كفار و جاحدين و مخالفان با حق و حقيقت و معاندين با انبياء و اولياء عليهم السلام، و بيان كيفيت عواقب امور آنها و چگونگي بوار و هلاك آنها، چون قضاياي فرعون و قارون و نمرود و شداد و اصحاب فيل، و ديگر از كفره و فجره، كه در هر يك از آنها موعظتها و حكم بلكه معارفي است براي اهلش. و در اين قسمت داخل است قضاياي ابليس ملعون. و در اين قسمت نيز داخل است - يا قسمتي مستقل است - قضاياي غزوات رسول خدا صلي الله عليه و آله، كه در آنها نيز مطالب شريفه مذكور است، كه يكي از آنها كيفيت مجاهدات اصحاب



[ صفحه 190]



رسول خدا صلي الله عليه و آله است براي بيدار كردن مسلمين از خواب غفلت و برانگيختن آنها است براي مجاهدت في سبيل الله و تنفيذ كلمه ي حق و اماته ي باطل.

و يكي ديگر از مطالب قرآن شريف، بيان قوانين ظاهر شريعت و آداب و سنن الهيه است، كه در اين كتاب نوراني كليات و مهمات آن ذكر شده. و عمده در اين قسم دعوت به اصول مطالب و ضوابط آن است؛ مثل باب صلاة، و زكات، و خمس، و حج، و صوم، و جهاد، و نكاح، و ارث، و قصاص، و حدود، و تجارت، و امثال آن. و چون اين قسم، كه علم ظاهر شريعت است، عام المنفعه و براي جميع طبقات از حيث تعمير دنيا و آخرت مجعول است و تمام طبقات مردم از آن به مقدار خود استفادت كنند، از اين جهت در كتاب خدا دعوت به آن بسيار است و در احاديث و اخبار نيز خصوصيات و تفاصيل آنها به حد وافر است و تصانيف علماء شريعت در اين قسمت بيشتر و بالاتر از ساير قسمتها است.

و يكي ديگر از مطالب قرآن شريف، احوال معاد و براهين بر اثبات آن، و كيفيت عذاب و عقاب و جزا و ثواب آن، و تفاصيل جنت و نار و تعذيب و تنعيم. و در اين قسمت حالات اهل سعادت و درجات آنها از اهل معرفت و مقربين و از اهل رياضت و سالكين و از اهل عبادت و ناسكين، و همين طور حالات و درجات اهل شقاوت از كفار و محجوبين و منافقين و جاحدين و اهل معصيت و فاسقين مذكور است. ولي آنچه به حال عموم بيشتر فايده داشته بيشتر مذكور و با صراحت لهجه است؛ و آنچه براي يك طبقه ي خاصه مفيد است، به طريق رمز و اشاره مذكور است؛ مثل و رضوان من الله اكبر [14] و آيات لقاء الله براي آن دسته. و مثل كلا انهم عن ربهم يومئذ لمحجوبون. [15] براي دسته ي ديگر. و در اين قسمت، يعني در قسم تفصيل معاد و رجوع الي الله،



[ صفحه 191]



معارفي بي شمار و اسراري بس دشوار مذكور است كه اطلاع بر كيفيت آنها جز به سلوك برهاني يا نور عرفاني نتوان پيدا كرد.

و يكي ديگر از مطالب اين صحيفه ي الهيه كيفيت احتجاجات و براهيني است كه ذات مقدس حق تعالي يا خود اقامه فرموده بر اثبات مطالب حقه و معارف الهيه، مثل احتجاج بر اثبات حق و توحيد و تنزيه و علم و قدرت و ديگر اوصاف كماليه؛ كه در اين قسمت گاهي براهين دقيقه اي پيدا شود كه اهل معرفت از آن استفاده ي كامل نمايند، مثل شهد الله انه لا اله الا هو. [16] و گاهي براهيني است كه حكماء و دانشمندان طوري از آن استفاده كنند، و اهل ظاهر و عامه مردم از آن طوري بهره بردارند، مثل كريمه ي لو كان فيهما آلهة الا الله لفسدتا. [17] و مثل كريمه ي اذا لذهب كل اله بما خلق. [18] و مثل آيات اول سوره ي «حديد» و سوره ي مباركه ي «توحيد»، و غير آن. و مثل احتجاج بر اثبات معاد و رجوع ارواح و انشاء نشئه ي اخري، و احتجاج بر اثبات ملائكة الله و انبياء عظام، كه در موارد مختلفه ي اين كتاب شريف موجود است. اين حال احتجاجات خود ذات مقدس. و يا آن كه حق تعالي نقل براهين انبياء و دانشمندان را فرموده بر اثبات معارف؛ مثل احتجاجات جناب خليل الرحمن سلام الله عليه و غير آن.

اينها مهمات مطالب اين كتاب است؛ و الا ديگر مطالب متفرقه نيز موجود است كه احصاء آن وقتي كافي لازم دارد.


پاورقي

[1] پاورقي 127.

[2] «خداوند نور آسمانها و زمين است.» (نور / 35).

[3] «اوست كسي كه در آسمان خداست و در زمين خداست.» (زخرف / 84).

[4] «او با شماست...» (حديد / 4).

[5] «به هر سو رو كنيد، آنجا روي خداست.» (بقره / 115).

[6] «هنگامي كه تير انداختي تو نينداختي بلكه خدا انداخت.» (انفال / 17).

[7] «آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است او را تسبيح مي كنند.» (جمعه / 1، تغابن / 1).

[8] اصول كافي، ج 1، ص 123، «كتاب التوحيد»، «باب النسبة»، حديث 3.

[9] پاورقي 85.

[10] «چون شب بر او تاريك گرديد ستاره اي ديد...» (انعام / 76).

[11] پاورقي 183.

[12] پاورقي 15.

[13] «هر آينه رستگار شد كسي كه نفس را تزكيه كرد و زيان ديد كسي كه آن را تباه ساخت.» (شمس / 9).

[14] «رضايت خدا بزرگتر است.» (توبه / 72).

[15] «به تحقيق، آنان در آن روز از پروردگارشان محجوب اند.» (مطففين / 15).

[16] «خدا شهادت داد كه خدايي جز او نيست.» (آل عمران / 18).

[17] «اگر جز خدا خداياني بود زمين و آسمان تباه مي شدند.» (انبياء / 22).

[18] «... در اين هنگام هر خدايي به آنچه (خود) آفريده مي پرداخت.» (مؤمنون / 91).


بازگشت