جميع علوم حتي علوم توحيد، عملي است و مخلوق را مؤثر دانستن و درصدد جلب قلوب مردم برآمدن منافي با توحيد است


عزيزا، جميع علوم عملي است حتي علم التوحيد را نيز اعمالي است قلبيه و قالبيه. توحيد تفعيل است؛ و آن، كثرت را به وحدت برگرداندن است؛ و اين از اعمال روحيه و قلبيه است. تا در كثرات افعاليه واقعي و سبب حقيقي را نشناختي و ديده ي حق بين پيدا نكردي و خدا را در طبيعت نديدي و جهات كثرات طبيعيه و غير طبيعيه را فاني در حق و افعال او نكردي و سلطان وحدت فاعليت حق در قلبت علم نيفراشته، از خلوص و اخلاص و صفا و



[ صفحه 172]



تصفيه بكلي دور و از توحيد مهجوري. تمام رياهاي افعاليه و اكثر رياهاي قلبيه از نقصان توحيد افعالي است. آن كه مردم ضعيف بيچاره ي بيكاره را مؤثر در دار تحقق مي داند و متصرف در مملكت حق مي شمارد، از كجا مي تواند خود را از جلب قلوب آنها بي نياز داند و عمل خود را از شرك شيطان تصفيه و تخليص كند؟ تو سرچشمه را بايد صافي كني تا آب صافي از آن بيرون آيد، و الا با سرچشمه ي گل آلود توقع صفاي آب نداشته باش. تو اگر قلوب بندگان خدا را در تحت تصرف حق بداني و معني «يا مقلب القلوب» را به ذائقه ي قلب بچشاني و به سامعه ي قلب برساني، خود با اين همه ضعف و بيچارگي درصدد صيد قلوب برنيايي. و اگر حقيقت بيده ملكوت كل شي ء و له الملك و بيده الملك را به قلب بفهماني، از جلب قلوب بي نياز شوي، و به قلوب ضعيفه ي اين مخلوق ضعيف خود را محتاج نداني، و غناي قلبي براي تو رخ دهد. تو در خود حس احتياج كردي و مردم را كارگشا دانستي، پس محتاج به جلب قلوب شدي؛ و خود را به قدس فروشي متصرف در قلوب انگاشتي، پس محتاج به ريا شدي؛ اگر كارگشا را حق مي ديدي و خود را نيز متصرف در كون نمي ديدي، بدين شركها احتياج پيدا نمي كردي.

اي مشرك مدعي توحيد و اي ابليس در صورت آدمزاده، تو اين ارث را از شيطان لعين بردي كه خود را متصرف مي بيند و فرياد لاغوينهم [1] مي زند. آن بدبخت و شقي در حجابهاي شرك و خودبيني است؛ و آنان كه عالم و خود را مستقل دانند نه مستظل و متصرف دانند نه مملوك، از شيطنت ابليس ارث برده اند. از خواب گران برآي، و به قلب خود برسان آيات شريفه ي كتاب الهي و صحيفه ي نوراني ربوبي را. اين آيات باعظمت براي بيدار كردن من و تو فروفرستاده شده، و ما جميع حظوظ خود را منحصر به تجويد و صورت آن كرديم و از معارف آن غفلت ورزيديم تا شيطان بر ما حكومت كرد و حكمفرما شد و در تحت سلطه ي شيطان واقع شديم.



[ صفحه 173]



عجالتا مطلب را اينجا ختم كنم و اين سخن را بگذارم براي جاي ديگر. ان شاء الله در آداب قرائت به شمه اي از اين مطلب خواهم پرداخت و راه استفاده ي قرآن شريف را بر خود و بر بندگان خدا باز خواهم كرد به اذن الله و حسن توفيقه. والسلام.


پاورقي

[1] پاورقي 249.


بازگشت