علماي سوء كه به اصطلاحات و عبارات اكتفا نموده اند و چند روايت راجع به ايشان


و يك طايفه آنانند كه به كسب علمي پرداختند و اشتغال به تحصيل معارف علما پيدا كردند، ولي از حقايق معارف و مقامات اهل الله به اصطلاحات و الفاظ و به زرق و برق عبارات اكتفا نموده خود و عده اي بيچاره را در رشته ي الفاظ و اصطلاحات به زنجير كشيده و از جميع مقامات قناعت به



[ صفحه 169]



گفتار نموده اند. در اينان يك دسته پيدا شود كه خود خود را مي شناسند، ولي براي ترأس بر يك دسته بيچاره اين اصطلاحات بي مغز را مايه ي كسب معيشت قرار داده اند و با الفاظ فريبنده و اقول جالب توجه صيد قلوب صافيه ي بندگان خدا را مي كنند. اينها شياطيني هستند انسي كه ضررشان از ابليس لعين كمتر نيست بر عباد الله. بيچارگان ندانند كه قلوب بندگان خدا منزلگاه حق است و كسي را حق تصرف در آن نيست. اينها غاصب منزلگاه حقند و مخرب كعبه ي حقيقي هستند؛ بتهايي تراشند و در دل بندگان خدا كه كعبه بلكه بيت المعمور است جايگزين كنند؛ اينها مريضاني هستند كه به صورت طبيب خود را درآورده و آنها را به مرضهاي گوناگون مهلك گرفتار كنند.

و علامت اين طايفه آن است كه به ارشاد اغنياء و بزرگان بيشتر علاقه دارند تا ارشاد فقراء و درويشان. بيشتر مريدان اينان از صاحبان جاه و مال است، و خود آنها به زي اغنياء و صاحبان جاه و مال هستند. اينها سخناني بسيار فريبنده دارند، كه خود را در عين حال كه به قذارات دنياويه هزارگونه آلودگي دارند، در نظر مريدان تطهير كنند و از اهل الله قلم دهند. آن بيچارگان ابله نيز چشم خود را از همه ي معايب محسوسه ي آنها پوشيده و به اصطلاحات و الفاظي بي مغز دل خوش داشته اند.

اكنون كه كلام بدين جا رسيد، سزاوار باشد كه يكي دو حديث كه در اين موضوع وارد شده ذكر كنم؛ گرچه از رشته ي سخن خارج است، ولي تبرك به كلام اهل البيت نيكو است.

عن كتاب الخصال للشيخ الصدوق رحمه الله باسناده الي ابي عبدالله عليه السلام، قال: ان من العلماء من يحب ان يجمع علمه و لا يحب ان يؤخذ عنه: فذاك في الدرك الاول من النار. و من العلماء من اذا وعظ انف، و اذا وعظ عنف؛ فذاك في الدرك الثاني من النار. و من العلماء من يري ان يضع العلم عند ذوي الثروة و الشرف، و لا يري له في المساكين وضعا؛ فذاك في الدرك الثالث من النار. و من العلماء من يذهب في علمه مذهب الجبابرة و السلاطين: فان رد عليه و قصر في شي ء من امره، غضب؛ فذاك في الدرك الرابع من النار. و من العلماء



[ صفحه 170]



من يطلب احاديث اليهود و النصاري ليغزر به علمه و يكثر به حديثه؛ فذاك في الدرك الخامس من النار. و من العلماء من يضع نفسه للفتيا و يقول: سلوني. و لعله لا يصيب حرفا واحدا، والله لا يحب المتكلفين؛ فذاك في الدرك السادس من النار. و من العلماء من يتخذ العلم مروة و عقلا؛ فذاك في الدرك السابع من النار. [1] .

و عن الكليني رحمه الله في جامعه الكافي باسناده الي الباقر عليه السلام: من طلب العلم ليباهي به العلماء او يماري به السفهاء او يصرف (به - خ) وجوه الناس اليه، فليتبوء مقعده من النار - ان الرئاسة لا تصلح الا لاهلها. [2] .

و عن الصادق عليه السلام: اذا رايتم العالم محبا للدنيا فاتهموه علي دينكم. فان كل محب بشي ء يحوط ما احب. و قال: اوحي الله تعالي الي داود عليه السلام: لا تجعل بيني و بينك عالما مفتونا بالدنيا، فيصدك عن طريق محبتي. فان اولئك قطاع طريق عبادي المريدين. ان ادني ما انا صانع بهم ان انزع حلاوة



[ صفحه 171]



مناجاتي من قلوبهم. [3] .

و آنان كه در اين طايفه شياد و كلاه بردار نيستند و خود سالك طريق آخرت و درصدد تحصيل معارف و مقامات هستند، گاهي اتفاق افتد كه از شيطان قاطع طريق گول خورده مغرور شوند و معارف و مقامات را حقيقة عبارت از اصطلاحات علميه كه خود تراشيده يا از تراشيدن ديگران استفاده كرده اند مي دانند. اينان نيز تا آخر عمر نقد جواني و روزگار زندگاني را صرف در تكثير اصطلاح و ضبط كتب و صحف كنند؛ مثل يك طايفه از علماء تفسير قرآن كه استفادت از قرآن را منحصر به ضبط و جمع اختلاف قرائات و معاني لغات و تصاريف كلمات و محسنات لفظيه و معنويه و وجوه اعجاز قرآن و معاني عرفيه و اختلاف افهام ناس در آنها دانند، و از دعوات قرآن و جهات روحيه و معارف الهيه ي آن به كلي غافلند. اينان نيز به مريضي مانند كه رجوع به طبيب نموده نسخه ي او را گرفته، و معالجه ي خود را به ضبط نسخه و حفظ آن و كيفيت تركيبات آن دانند. اينان را مرض خواهد كشت و علم به نسخه و مراجعه به طبيب براي آنها بكلي بي نتيجه است.


پاورقي

[1] «امام صادق عليه السلام فرمود: «گروهي از علما دوست دارند دانش فراهم آورند و دوست ندارند آن را به ديگران ياد دهند؛ اين دسته در اولين طبقه ي زيرين جهنم مي باشند. گروهي ديگر كساني هستند كه چون پند دهند نخوت و مباهات كنند، و چون ديگران به آنان پند دهند شدت و خشم نشان دهند؛ اينان در دومين طبقه ي آتش اند. طايفه اي ديگر كساني اند كه علم را در اختيار اشراف و ثروتمندان قرار دهند و در ميان بينوايان جايي براي علم نمي بينند؛ اينها در طبقه ي سوم آتش هستند. جمعي ديگر از دانشمندان روش گردنكشان و پادشاهان را در پيش گرفته اند: اگر جواب ردي به آنها داده شود و يا در خدمت به آنها قصور و تقصيري روي دهد، خشمگين مي گردند؛ اين دسته در طبقه ي چهارم دوزخ اند. عده اي ديگر كساني اند كه در پي گفتار يهود و نصاري مي روند تا علم و حديث خود را با آن انبوه سازند؛ اينان در طبقه ي پنجم جهنم اند. گروهي ديگر عالماني هستند كه به مسند فتوي تكيه مي زنند و مي گويند: (هر چه مي خواهيد) از من بپرسيد. و چه بسا كلمه اي هم نمي فهمند - و خدا كساني را كه ناشايسته امري را به خود ببندد دوست ندارد - و اين گروه در طبقه ي ششم آتش جاي دارند. طايفه اي ديگر كساني هستند كه علم را وسيله ي نخوت و فضل فروشي قرار مي دهند؛ جاي اينان در طبقه ي هفتم دوزخ است.» الخصال، ج 2، ص 352، باب 7، حديث 33.

[2] «امام باقر عليه السلام فرمود: «كسي كه دانش بجويد تا با آن بر دانشمندان فخر بفروشد يا با نادانان مجادله كند يا توجه مردم را به خود جلب كند، منزلگاه او آتش است. رياست جز براي اهل آن شايسته نيست.» اصول كافي. ج 1، ص 59، «كتاب فضل العلم»، «باب المستأكل بعلمه...»، حديث 6.

[3] «از امام صادق عليه السلام روايت شده است: «هر گاه ديديد عالمي دوستدار دنياست، در دينتان متهمش داريد (در امور دين به آنها اعتماد مكنيد). همانا دوست دارنده ي هر چيزي پيرامون محبوب خود مي گردد.» و فرمود عليه السلام: «خداوند تعالي به داود عليه السلام وحي فرمود: بين من و خودت عالم شيفته و فريفته ي دنيا را واسطه قرار مده كه تو رااز دوستي من بازمي دارد. اينان راهزنان بندگان حق طلب من هستند. همانا كمترين كاري كه با آنها مي كنم اين است كه شيريني مناجات خود را از قلبهايشان مي گيريم.» منبع پيشين، حديث 4.


بازگشت