نكوهش و رد بر يك طايفه از نادانان و محرومان از معارف الهيه و مدارج كماليه كه مقامات اهل معرفت را انكار مي كنند


اكنون كه مراتب اخلاص و مقامات عبادات را تا اندازه اي دانستي، خود را مهيا كن براي تحصيل آن، كه علم بدون عمل را ارزشي نيست و بر عالم حجت تمام تر و مناقشه بيشتر است. افسوس كه ما از معارف الهيه و از مقامات معنويه اهل الله و مدارج عاليه ي اصحاب قلوب بكلي محروميم. يك طايفه از ما به كلي مقامات را منكر و اهل آن را به خطا و باطل و عاطل دانند؛ و كسي كه ذكري از آنها كند يا دعوتي به مقامات آنها نمايد، او را بافنده و دعوت او را شطح محسوب دارند. اين دسته از مردم را اميد نيست كه بتوان متنبه به



[ صفحه 167]



نقص و عيب خويش كرد و از خواب گران بيدار نمود - انك لا تهدي من احببت. [1] و ما انت بمسمع من في القبور. [2] .

آري، آنهايي كه چون نويسنده ي بيچاره ي از همه جا بي خبر دلشان زنده به حيات معرفت و محبت الهيه نسبت مردگاني اند كه غلاف بدن قبور پوسيده ي آنها است، و اين غبار تن و تنگناي بدن مظلم آنها را از همه ي عوالم نور و نور علي نور محجوب نموده: و من لم يجعل الله له نورا فما له من نور. [3] اين طايفه هر چه حديث و قرآن از محبت و عشق الهي و حب لقاء و انقطاع به حق بر آنها فروخوانند، به تأويل و توجيه آن پردازند و مطابق آراء خود تفسير كنند - آن همه آيات لقاء و حب الله را به لقاء درختهاي بهشتي و زنهاي خوشگل توجيه نمايند. نمي دانم اين گروه با فقرات مناجات شعبانيه چه مي كنند كه عرض مي كنند: الهي، هب لي كمال الانقطاع اليك، و انر ابصار قلوبنا بضياء نظرها اليك حتي تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الي معدن العظمة و تصير ارواحنا معلقة بعز قدسك. الهي، و اجعلني ممن ناديته فاجابك، و لا حظته فصعق لجلالك. [4] .

آيا اين «حجب نور» چيست؟ آيا «نظر به حق»، مقصود گلابي هاي بهشت است؟ آيا «معدن عظمت» قصرهاي بهشتي است؟ آيا «تعلق ارواح به عز قدس»، يعني تعلق به دامن حورالعين براي قضاي شهوت؟ آيا اين «صعق و محو از جلال»، يعني محو در جمال زنهاي بهشتي است؟ آيا اين جذبه ها و غشوه ها كه براي رسول خدا صلي الله عليه و آله در نماز معراج دست مي داده و آن انوار عظمت و بالاتر از آن را كه مشاهده مي كرده در آن محفلي كه اعظم ملائكة الله كه جبرئيل امين عليه السلام است محرم سر نبود و جرأت پيش رفت انمله اي نداشت، جذبه براي يكي از زنهاي خيلي خوب بوده؟ يا



[ صفحه 168]



انواري مثل نور شمس و قمر و بالاتر از آن مي ديد؟ آيا آن قلب سليمي كه معصوم عليه السلام در ذيل آيه ي شريفه ي الا من اتي الله بقلب سليم [5] فرمود: «سليم آن است كه ملاقات كند حق تعالي را در صورتي كه در آن غير حق نباشد.» [6] مقصود از آن كه غير حق نباشد، يعني غير كرامت حق نباشد؟ كه برگشت به آن كند كه غير از گلابي و زردآلو نباشد؟

خاك بر فرق من كه عنان قلم از دستم رها شد و به شطحيات مشغول شد. ولي لعمر الحبيب كه مقصودي از اين كلام نيست جز آن كه براي برادران ايماني، خصوصا اهل علم، تنبهي حاصل آيد و لااقل منكر مقامات اهل الله نباشند، كه اين انكار سرمنشأ تمام بدبختيها و شقاوتها است. مقصود ما آن نيست كه اهل الله كيانند، بلكه مقصود آن است كه مقامات انكار نشود؛ اما صاحب اين مقامات كيست، خدا مي داند. و اين امري است كه كسي را بر آن اطلاعي نيست - «آن را كه خبر شد خبري باز نيامد». [7] .


پاورقي

[1] «همانا تو هر كه را دوست داري هدايت نتواني كرد.» (قصص / 56).

[2] «... و توبه كساني كه در گورهايند نمي تواني بشنواني.» (فاطر / 22).

[3] پاورقي 203.

[4] پاورقي 1.

[5] «... جز آن كس كه با قلب سليم نزد خدا آيد.» (شعراء / 89).

[6] اصول كافي. ج 3، ص 26، «كتاب الايمان و الكفر»، «باب الاخلاص»، حديث 5.

[7] «اين مدعيان در طلبش بي خبرانند / آن را كه خبر شد خبري باز نيامد». - سعدي.


بازگشت