وصل و تتميم نقل رواياتي به اين مضمون كه با اذان و اقامه ي نمازگزار ملائكه پشت سر او نماز مي گزارند


محمد بن يعقوب، باسناده عن ابي عبدالله عليه السلام، قال: اذا اذنت و اقمت، صلي خلفك صفان من الملائكة؛ و اذا اقمت، صلي خلفك صف من الملائكة. [1] و احاديث به اين مضمون زياد است. و در بعض اخبار است كه حد صف بين مشرق و مغرب است. [2] .

و در ثواب الاعمال است كه حضرت صادق فرمود: «كسي كه نماز كند با اذان و اقامه، دو صف از ملائكه پشت سرش نماز كند؛ و كسي كه نماز كند با اقامه بدون اذان، پشت سرش يك صف از ملائكه نماز كند.» راوي سؤال مي كند كه مقدار هر صفي چقدر است. فرمود: «اقلش مابين مشرق و مغرب است، و اكثرش ما بين آسمان و زمين است.» [3] و در بعضي روايات است كه اگر اقامه به غير اذان گفت، از طرف راست او يك ملك و از طرف چپش يك ملك بايستد [4] - الي غير ذلك من الاخبار. و اختلاف اخبار شايد به واسطه ي اختلاف معارف و خلوص نمازگزاران باشد؛ چنانچه از بعضي روايات باب استفاده شود؛ مثل روايتي كه وارد شده راجع به نماز با اذان و اقامه در بيابان يا ارض قفراء. [5] .

بالجمله، چون سالك خود را پيشواي ملائكة الله ديد و قلب خود را پيشواي قواي ملكيه و ملكوتيه ديد و به اذان و اقامه مجتمع كرد قواي ملكيه و ملكوتيه خود را و بر او اجتماع نمودند ملائكة الله، قلب را كه افضل قواي ظاهر و باطن است و شفيع قواي ديگر است امام بايد قرار دهد. و چون قلب ضامن



[ صفحه 145]



قرائت مأمومين است و وزر ديگران به عهده ي او است، بايد محافظه ي تامه و مراقبه ي جميله از آن كند كه حفظ حضرت و حضور نمايد و به ادب مقام مقدس قيام كند، و اين اجتماع مقدس را غنيمت شمارد، و توجه ملائكة الله و تأييد آنها را بزرگ داند و از نعم ولي نعمت حقيقي شناسد و عجز و قصور خود را از شكر اين نعم بزرگ تقديم مقام مقدس نمايد. انه ولي النعم.



[ صفحه 146]




پاورقي

[1] «هر گاه اذان و اقامه گفتي، دو صف از ملائكه پشت سرت نماز مي گزارند؛ و چون (فقط) اقامه بگويي، يك صف از ملائكه پشت سرت نماز مي گزارند.» فروع كافي، ج 3، ص 303، «كتاب الصلوة»، «باب بدء الاذان و الاقامة»، حديث 8.

[2] ثواب الاعمال، ص 54، «ثواب من صلي باذان و اقامة»، حديث 2.

[3] منبع پيشين.

[4] وسائل الشيعة، ج 4، ص 620، «كتاب الصلوة»، «ابواب الاذان و الاقامة»، باب 4، حديث 4.

[5] منبع پيشين، حديث 9. (يا اباذر، ان ربك ليباهي ملائكته بثلاثة نفر رجل في ارض قفراء...».


بازگشت