معني و بعضي از آداب «حيعلات» و قد قامت الصلوة


و چون سالك الي الله با تكبيرات اعلان عظمت حق تعالي را از توصيف نمود و با شهادت به الوهيت قصر توصيف و تحميد بلكه هر تأثير را در حق نمود و خود را از لياقت قيام به امر انداخت و با شهادت به رسالت و ولايت اختيار رفيق و مصاحب كرد و تمسك به مقام قدس خلافت و ولايت پيدا نمود - كما قيل: الرفيق ثم الطريق [1] - پس از آن، بايد به صراحت لهجه قواي ملكيه و ملكوتيه را مهيا نمايد براي نماز و اعلان حضور را به آنها بدهد بقوله: حي علي الصلوة. و تكرار آن براي تنبيه كامل و ايقاظ تام است؛ يا يكي به قواي مملكت داخل است، و ديگر به قواي مملكت خارج است؛ چه كه آنها نيز در اين سفر با انسان سالكند، چنانچه اشاره به آن گرديد و بيايد.

و در اين مقام ادب سالك آن است كه قلب و قواي خود را تفهيم كند و به باطن قلب بفهماند قرب حضور را تا خود را مهيا كند براي آن، و آداب صوريه و معنويه را كاملا مراقبت نمايد. پس از آن، سر صلوة و نتيجه ي آن را اجمالا اعلان كند بقوله: حي علي الفلاح و حي علي خير العمل تا فطرت را بيدار نمايد؛ زيرا كه فلاح و رستگاري سعادت مطلقه است، و فطرت همه ي بشر عاشق سعادت مطلقه است، زيرا كه فطرت كمال طلب و راحت طلب است و حقيقت سعادت كمال مطلق و راحت مطلق است. و آن در نماز كه خير الاعمال است قلبا و قالبا و ظهورا و بطونا حاصل آيد، زيرا كه صلوة به حسب صورت و ظاهر، ذكر كبير و جامع است و ثناي به اسم اعظم است كه مستجمع



[ صفحه 143]



جميع شئون الهيه است، و از اين جهت اذان و اقامه مفتتح است به «الله» و مختتم است به آن؛ و الله اكبر در جميع حالات و انتقالات نماز تكرار شود و توحيدات ثلاثه، كه قرة العين اولياء است، در نماز حاصل شود؛ و صورت فناء مطلق و رجوع تام در آن آميخته است. و به حسب باطن و حقيقت، معراج قرب حق است و حقيقت وصول به جمال جميل مطلق است و فناي در آن ذات مقدس است، كه فطرت بر آن عاشق است؛ و طمأنينه ي تامه و راحت مطلقه و سعادت عقليه تامه به آن حاصل آيد - الا بذكر الله تطمئن القلوب. [2] .

پس، كمال مطلق، كه وصول به فناء الله و اتصال به بحر غير متناهي وجوبي است و شهود جمال ازل و استغراق در درياي نور مطلق است، در نماز حاصل شود؛ و راحتي مطلق و استراحت تام و طمأنينه ي كامله نيز در آن پيدا شود؛ و دو ركن سعادت حاصل آيد. پس، نماز فلاح مطلق است، و آن خير الاعمال است. و سالك بايد اين لطيفه ي الهيه را با تكرار و تذكر تام به قلب بفهماند و فطرت را بيدار كند؛ و پس از ورود به قلب، فطرت از جهت كمال و سعادت طلبي به آن اهميت دهد و از آن محافظت و مراقبت نمايد. و در تكرار آنها نيز همان نكته است كه گفته شد.

و چون سالك بدين مقام رسيد، اعلان حضور دهد ف قد قامت الصلوة. پس، بايد خود را در حضور مالك الملوك عوالم وجود و سلطان السلاطين و عظيم مطلق ببيند؛ و به قلب خود خطرهاي حضور را كه همه اش به قصور و تقصير امكاني رجوع كند، بفهماند، و با كمال شرمندگي و خجلت از عدم قيام به امر و قدم خوف و رجا وارد شود؛ و وفود به كريم كند و خود را داراي زاد و راحله نبيند و قلب خود را از سلامت تهي بيند و عمل خويش را از حسنات نداند و به پشيزي نشمرد. و اگر اين حال در قلبش مستحكم شد، اميد است كه مورد عنايت گردد: امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء. [3] .



[ صفحه 144]




پاورقي

[1] وسائل الشيعة، ج 8، ص 299، «كتاب الحج»، «ابواب آداب السفر»، باب 30، حديث 11. به نقل از محاسن برقي، ص 357. در بعض روايات ديگر نيز اين مضمون وارد شده است، مانند: سل عن الرفيق قبل الطريق. نهج البلاغة، فيض الاسلام، ص 936. و الرفيق ثم السفر. الاشعثيات، ص 164.«باب سوء الجوار».

[2] «هان كه با ياد خدا دلها آرام گيرد.» (رعد / 28).

[3] پاورقي 107.


بازگشت