در بعض آداب «شهادت» به رسالت و اشاره به شهادت به ولايت، سير الي الله بدون وساطت اولياي نعم كه خود، راه يافته اند و سلوك را به پايان برده اند ممكن نيست، با نقل رواياتي به اين معني


بدان كه طي اين سفر روحاني و معراج ايماني را با اين پاي شكسته و عنان گسسته و چشم كور و قلب بي نور نتوان نمود: و من لم يجعل الله له نورا فما له من نور. [1] پس، در سلوك اين طريق روحاني و عروج اين معراج عرفاني تمسك به مقام روحانيت هاديان طرق معرفت و انوار راه هدايت، كه واصلان الي الله و عاكفان علي الله اند، حتم و لازم است؛ و اگر كسي با قدم انانيت خود بي تمسك به ولايت آنان بخواهد اين راه را طي كند، سلوك او الي الشيطان و الهاوية است. و به بيان علمي، چنانچه در ربط حادث به قديم و متغير به ثابت، محتاج به واسطه و رابطه اي است كه وجهه ي ثبات و تغير و قدم و حدوث داشته باشد كه اگر آن واسطه نباشد فيض قديم ثابت عبور به متغير حادث در سنت الهيه نكند و رابطه ي كونيه ي وجوديه حاصل نشود - و در رابط بين اين دو، انظار علمي ارباب علوم برهاني مختلف است، چنانچه ذوق عرفاني را اقتضاي ديگري است كه تفصيل آن از عهده ي اين اوراق خارج است، و در ذوق عرفاني رابط فيض مقدس و وجود منبسط است كه مقام برزخيت كبري و وسطيت عظمي را دارد و آن بعينه مقام روحانيت و ولايت رسول ختمي كه متحد با مقام ولايت مطلقه ي علويه است مي باشد و تفصيل آن



[ صفحه 136]



در رساله ي مصباح الهدايه [2] نويسنده داده شده - همين طور، در رابطه ي روحانيه ي عروجيه، كه عكس رابطه ي كونيه ي نزوليه است و به عبارة اخري قبض وجود و رجوع الي ما بدء است، محتاج به واسطه است كه بدون آن واسطه صورت نگيرد، و ارتباط قلوب ناقصه ي مقيده و ارواح نازله ي محدوده به تام فوق التمام و مطلق من جميع الجهات بي واسطه هاي روحاني و رابطه هاي غيبي تحقق پيدا نكند.

و اگر كسي گمان كند كه حق تعالي با هر موجودي قيوم و به هر يك از اكوان محيط است بي واسطه ي وسايط، چنانچه اشاره به آن شده در آيه ي شريفه ي ما من دابة الا هو آخذ بناصيتها، [3] اختلاط بين مقامات و اشتباه بين اعتبارات نموده و مقام كثرت مراتب وجود را با فناي تعينات به هم خلط نموده. و اين بحث را بدين رساله چندان ارتباطي نيست و اين قدر نيز از طغيان قلم واقع شد.

بالجمله، تمسك به اولياء نعم كه خود راه عروج به معارج را يافته و سير الي الله را به اتمام رسانده اند از لوازم سير الي الله است؛ چنانچه در احاديث شريفه به آن بسيار اشاره شده و در وسائل بابي منعقد فرموده در بطلان عبادت بدون ولايت ائمه و اعتقاد امامت آنان. و از كافي شريف حديث نموده به سند خود از محمد بن مسلم كه گفت: «شنيدم حضرت باقر العلوم عليه السلام مي فرمود: «بدان اي محمد، همانا امامان جور و اتباع آنها از دين خداوند معزولند و گمراهند و گمراه كنند؛ پس، اعمالي كه مي كنند مثل خاكستري



[ صفحه 137]



است كه در روز طوفاني باد سخت به او وزد و او را متفرق كند.» [4] .

و در روايت ديگر است كه حضرت باقر عليه السلام فرمود: «اگر كسي شبها را به عبادت قيام كند و روزها را روزه بگيرد و تمام مالش را تصدق دهد و در تمام عمر حج به جا آورد و نشناسد ولايت ولي الله را تا موالات او كند جميع اعمالش به دلالت او باشد، براي او پيش خداوند ثوابي نيست و نيست او از اهل ايمان.» [5] .

و شيخ صدوق به سند خود از ابوحمزه ي ثمالي حديث كند كه گفت: «حضرت علي بن الحسين عليهماالسلام به ما فرمود: «كدام يك از بقعه ها افضل است؟» گفتيم: «خداوند و رسول او و پسر رسول او بهتر مي دانند.» فرمود: «افضل بقعه ها براي ما، بين ركن و مقام است. اگر كسي عمر كند چندان كه نوح عمر كرد در قومش هزار سال، الا پنجاه سال روزه بگيرد روز را و شبها به عبادت بايستد در آن مكان، پس از آن ملاقات كند خدا را بي ولايت ما، نفع نرساند او را چيزي از آن.» [6] .

و اخبار در اين باب بيش از اين است كه در اين مختصر بگنجد.


پاورقي

[1] «كسي كه خدا براي او نوري قرار ندهد وي را نوري نخواهد بود.» (نور / 40).

[2] مصباح الهداية كتابي است به زبان عربي از حضرت امام خميني، قدس سره الشريف، در بيان حقايق و معارفي راجع به خلافت و ولايت. در مقدمه ي اين كتاب شريف چنين مرقوم فرموده اند: اني احببت ان اكشف لك في هذه الرسالة، بعون الله ولي الهداية في البداية و النهاية، طليعة من حقيقة الخلافة المحمدية و رشحة من حقيقة الولاية العلوية عليهما التحيات الازلية الابدية؛ و كيفية سريانهما في عوالم الغيب و الشهادة... و بالحري ان نسميها «مصباح الهداية الي الخلافة و الولاية». و ارجوا من الله التوفيق فانه خير معين و رفيق و استمد من اوليائه الطاهرة في الدنيا و الاخرة... نوشتن اين كتاب در شوال 1349 هجري قمري به انجام رسيده است.

[3] «هيچ جنبنده اي نيست جز آنكه ناصيه اش (زمام اختيارش) به دست خداست.» (هود / 56).

[4] وسائل الشيعة، ج 1، ص 90، «ابواب مقدمة العبادات»، باب 29، حديث 1. اصول كافي، ج 1، ص 259، «كتاب الحجة»، «باب معرفة الامام و الرد اليه»، حديث 8.

[5] اصول كافي، ج 3، ص 30، «كتاب الايمان و الكفر»، «باب دعائم الاسلام»، حديث 5.

[6] عقاب الاعمال، «باب من جهل حق اهل البيت عليهم السلام»، حديث 2. وسائل، ج 1، ص 93، «ابواب مقدمة العبادات»، باب 29، حديث 12.


بازگشت