وصل روايتي راجع به اذان گفتن در معراج پيامبر و آنچه از آن روايت استفاده مي شود


وصل: عن محمد بن مسعود العياشي في تفسيره عن عبدالصمد بن بشير، قال: ذكر عند ابي عبدالله بدء الاذان الي ان قال: ان رسول الله صلي الله عليه و آله كان نائما في ظل الكعبة؛ فاتاه جبرئيل، و معه طاس فيه ماء من الجنة؛ فايقظه و امره ان يغتسل به. ثم وضع في محمل له الف الف لون من نور؛ ثم صعد به حتي انتهي الي ابواب السماء. فلما راته الملائكة، نفرت عن ابواب السماء و قالت: الهين: اله في الارض و اله في السماء. فامر الله جبرئيل، فقال: الله اكبر، الله اكبر. فتراجعت الملائكة نحو ابواب السماء؛ ففتحت الباب، فدخل حتي انتهي الي السماء الثانية؛ فنفرت الملائكة عن ابواب السماء، فقال: اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لا اله الا الله. فتراجعت الملائكة، و علمت انه مخلوق؛ ثم فتح الباب، فدخل... الحديث [1] .



[ صفحه 134]



و در حديث علل نيز قريب به اين مضمون وارد است. [2] و از اين حديثها معلوم شود كه شهادت به الوهيت موجب فتح ابواب سماء و خرق حجاب است، و باعث اجتماع ملائكة الله مي باشد. و اين حجاب كه به واسطه ي شهادت به الوهيت و قصر آن در ذات مقدس خرق مي شود، از حجب غليظه ي ظلمانيه است كه تا سالك در آن حجاب است، راهي به حضور محضر ندارد؛ و تا فتح اين باب بر او نشده، طريقي بر سلوك نخواهد داشت. و آن، حجاب كثرت افعالي است، و وقوع در احتجاب تكثيري است كه نتيجه ي آن رؤيت فاعليت و مؤثريت موجودات است، كه ثمره ي آن رؤيت استقلال آنها است در فاعليت، و تفويض محال و شرك اعظم است؛ چنانچه نتيجه ي شهادت به الوهيت و حصر آن در حق تعالي، توحيد افعالي و افناء كثرات در فعل حق و نفي تأثير و فاعليت از غير و طرد استقلال از غير حق تعالي است؛ و از اين جهت ملكوتيين از حجاب كثرت اله في السماء و اله في الارض بيرون آمدند به واسطه ي اين شهادت؛ و از نفور و تفرقه به انس و اجتماع برگشتند و فتح ابواب آسمان گرديد. پس، سالك نيز بايد با اين شهادت خرق حجاب ظلماني خويش نمايد و ابواب آسمان را به روي خود مفتوح كند، و از حجاب بزرگ استقلال قدمي بردارد تا راه عروج به معراج قرب نزديك شود. و اين حقيقت با لقلقه ي لسان و ذكر قولي حاصل نشود؛ و از



[ صفحه 135]



اين جهت، عبادات ما از حد صورت و دنيا تجاوز نكند و فتح باب و رفع حجاب به روي ما نكند.


پاورقي

[1] «در محضر امام صادق (ع) از آغاز اذان سخن مي راندند، تا اينكه آن حضرت عليه السلام فرمود: «رسول الله صلي الله عليه و آله در سايه ي كعبه خوابيده بود، جبرئيل با طاسي محتوي آبي از بهشت نزد او آمد؛ بيدارش كرد و دستورش داد با آن آب غسل كند. آن گاه رسول الله در محملي كه هزار هزار رنگ از نور داشت قرار گرفت، سپس به آسمان برده شد تا به ابواب آسمان رسيد. چون ملائكه او را ديدند، از اطراف بابهاي آسمان گريختند و گفتند: «دو خداي هست، يكي در زمين و يكي در آسمان.» پس جبرئيل به امر خداوند گفت: «الله اكبر، الله اكبر.» پس ملائكه به طرف درهاي آسمان بازگشتند. آن گاه در آسمان باز شد و رسول الله داخل گشت تا اينكه به آسمان دوم رسيد. پس ملائكه از اطراف درهاي آن گريختند. پس جبرئيل گفت: اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لا اله الا الله. پس ملائكه بازگشتند و دانستند كه رسول الله مخلوق است. پس در باز شد و پيامبر داخل گشت...». تفسير عياشي، ج 1، ص 157. تفسير سوره ي «بقره»، روايت 530.

[2] علل الشرائع، ج 2، ص 312.


بازگشت