مقصود از شهادت به قصر الوهيت در حق (اشهد ان لا اله الا الله) و بعضي آداب اين شهادت


بدان كه از براي الوهيت مقاماتي است كه به حسب جمع به دو مقام تعبير شود: يكي، مقام الوهيت ذاتيه؛ و ديگر، مقام الوهيت فعليه است. و اگر مقصود از شهادت بر قصر الوهيت در حق الوهيت ذاتيه باشد، حقيقت آن با تكبير قريب به هم مي شود اگر مشتق از «اله في الشي ء» اي، تحير فيه باشد، يا مشتق از «لاه» به معناي «ارتفع» باشد، يا مشتق از «لاه، يلوه» به معناي «احتجب» باشد. و در اين صورت، ربط آن به اذان و صلوة معلوم شود پس از مراجعه به باب تكبير؛ و ادب آن نيز معلوم گردد. و اعاده ي آن گرچه خالي از بعض فوائد نيست ولي منافي با اختصار است. و اگر از «اله» به معني «عبد» باشد و مراد «مألوه» به معناي «معبود» باشد، پس سالك بايد شهادت صوري به قصر معبوديت را به حق تعالي جلت عظمته منطبق كند به شهادت قلبي باطني؛ و بداند كه اگر در قلب معبود ديگري باشد، در اين شهادت منافق است.

پس، با هر رياضتي است شهادت به الوهيت را به قلب برساند، و از كعبه ي دل بتهاي بزرگ و كوچك را كه به دست تصرف شيطان و نفس اماره تراشيده شده در هم شكند و فروريزد تا لايق حضور حضرت قدس گردد. و تا بتهاي حب دنيا و شئون دنيويه در كعبه ي دل است، سالك را راه به مقصد نيست. پس، شهادت به الوهيت براي اعلان به قواي ملكيه و ملكوتيه است كه معبودهاي باطله و مقصودهاي معوجه را زير پا نهند تا بتوانند به معراج قرب عروج كنند.

و اگر مقصود از قصر الوهيت الوهيت فعليه باشد، كه عبارت اخراي تصرف و تدبير و تأثير است، پس چنين شود معني شهادت كه شهادت مي دهم كه متصرفي در دار تحقق و مؤثري در غيب و شهادت نيست جز ذات مقدس



[ صفحه 131]



حق جل وعلا. و اگر در قلب سالك اعتماد به موجودي از موجودات و اطمينان به احدي از آحاد باشد، قلبش معلل و شهادتش زور و مختلق است.

پس، سالك بايد حقيقت لا مؤثر في الوجود الا الله را اول با برهان حكمي مستحكم كند؛ و از معارف الهيه، كه غايت بعثت انبياء است، فرار نكند، و از تذكر حق و شئون ذاتيه و صفاتيه اعراض نكند كه سرچشمه ي تمام سعادتها تذكر حق است: و من اعرض عن ذكري فان له معيشة ضنكا. [1] و پس از آن كه به حقيقت اين لطيفه ي الهيه كه سرچشمه ي معارف الهيه و باب الابواب حقايق غيبيه است با قدم تفكر و برهان رسيد، به قدم تذكر و رياضت قلب را با آن مأنوس كند تا قلب ايمان آورد به آن. و اين اول مرتبه ي صدق مقاله ي او است؛ و علامت آن، انقطاع به حق و چشم طمع و اميد از جميع موجودات پوشيدن است؛ و نتيجه آن توحيد فعلي است كه از مقامات بزرگ اهل معرفت است. و چون سالك الي الله قصر جميع تأثيرات را در حق كرد و چشم طمع را از جميع موجودات جز ذات مقدسش بست، لايق محضر مقدس شود، بلكه قلبش فطرتا و ذاتا متوجه به آن محضر شود. و شايد تكرار شهادت براي تمكين باشد و مقصود از شهادت يكي از دو شهادت باشد. و شايد تكرار نباشد و يكي اشاره به الوهيت ذاتيه، و ديگر اشاره به الوهيت فعليه باشد؛ در اين صورت ممكن است اعاده ي آن در آخر براي تمكين باشد، و از اين جهت به لفظ شهادت آنجا ذكر نشده.


پاورقي

[1] «هر كس از ياد من روي گردان شود، زندگاني سختي خواهد داشت.» (طه / 124).


بازگشت