استقبال صاحبان اسرار غيبيه و سالكان الي الله كه سير از ظاهر به باطن و از علن به سر ترقي مي كنند


بدان كه ظاهر استقبال متقوم از دو امر است:

يكي، مقدمي. و آن صرف وجه ظاهر است از جميع جهات متشتته.

و ديگر، نفسي. و آن استقبال به وجه است به كعبه كه ام القري و مركز بسط ارض است.

و اين صورت را باطني و باطن را سري بلكه اسراري است. و صاحبان اسرار غيبيه باطن روح را از جهات متشتته ي كثرات غيب و شهادت منصرف كنند، و وجهه ي سر روح را احدي التعلق كنند و جميع كثرات را فاني در سر



[ صفحه 116]



احديت جمع نمايند. و اين سر روحي در قلب كه تنزل كرد، حق به ظهور اسم اعظم، كه مقام جمع اسمائي است، در قلب ظهور كند و كثرات اسمائي در اسم اعظم فاني و مضمحل گردد، و وجهه ي قلب در اين مقام به حضرت اسم اعظم شود؛ و از باطن قلب كه به ظاهر ملك ظهور نمود، نقشه ي افناء غير انصراف از غرب و شرق عالم ملك است، و نقشه ي توجه به حضرت جمع توجه به مركز بسط ارض - كه يد الله است در ارض - مي باشد.

و اما براي سالك الي الله، كه از ظاهر به باطن سير مي كند و از علن به سر ترقي مي نمايد، بايد اين توجه صوري را به مركز بركات ارضيه، و ترك جهات متشتته ي متفرقه را وسيله ي حالات قلبيه قرار دهد و به صورت بي معني قناعت نكند؛ و دل را، كه مركز توجه حضرت حق است، از جهات متشتته ي متفرقه، كه بتهاي حقيقي است، منصرف كرده متوجه قبله ي حقيقت، كه اصل اصول بركات سموات و ارض است، نمايد؛ و راه و رسم غير و غيريت را از بين بردارد تا به سر وجهت وجهي للذي فطر السموات و الارض [1] تا اندازه اي برسد؛ و از تجليات و بوارق عالم غيب اسمائي در قلبش نمونه اي حاصل آيد و جهات متشتته و كثرات متفرقه با بارقه ي الهيه سوخته شود، و حق تعالي از او دستگيري فرمايد؛ و از باطن قلب بتهاي اصغر و اعظم به دست ولايت مآبي ريخته شود. و اين داستان پايان ندارد، بگذارم و بگذرم.


پاورقي

[1] «رو به سوي كسي كردم كه آسمانها و زمين را آفريد.» (انعام / 79).


بازگشت