طوايف اهل معرفت و اصحاب «مراقبت» كه به قدر معرفت و شوقشان به مقام مقدس ربوبيت از اوقات صلوات مواظبت مي كنند


بدان كه اهل معرفت و اصحاب مراقبه را به قدر قوت معرفت آنها به مقام مقدس ربوبيت و اشتياق آنها به مناجات حضرت باري عز اسمه، از اوقات صلوات، كه ميقات مناجات و ميعاد ملاقات با حق است، مراقبت و مواظبت بوده و هست.

آنان كه مجذوب جمال جميل و عاشق و دلباخته حسن ازلند و از جام محبت سرمست و از پيمانه ي الست بيخودند، از هر دو جهان رسته و چشم از اقاليم وجود بسته و به عز قدس جمال الله پيوسته اند؛ براي آنها دوام حضور است و لحظه اي از ذكر و فكر و مشاهدت و مراقبت مهجور نيستند.



[ صفحه 109]



و آنان كه اصحاب معارف و ارباب فضائل و فواضلند و شريف النفس و كريم الطينةاند، چيزي را به مناجات حق اختيار نكنند و از خلوت و مناجات حق خود او را طالبند و عز و شرف و فضيلت و معرفت را همه در تذكر و مناجات با حق دانند. اينان اگر توجه به عالم كنند و نظر به كونين اندازند، نظر آنها عارفانه باشد، و در عالم حق جو و حق طلبند و تمام موجودات را جلوه ي حق و جمال جميل دانند - «عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست.» [1] اينان اوقات صلوات را به جان و دل مواظبت كنند و از وقت مناجات با حق انتظار كشند، و خود را براي ميقاتگاه حق حاضر و مهيا كنند. دل آنها حاضر است و از محضر حاضر را طلبند و احترام محضر را براي حاضر كنند، و عبوديت را مراودت و معاشرت با كامل مطلق دانند و اشتياق آنها براي عبادت از اين باب است.

و آنان كه مؤمن به غيب و عالم آخرت و شيفته ي كرامات حضرت حق جل جلاله اند و نعمتهاي ابدي بهشتي و لذتها و بهجتهاي دائمي سرمدي را با حظوظ داثره ي دنياويه و لذائذ ناقصه ي موقته ي مشوبه مبادله نكنند، نيز در وقت عبادات كه بذر نعم اخرويه است قلوب خود را حاضر نمايند و از روي دلچسبي و اشتياق قيام به امر كنند، و از اوقات صلوات، كه وقت حصول نتايج و كسب ذخاير است، انتظار كشند، و چيزي را به نعم جاويدان اختيار نكنند. اينان نيز چون قلب آنها از عالم غيب باخبر است و ايمان قلبي به نعم هميشگي و لذات دائمه ي عالم آخرت آوردند، اوقات خود را غنيمت شمارند و تضييع اوقات خود نكنند. اولئك اصحاب الجنة و ارباب النعمة هم فيها خالدون.

اين طوايف كه ذكر شد، و بعض ديگر كه ذكر نشد، خود عبادات نيز براي آنها لذاتي است به حسب مراتب آنها و معارف آنان؛ و كلفت تكليف براي آنها به هيچ وجه نيست. ولي ما بيچاره هاي گرفتار آمال و اماني و بسته ي



[ صفحه 110]



زنجيرهاي هوي و هوس و فرورفتگان در بحر مسجور ظلماني عالم طبيعت كه نه بويي از محبت و عشق به شامه ي روحمان رسيده و نه لذتي از عرفان و فضيلت را ذائقه ي قلبمان چشيده، نه اصحاب عرفان و عيانيم و نه ارباب ايمان و اطمينان. عبادات الهيه را تكليف و كلفت دانيم و مناجات با قاضي الحاجات را سربار و تكلف شماريم. جز دنيا، كه معلف حيوانات است، ركون به چيزي نداريم و جز به دار طبيعت، كه معتكف ظالمان است، تعلقي نداريم. چشم بصيرت قلبمان از جمال جميل كور و ذائقه ي روح از ذوق عرفان مهجور است.

بلي، سرحلقه ي اهل معرفت و خلاصه ي اصحاب محبت و حقيقت ابيت عند ربي يطعمني و يسقيني [2] فرمايد. خدايا، اين چه بيتوته است كه در دار الخلوت انس محمد (ص) را با تو بوده. و اين چه طعام و شراب است كه با دست خود اين موجود شريف را چشاندي و از همه ي عوالم وارهاندي. آن سرور را رسد كه فرمايد: لي مع الله وقت لا يسعه ملك مقرب و لا نبي مرسل. [3] .

آيا اين وقت از اوقات عالم دنيا و آخرت است؟ يا وقت خلوتگاه «قاب قوسين» و طرح الكونين است؟ چهل روز موسي كليم صوم موسي گرفت و به ميقات حق نايل شد و خدا فرمود: تم ميقات ربه اربعين ليلة. [4] با اين وصف به ميقات محمدي نرسد و با وقت احمدي تناسب پيدا نكند. به موسي عليه السلام در ميعادگاه فاخلع نعليك [5] خطاب رسيد، و آن را به «محبت اهل» تفسير كردند، و به رسول ختمي امر به حب علي شد. در قلب از اين سر جذوه اي است كه دم از او نزنم؛ تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.



[ صفحه 111]




پاورقي

[1] «به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست / عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست». - سعدي.

[2] «نزد پروردگارم شب را به صبح مي رسانم، او غذايم مي دهد و سيرابم مي كند.» وسائل الشيعة، ج 7، ص 388، با اندكي اختلاف. و صحيح بخاري، ج 4، «كتاب التمني»، ص 251. مولوي در مثنوي گويد: «چون«ابيت عند ربي» فاش شد / «يطعم و يسقي» پي اين آش شد».

[3] «مرا با خدا وقتي است كه هيچ ملك مقرب و هيچ پيامبر مرسلي را در آن راه نيست.» عوالي اللئالي، ج 4، ص 7، حديث 7. بحارالانوار، ج 18، ص 360.«كتاب تاريخ النبي»، «باب اثبات المعراج».

[4] «پس زمان وعده ي پروردگار او (موسي) چهل شب تمام گشت.» (اعراف / 142).

[5] اني انا ربك فاخلع نعليك... (طه / 12).


بازگشت