كشف عورات باطنه در آخرت به مراتب از كشف عورات ظاهره در دنيا رسواتر است


بالجمله، سالك چون خود را به جميع شئون عين حضور ديد، ستر جميع عورات ظاهريه و باطنيه كند براي حفظ محضر و ادب حضور. و چون



[ صفحه 96]



دريافت كه كشف عورات باطنه در محضر حق قباحت و فضاحتش بيشتر از كشف عورات ظاهره است به مقتضاي حديث ان الله لا ينظر الي صوركم، ولكن ينظر الي قلوبكم. [1] و عورات باطنه ذمايم اخلاق و خبائث عادات و احوال رديه ي خلقيه است كه انسان را از لياقت محضر و ادب حضور ساقط مي كند. و اين اول مرتبه از هتك ستور و كشف عورات است.

و بايد دانست كه اگر با پرده ي ستاريت و غفاريت حق جل و علا انسان خود را مستور نكند و در تحت اسم «ستار» و «غفار» با طلب غفاريت و ستاريت واقع نشود، چه بسا شود كه پرده ي ملك كه برچيده شد و حجاب دنيا كه برافكنده شد هتك ستور او در محضر ملائكه ي مقربين و انبياء مرسلين عليهم السلام گردد؛ و خدا مي داند كه آن عورات باطنيه كه مكشوف شود قباحت و فضاحت و گند و رسوائيش چقدر است.

اي عزيز، اوضاع عالم آخرت را با اين عالم قياس مكن كه اين عالم را گنجايش ظهور يكي از نعمتها و نقمتهاي آن عالم نيست. اين عالم با همه ي پهناوري آسمانها و عوالمش گنجايش ظهور پرده اي از پرده هاي ملكوت سفلي، كه عالم قبر هم از همان است، ندارد، چه رسد به ملكوت اعلي كه عالم قيامت نمونه ي آن است. و در حديث مفصلي كه شيخ شهيد ثاني رضوان الله عليه در منية المريد از حضرت صديقه ي كبري سلام الله عليها نقل مي فرمايد وارد است كه فرمود: «رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «همانا علماي شيعيان ما محشور مي شوند؛ و بر آنها خلعت مي پوشند از خلعتهاي كرامت به قدر كثرت علومشان و جديت كردن آنها در ارشاد بندگان خدا؛ حتي آن كه به بعضي آنها هزار هزار خلعت از نور داده شود - تا آن كه مي فرمايد - يك رشته از آن خلعتها افضل است از آنچه شمس بر آن طلوع مي كند هزار هزار مرتبه.» [2] اين راجع به نعيمش. و اما راجع به عذابش، جناب فيض



[ صفحه 97]



رحمه الله در علم اليقين از مرحوم صدوق حديث كند كه به اسناد خود از حضرت صادق سلام الله عليه روايت كند در ضمن حديثي كه جبرئيل به رسول خدا صلي الله عليه و آله عرض كرد كه «اگر يك حلقه از آن سلسله اي كه طولش هفتاد ذراع است بر دنيا نهاده شود، همانا دنيا ذوب شود از حرارت آن. و اگر قطره اي از زقوم و ضريع آن بچكد در آبهاي اهل دنيا، مي ميرند اهل آن از گند آن.» [3] نعوذ بالله من غضب الرحمن.

پس، سالك الي الله را لازم است كه اوصاف خبيثه و اخلاق سيئه ي خود را تبديل به اوصاف كامله و فاني در بحر متلاطم بي پايان اوصاف كماليه ي حق، و ارض مظلمه ي طبيعيه ي شيطانيه را تبديل به ارض بيضاء مشرقه نمايد، و اشرقت الارض بنور ربها [4] را در خود دريابد، و مقام اسماء جمال و جلال ذات مقدس را در مملكت وجود خود متحقق نمايد؛ و در اين مقام در ستر جمال و جلال واقع شود و تخلق به اخلاق الله پيدا كند و مقابح تعينات نفسيه و ظلمات وهميه بكلي مستور گردد. و اگر بدين مقام متحقق شد، مورد عنايات خاصه حق جل جلاله واقع گردد و با لطف خفي خاص خود از او دستگيري فرمايد و در تحت پرده ي كبرياي خود او را به طوري مستور گرداند كه جز خودش او را كسي نشناسد و او نيز جز حق كسي را نشناسد: ان اوليائي تحت قبابي لا يعرفهم غيري. [5] و در كتاب مقدس الهي براي اهلش اشارات بسيار در اين خصوص دارد؛ چنانچه فرمايد: الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي النور. [6] اهل معرفت و اصحاب سابقه ي حسني مي دانند كه جميع تعينات خلقيه و كثرات عينيه ظلمات و نور مطلق حاصل نشود مگر به اسقاط اضافات و



[ صفحه 98]



شكستن تعينها كه بتهاي طريق سالك است. و چون ظلمات كثرات فعليه و وصفيه مضمحل و منطمس در عين جمع شد، ستر جميع عورات گرديده و حضور مطلق و وصول تام تحقق يافته؛ و مصلي در اين مقام چنانچه مستور به حق است، مصلي به صلوة حق است. و شايد صلوة معراج ختم رسل صلي الله عليه و آله بدين طريق بوده در بعض مقامات و مدارج. والله العالم.


پاورقي

[1] پاورقي 58.

[2] منية المريد، ص 24.

[3] علم اليقين، ج 2، ص 1033.

[4] «و زمين به نور پروردگارش روشن شود.» (زمر / 69).

[5] «دوستان من در زير قبه هاي من اند؛ جز من كسي آنها را نمي شناسد.» احياء علوم الدين، ج 4، ص 256. حديث قدسي است و در ضبط آن «قبابي» و «قبايي» هر دو وارد شده است.

[6] «خدا ولي كساني است كه ايمان آورده اند (و او) ايشان را از تاريكيها به سوي نور بيرون مي برد.» (بقره / 257).


بازگشت