سالك چون ظاهر و باطن خود را در محضر حق بيند ستر جميع عورات ظاهريه و باطنيه كند


چون سالك الي الله خود را حاضر در محضر مقدس حق جل و علا ديد، بلكه باطن و ظاهر و سر و علن خود را عين حضور يافت، چنانچه از كافي و توحيد روايت شده كه حضرت صادق عليه السلام فرمود: ان روح المؤمن لأشد اتصالا بروح الله من اتصال شعاع الشمس بها. [1] بلكه به برهان قوي



[ صفحه 95]



متين در علوم عاليه پيوسته است كه جميع دائره ي وجود از اعلي مراتب غيب تا ادني منازل شهود عين تعلق و ربط و محض تدلي و فقر است به قيوم مطلق جلت عظمته، و شايد اشاره به اين معني باشد آيه ي مباركه ي يا ايها الناس انتم الفقراء الي الله والله هو الغني الحميد. [2] چه اگر موجودي از موجودات در حالي از حالات و آني از آنات و حيثيتي از حيثيات تعلق به عز قدس ربوبي نداشته باشد از بقعه ي امكان ذاتي و فقر خارج و در حريم وجوب ذاتي و غنا داخل گردد. و عارف بالله و سالك الي الله بايد اين مطلب حق برهاني و اين لطيفه ي الهيه ي عرفانيه را به واسطه ي رياضات قلبيه از حد عقل و برهان در لوح قلب نگاشته به سرحد عرفان رساند تا آن كه حقيقت ايمان و نور آن در دلش جلوه كند. و اصحاب قلوب و اهل الله از حد ايمان به منزل كشف و شهود قدم گذارند. و آن با شدت مجاهده و خلوت مع الله و عشق بالله حاصل شود؛ چنانچه در مصباح الشريعة گويد كه حضرت صادق عليه السلام فرمود:

العارف شخصه مع الخلق و قلبه مع الله. لو سهي قلبه عن الله طرفة عين، لمات شوقا اليه. و العارف امين ودائع الله، و كنز اسراره، و معدن نوره، و دليل رحمته علي خلقه، و مطية علومه، و ميزان فضله و عدله. قد غني عن الخلق و المراد و الدنيا؛ و لا مونس له سوي الله؛ و لا نطق و لا اشارة و لا نفس الا بالله لله من الله مع الله. [3] .


پاورقي

[1] «همانا پيوند روح مؤمن به روح خدا استوارتر از پيوستگي پرتو آفتاب به آن است.» اصول كافي، ج 3، ص 242، «كتاب الايمان و الكفر»، «باب اخوة المؤمنين بعضهم لبعض»، حديث 4.

[2] «اي مردم شماييد نيازمندان به خدا و خداست بي نياز ستوده.» (فاطر / 15).

[3] «عارف جسمش در ميان خلق است و دلش با خداست. اگر يك چشم بهم زدن دلش از خدا غافل شود از شدت شوق به خدا هلاك گردد. و عارف امين امانتهاي الهي، گنجينه ي اسرار خدا، معدن نور او، راهنماي رحمت او بر خلقش، جامل علوم او و ميزان فضل و عدل اوست. عارف از خلق، مرادهاي دنيوي، و از دنيا بي نيازي جسته و جز خدا همدمي ندارد؛ و سخني نمي گويد، اشاره اي نمي كند و نفسي نمي كشد جز به خدا، براي خدا، از خدا و با خدا.» مصباح الشريعة، «الباب الخامس و التسعون، في المعرفة».


بازگشت