مجرد علم برهاني به توحيد فعلي بدون توجه و رياضات قلبي نتيجه ي مطلوبه نداده و علوم حتي علم توحيد عملي است


و ديگر تطهير از اعتماد به خلق است كه آن شرك خفي، بلكه نزد اهل معرفت شرك جلي است. و آن تطهير حاصل شود به توحيد فعلي حق جل و علا كه سرچشمه ي جميع طهارات قلبيه است. و بايد دانست كه مجرد علم برهاني و قدم تفكري در باب توحيد فعلي نتيجه ي مطلوبه ندارد، بلكه گاه شود كه كثرت اشتغال به علوم برهانيه سبب ظلمت و كدورت قلب شود و انسان را از مقصد اعلي بازدارد؛ و در اين مقام گفته اند: العلم هو الحجاب الاكبر. [1] .

به عقيده ي نويسنده جميع علوم عملي است حتي علم توحيد. شايد از كلمه ي «توحيد» كه «تفعيل» است عملي بودن آن نيز استفاده شود؛ چه كه به حسب مناسبت اشتقاق، توحيد از كثرت رو به وحدت رفتن و جهات كثرت را در عين جمع مستهلك و مضمحل نمودن است؛ و اين معني با برهان حاصل نيايد، بلكه به رياضات قلبيه و توجه غريزي به مالك القلوب بايد قلب را از آنچه برهان افاده نموده آگاه نمود تا حقيقت توحيد حاصل شود. بلي، برهان به ما مي گويد: لا مؤثر في الوجود الا الله. [2] و اين يكي از معاني لا اله الا الله است، و به بركت اين برهان دست تصرف موجودات را از ساحت كبرياي وجود كوتاه مي كنيم و ملكوت و ملك عوالم را به صاحبش رد مي كنيم و حقيقت له ما في السموات و الارض [3] و بيده ملكوت كل شي ء [4] و هو الذي في السماء اله و في



[ صفحه 94]



الارض اله [5] را اظهار مي كنيم، ولي تا اين مطلب برهاني به قلب نرسيده و صورت باطني قلب نشده، ما از حد علم به حد ايمان نرسيديم و از نور ايمان كه مملكت باطن و ظاهر را نوراني كند بهره و نصيبي نداريم. و از اين جهت است كه با داشتن برهان بر اين مطلب شامخ الهي، باز در تكثير واقعيم و از توحيد، كه قرة العين اهل الله است، بي خبريم؛ كوس لا مؤثر في الوجود الا الله مي زنيم و چشم طمع و دست طلب پيش هر كس و ناكس داريم:



«پاي استدلاليان چوبين بود

پاي چوبين سخت بي تمكين بود» [6] .



و اين تطهير از مقامات بزرگ سالكين است. و پس از اين مقام مقامات ديگري است كه از حد ما خارج است؛ و شايد در خلال اين اوراق به مناسبت ان شاء الله ذكري از آن پيش آيد.


پاورقي

[1] پاورقي 22.

[2] «جز خدا مؤثري در هستي نيست.» منسوب به حكماي الهي؛ چنانكه ميرزا ابوالحسن شعراني در مقدمه ي اسرار الحكم، ص 32، به نقل از حكما آورده است.

[3] «آنچه در آسمانها و زمين است از آن اوست.» (نحل / 52).

[4] «ملكوت هر چيزي به دست اوست.» (يس / 83).

[5] «اوست كسي كه در آسمان خداست و در زمين خداست.» (زخرف / 84).

[6] شعر از مولوي است.


بازگشت