سالك بايد طهارت لباس ظاهر را وسيله ي طهارت لباسهاي باطني قرار دهد


بدان كه نماز مقام عروج به مقام قرب و حضور در محضر انس است؛ و سالك را مراعات آداب حضور در محضر قدس ملك الملوك لازم است. و چون از ادني مراتب و مراحل ظهور نفس، كه قشر قشر و بدن صوري ملكي آن است، تا اعلي مقامات و حقايق آن، كه لب لباب و مقام سر قلب است، در محضر مقدس حق چنانچه حاضر است، سالك نيز بايد استحضار كند و



[ صفحه 91]



جميع جنود باطنه و ظاهره ي ممالك سر و علن را به محضر حق جل و علا بايد ارائه دهد؛ و اماناتي را كه ذات مقدسش با كمال طهارت و صفا و بدون تصرف احدي از موجودات به يد قدرت جمال و جلال به او مرحمت فرموده بايد تقديم محضر مقدس كند و رد امانات را چنانچه به او لطف شده بنمايد.

پس، در ادب حضور بسي خطرات است كه سالك نبايد از آن لحظه اي غفلت كند. و طهارت لباس را، كه ساتر قشر بلكه قشر قشر است، بايد وسيله ي طهارت لباسهاي باطني قرار دهد؛ و بداند كه چنانچه اين لباس صوري ساتر و لباس بدن ملكي است، خود بدن ساتر بدن برزخي [است]؛ و بدن برزخي الآن موجود است ولي در ستر و حجاب بدن دنيائي است و اين بدن ساتر او است؛ و بدن برزخي ساتر و لباس و حجاب نفس است؛ و آن ساتر قلب است؛ و قلب ساتر روح است؛ و روح ساتر سر است؛ و آن ساتر لطيفه ي خفيه است، الي غير ذلك از مراتب. هر مرتبه ي نازله ساتر مرتبه ي عاليه است. و جميع اين مراتب گرچه در خلص اهل الله موجود و ديگران از آنها محرومند، ولي بعضي از آن مراتب را چون همه دارند لهذا اشاره به همان مي شود.

پس، بايد دانست كه چنانچه صورت نماز به طهارت لباس و بدن محقق نشود و قذارت كه رجز شيطان و مبعد محضر رحمان است از موانع ورود در محضر است و مصلي را با لباس و بدن آلوده به رجز شيطان از محضر قدس تبعيد و به مقام انس بار ندهند، قذارات معاصي و نافرماني حق كه از تصرفات شيطان و از رجز و قاذورات آن پليد است از موانع ورود در محضر است. پس متلبس به معاصي، تنجيس ساتر بدن برزخي نموده و با اين قذارت نتواند به محضر حق وارد شود؛ و تطهير اين لباس از شرايط تحقق و صحت نماز باطني است. و انسان تا در حجاب دنيا است، از آن بدن غيبي و طهارت و قذارت لباس آن و شرطيت طهارت و مانعيت قذارت در آن اطلاعي ندارد؛ روزي كه از اين حجاب بيرون آمد و سلطنت باطن و يوم الجمع بساط تفرقه ي ظاهر را در هم پيچيد و شمس حقيقت از وراء حجب مظلمه ي دنيائي طالع گرديد و چشم باطن ملكوتي باز و چشم حيواني ملكي بسته شد، با عين بصيرت دريابد كه تا



[ صفحه 92]



آخر امر نماز او طهارت نداشته و مبتلاي به هزاران موانع بوده كه هر يك از آنها براي تبعيد از محضر مقدس حق، سببي مستقل بودند. و هزاران افسوس كه در آن روز راهي براي جبران و حيله اي براي انسان نيست و فقط چيزي كه مي ماند حسرتها و ندامتها است - ندامتهايي كه آخر ندارد، حسرتهايي كه پايانش نيست: و انذرهم يوم الحسرة اذ قضي الامر. [1] .

و چون لباس بدن باطني را طهارت حاصل شد، طهارت خود بدن ملكوتي از رجز شيطان نيز لازم است. و آن تطهير از ارجاس اخلاق ذميمه است، كه هر يك تلويث باطن كند و انسان را از محضر دور و از بساط قرب حق مهجور نمايد؛ و آنها نيز از رجس شيطان بعيد از رحمت است. و اصول و مبادي همه ي ذمائم خودبيني و خودخواهي و خودفروشي و خودنمايي و خودرأيي است كه هر يك از آنها مبدأ بسياري از ذمائم اخلاقيه و رأس كثيري از خطيئات است.


پاورقي

[1] پاورقي 67.


بازگشت