نفس ناطقه ي انسانيه داراي سه نشئه است و ظاهر را در باطن و باطن را در ظاهر اثر است


بدان كه نفس ناطقه ي انسانيه حقيقتي است كه در عين وحدت و كمال بساطت داراي نشئاتي است كه عمده ي آن به طريق كلي سه نشئه است: اول، نشئه ي ملكيه ي دنياويه ي ظاهره، كه مظهر آن حواس ظاهره، و قشر ادناي آن بدن ملكيه است.

دوم، نشئه ي برزخيه ي متوسطه، كه مظهر آن، حواس باطنه و بدن برزخي و قالب مثالي است.

سوم، نشئه ي غيبيه ي باطنيه است كه مظهر آن، قلب و شئون قلبيه است.



[ صفحه 86]



و نسبت هر يك از اين مراتب به ديگري نسبت ظاهريت و باطنيت و جلوه و متجلي است؛ و از اين جهت است كه آثار و خواص و انفعالات هر مرتبه اي به مرتبه ي ديگر سرايت مي كند؛ چنانچه اگر مثلا حاسه ي بصري چيزي را ادراك كند، از آن اثري در حس بصر برزخي واقع شود به مناسبت آن نشئه؛ و از آن اثري در بصر قلبي باطني واقع شود به مناسبت آن نشئه. و همين طور آثار قلبيه در دو نشئه ي ديگر نيز ظاهر گردد. و اين مطلب علاوه بر آنكه مطابق برهان قوي متين است مطابق با وجدان نيز هست. و از اين جهت است كه جميع آداب صوريه ي شرعيه را در باطن اثر بلكه آثاري است؛ و هر يك از اخلاق جميله را، كه از حظوظ مقام برزخيت نفس است، نيز در ظاهر و باطن آثاري است؛ و هر يك از معارف الهيه و عقايد حقه را در دو نشئه ي برزخيه و ظاهره آثاري است.

مثلا، ايمان به اين كه متصرف در مملكت وجود و عوالم غيب و شهود حق تعالي است و ديگر موجودات را تصرفي نيست مگر تصرف اذني ظلي، موجب بسياري از كمالات نفسانيه و اخلاق فاضله ي انسانيه گردد، مثل توكل و اعتماد به حق و قطع طمع از مخلوق كه ام الكمالات است؛ و موجب بسياري از اعمال صالحه و افعال حسنه و ترك بسياري از قبايح شود. و همين طور ساير معارف كه تعداد هر يك و تأثيرات آن از حوصله ي اين اوراق و قلم شكسته ي نويسنده خارج است، و محتاج به تحرير كتابي ضخيم است كه از قلم تواناي اهل معرفتي يا از نفس گرم اهل حالي فراهم شود: «دست ما كوتاه و خرما بر نخيل». [1] .

و همين طور مثلا خلق رضا، كه يكي از اخلاق كماليه ي انسانيه است، در تصفيه و تجليه ي نفس تأثيرات بسياري دارد كه قلب را مورد تجليات خاصه ي الهيه قرار مي دهد و ايمان را به كمال ايمان، و كمال ايمان را به طمأنينه، و طمأنينه را به كمال آن، و كمال آن را به مشاهده، و آن را به كمال مشاهده، و كمال آن را به معاشقه، و معاشقه را به كمال آن، و كمال آن را به مراوده، و مراوده را به



[ صفحه 87]



كمال آن، و كمال آن را به مواصله، و مواصله را به كمال آن، و آنچه در وهم من و تو نايد ترقي دهد؛ و در ملك بدن و آثار و افعال صوريه كه شاخ و برگ است تأثيرات غريبي دارد: سمع و بصر و ديگر قوي و اعضا را الهي كند و سر كنت سمعه و بصره [2] را تا اندازه اي ظاهر گرداند. و چنانچه آن مراتب را در ظاهر تأثير بلكه تأثيرات است، هيأت ظاهر و جميع حركات و سكنات عاديه و غير عاديه و تمام تروك و افعال را در آنها نيز تأثيراتي است بس عجيب، كه گاه شود كه با يك نظر از روي حقارت به يكي از بندگان خدا سالك را از اوج اعلي به اسفل سافلين پرتاب كند و جبران آن را به سالهاي دراز نتواند بنمايد.


پاورقي

[1] «پاي ما لنگست و منزل بس دراز / دست ما كوتاه و خرما بر نخيل». - حافظ.

[2] پاورقي 17.


بازگشت