روايتي درباره ي خطيئه ي آدم و تشريع غسل بدان علت


پس، آداب قلبيه ي آن آن است كه سالك الي الله در وقت غسل وقوف به تطهير ظاهر و غسل بدن، كه قشر ادني و حظ دنيا است، نكند و توجه به جنابت باطن قلب و سر روح كند و غسل از آن را لازمتر شناسد؛ پس، از غلبه ي نفس بهيميه و شأن حيواني بر نفس انسانيه و شئون رحماني بپرهيزد و از رجز شيطان و غرور او توبه كند؛ و باطن روح را، كه نفخه ي الهيه است و با نفس رحماني در او منفوخ شده، از حظوظ شيطاني، كه توجه به غير كه اصل شجره ي منهيه است [مي باشد] تطهير كند تا لايق جنت پدرش، آدم عليه السلام گردد؛ و بداند كه اكل از اين شجره ي طبيعت و اقبال به دنيا و توجه به كثرت اصل اصول جنابت است. و تا طهارت از اين جنابت به انغماس يا تطهير تام به آب رحمت حق كه از ساق عرش رحماني جاري است و خالص از تصرف شيطاني است نكند، لايق صلوة، كه حقيقت معراج قرب است، نشود؛ فانه لا صلوة الا بطهور. [1] و اشاره به آنچه ذكر شد فرموده در حديث شريف كه در وسايل از شيخ صدوق رضوان الله عليه نقل نمايد. قال: و باسناده قال:

جاء نفر من اليهود الي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم. فسئله اعلمهم عن مسائل؛ و كان فيما سئله ان قال: لاي شي ء امر الله تعالي بالاغتسال من الجنابة، و لم يأمر بالغسل من الغائط و البول. فقال رسول الله (ص): ان آدم (ع) لما اكل من الشجرة، دب ذلك في عروقه و شعره و بشره. فاذا جامع الرجل اهله، خرج الماء من كل عرق و شعرة في جسده، فاوجب الله عزوجل علي ذريته الاغتسال من الجنابة الي يوم القيامة... [2] الخبر.



[ صفحه 75]



و في رواية اخري عن الرضا عليه السلام: و انما امروا بالغسل من الجنابة، و لم يؤمروا بالغسل من الخلاء، و هو انجس من الجنابة و اقذر، من اجل ان الجنابة من نفس الانسان، و هو شي ء يخرج من جميع جسده؛ و الخلاء ليس هو من نفس الانسان: انما هو غذاء يدخل من باب و يخرج من باب. [3] .

گرچه ظاهر اين احاديث نزد اصحاب ظاهر آن است كه چون نطفه از تمام بدن خارج مي شود، غسل جميع بدن لازم شد؛ و اين مطابق با رأي جمعي از اطباء و حكماي طبيعي است؛ ولي معلل نمودن آن را به اكل شجره چنانچه در حديث اول است، و نسبت دادن جنابت را به نفس چنانچه در حديث دوم است براي اهل معرفت و اشارت راهي به معارف باز كند؛ چه كه قضيه ي شجره و اكل آدم عليه السلام از آن از اسرار علوم قرآن و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام است كه بسياري از معارف در آن مرموز است، و لهذا در احاديث شريفه علت تشريع بسياري از عبادات را همان قضيه ي آدم و اكل شجره قرار داده اند. من جمله باب وضوء و نماز و غسل و صوم شهر رمضان و سي روز بودن آن و بسياري از مناسك حج. و نويسنده را سالها در نظر است كه در اين باب رساله اي تنظيم كنم و اشتغالات ديگر مانع شده؛ از خداي تعالي توفيق و سعادت مي خواهم.

بالجمله، تو آدم زاده كه بذر لقائي و براي معرفت مخلوق و خداي تعالي تو را براي خود برگزيده و با دو دست جمال و جلال خود تخمير فرموده و



[ صفحه 76]



مسجود ملائكه و محسود ابليس قرار داده، اگر بخواهي از جنابت پدر كه اصل تو است خارج شوي و لايق لقاي حضرت محبوب شوي و استعداد وصول به مقام انس و حضرت قدس پيدا كني، بايد با آب رحمت حق باطن دل را غسل دهي و از اقبال به دنيا، كه از مظاهر شجره ي منهيه است، توبه كني و قلب خود را، كه محفل جناب جميل و جمال جليل است، از حب دنيا و شئون خبيثه ي آن، كه رجز شيطان است، شست وشو دهي كه جنت لقاي حق جاي پاكان است - و لا يدخل الجنة الا الطيب. [4] «شست وشويي كن و آنگه به خرابات خرام». [5] .


پاورقي

[1] «نماز نيست جز با طهارت.» وسائل الشيعة، ج 1، ص 261، «كتاب الطهاره»، «ابواب الوضوء»، باب 4، حديث 1.

[2] «گروهي از يهود نزد رسول الله صلي الله عليه و آله آمدند، اعلم آنان پرسشهايي از آن حضرت كرد. از جمله پرسيد: «براي چه خداوند تعالي به غسل از جنابت امر فرمود ولي بعد از غائط و بول به غسل امر نفرمود؟» رسول الله صلي الله عليه و آله فرمود: «چون آدم (ع) از درخت (ممنوع) خورد، آن در رگها و پوست و موي او نفوذ كرد؛ و چون مرد با همسرش درآميزد، آب (مني) از همه ي رگ و موي بدنش خارج شود؛ از اين رو خداوند عزوجل تا روز قيامت غسل جنابت را بر فرزند آدم واجب فرمود.» وسائل الشيعه، ج 1، ص 466، «كتاب الطهارة»، «ابواب الجنابة»، باب 2، حديث 2. به نقل از من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 22، و المجالس، ص 115. و العلل، ص 104.

[3] «از امام رضا عليه السلام روايت شده كه فرمود: «اينكه به غسل جنابت دستور داده شده اما پس از قضاي حاجت، با اينكه نجس تر و پليدتر است، دستور غسل داده نشده است، از اين است كه جنابت از نفس آدمي است و از همه ي بدن چيزي خارج مي شود؛ اما خلا (بول و غائط) از نفس آدمي نيست، بلكه غذايي است كه از يك در وارد مي شود و از در ديگر خارج مي گردد.» منبع پيشين، حديث 4. به نقل از العلل، ج 1، ص 281. و عيون اخبار الرضا، ص 291.

[4] ... و الجنة لا يدخلها الا طيب. (جز پاكيزه وارد بهشت نشود.) اصول كافي، ج 3، ص 371، «كتاب الايمان و الكفر»، «باب الذنوب»، حديث 7.

[5] «شست وشويي كن و آنگه به خرابات خرام / تا نگردد ز تو اين دير خراب آلوده». - حافظ.


بازگشت