روايتي درباره ي آداب وضو به حسب باطن و قلب


من ذلك ما ورد عن الرضا عليه السلام: انما امر بالوضوء ليكون العبد طاهرا اذا قام بين يدي الجبار و عند مناجاته اياه، مطيعا له فيما امره نقيا من الادناس و النجاسة؛ مع ما فيه من ذهاب الكسل و طرد النعاس و تزكية الفؤاد للقيام بين يدي الجبار. و انما وجب علي الوجه و اليدين و الرأس و الرجلين، لان العبد اذا قام بين يدي الجبار، فانما ينكشف من جوارحه و يظهر ما وجب فيه الوضوء؛ و ذلك انه بوجهه يسجد و يخضع، و بيده يسئل و يرغب و يرهب و يتبتل، و برأسه يستقبله في ركوعه و سجوده، و برجليه يقوم و يقعد...: [1] الخبر.

مي فرمايد: همانا امر شده است به وضوء تا آن كه بنده پاك باشد هنگامي كه مي ايستد مقابل خداي جبار و وقت مناجات نمودن او حق را و براي آن كه مطيع باشد در آنچه او را امر فرموده و پاكيزه باشد از كثافات و نجاست؛ با آن كه در آن است فوائد ديگر از قبيل برطرف شدن كسالت و رفع شدن چرت و پاكيزه شدن دل براي ايستادن در مقابل خداي جبار.

تا اينجا نكته ي اصل وضو را بيان فرمود؛ و اهل معرفت و اصحاب سلوك را متنبه نمود به اين كه در محضر مقدس حق جل و علا ايستادن و مناجات با قاضي الحاجات نمودن را آدابي است كه بايد منظور شود؛ حتي با قذارات صوريه و كثافات ظاهريه و كسالت چشم ظاهر نيز نبايد در آن محضر رفت چه جاي آن كه دل معدن كثافات باشد و قلب مبتلاي به قاذورات معنويه كه اصل همه ي قذارات است باشد. با آن كه در روايت است كه «خداي تعالي نظر نمي كند به صورتهاي شما بلكه نظر مي فرمايد به قلب هاي شما.» [2] و با آن



[ صفحه 69]



كه با آنچه انسان به حق تعالي توجه مي كند و آنچه كه از عوالم خلقيه لايق نظر به كبرياي عظمت و جلال است قلب است و ديگر جوارح و اعضاء را از آن حظ و نصيبي نيست، معذلك طهارت صوريه و نظافت ظاهريه را نيز اهمال ننموده اند: صورت طهارت را براي صورت انسان مقرر فرمودند، و باطن آن را براي باطن او. و از آن كه تزكيه قلب را در اين حديث شريف از فوائد وضوء قرار داده، معلوم شود كه براي وضوء باطني است كه به آن تزكيه ي باطن شود؛ و نيز رابطه ي ما بين ظاهر و باطن و شهادت و غيب معلوم شود؛ و نيز استفاده شود كه طهور ظاهري و وضوء صوري از عبادات است و اطاعت رب است، و از اين جهت طهور ظاهر موجب طهور باطن گردد، و از طهارت صوري تزكيه ي فؤاد حاصل شود. بالجمله، سالك الي الله بايد در وقت وضوء متوجه شود به اينكه مي خواهد متوجه محضر مقدس حضرت كبريا شود؛ و با اين احوال قلوب كه او را است، لياقت محضر ندارد، بلكه شايد مطرود از درگاه عز ربوبيت شود؛ پس، دامن همت به كمر زند كه طهارت ظاهري را به باطن سرايت دهد و قلب خود را، كه مورد نظر حق، بلكه منزلگاه حضرت قدس است، از غير حق تطهير كند و تفرعن خود و خوديت را، كه اصل اصول قذارات است، از سر بيفكند تا لايق مقام مقدس شود. و پس از آن، حضرت رضا سلام الله عليه وجه اختصاص اعضاي مخصوصه را در وضو بيان مي فرمايند و مي گويند:

و همانا واجب شد بر رو و دو دست و سر و دو پا، زيرا كه بنده وقتي كه ايستاد در حضور حضرت جبار، همانا منكشف مي شود از جوارح او و ظاهر گردد آنچه كه وضوء در آن واجب شود؛ زيرا كه با رويش سجده كند و خضوع نمايد، و با دستش سؤال و رغبت و رهبت نمايد و منقطع به حق شود، و با سرش استقبال كند حق را در ركوع و سجودش، و با پاهايش بايستد و بنشيند.

حاصل فرموده ي آن جناب آن است كه چون اين اعضا را دخالت است در عبوديت حق و از اين اعضا ظاهر شود آن، از اين جهت تطهير آنها لازم شده است. پس از آن، چيزهايي كه از آنها ظاهر شود بيان فرمودند و راه اعتبار و



[ صفحه 70]



استفاده را براي اهلش باز نمودند و اهل معارف را به اسرار آن آشنا فرمودند به اين كه آنچه محل ظهور عبوديت است در محضر مبارك حق بايد طاهر و پاكيزه باشد و اعضاء و جوارح ظاهريه، كه حظ ناقصي از آن معاني دارند، بي طهارت لايق مقام نيستند؛ با آنكه خضوع از صفات وجه بالحقيقه نيست و سؤال و رغبت و رهبت و تبتل و استقبال هيچ يك از شئون اعضاي حسيه نيستند، ولي چون اين اعضاء مظاهر آنها است تطهير آنها لازم آمد. پس، تطهير قلب كه محل حقيقي عبوديت و مركز واقعي اين معاني است تطهيرش لازم تر است؛ و بدون تطهير آن اگر با هفت دريا اعضاء صوريه را شست وشو نمايند، تطهير نشود و لياقت مقام پيدا نكند، بلكه شيطان را در آن تصرف باشد و از درگاه عزت مطرود گردد.


پاورقي

[1] عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 104، باب 34، حديث ا.

[2] پاورقي 58.


بازگشت