ادب «تفهيم» به قلب كه نتيجه ي آن باز شدن زبان قلب است


يكي از آداب قلبيه ي عبادات، خصوصا عبادات ذكريه، «تفهيم» است. و آن چنان است كه انسان قلب خود را در ابتداء امر چون طفلي پندارد كه زبان باز نكرده و آن را مي خواهد تعليم دهد؛ پس، هر يك از اذكار و اوراد و حقايق و اسرار عبادات را با كمال دقت و سعي به آن تعليم دهد و در هر مرتبه اي از كمال هست، آن حقيقتي را كه ادراك نموده به قلب بفهماند. پس، اگر اهل فهم معاني قرآن و اذكار نيست و از اسرار عبادات بي بهره است، همان معناي اجمالي را كه قرآن كلام خدا است و اذكار يادآوري حق است و عبادات اطاعت و فرمانبرداري پروردگار است تعليم قلب كند و به قلب همين معاني اجماليه را بفهماند. و اگر اهل فهم معاني صوريه ي قرآن و اذكار است، همان معاني صوريه را، از قبيل وعد و وعيد و امر و نهي، و از علم مبدأ و معاد به آن مقدار كه ادراك نموده به قلب تعليم دهد. و اگر كشف حقيقتي از حقايق معارف يا سري از اسرار عبادات براي او شده، همان را با كمال سعي و كوشش به قلب تعليم كند و آن را تفهيم نمايد. و نتيجه ي اين تفهيم آن است كه پس از مدتي مواظبت زبان قلب گشوده شود و قلب ذاكر و متذكر گردد. در اول امر، قلب متعلم بود و زبان معلم و به ذكر زبان قلب ذاكر مي شد و قلب تابع زبان بود، و پس از گشوده شدن زبان قلب عكس گردد: قلب ذاكر گردد و زبان



[ صفحه 29]



به ذكر آن ذكر گويد و به تبع آن حركت كند. بلكه گاه شود كه در خواب نيز انسان به تبع ذكر قلبي ذكر لساني گويد، زيرا كه ذكر قلبي مختص به حال بيداري نيست و اگر قلب متذكر شود زبان كه تابع آن شده ذكر گويد و از ملكوت قلب به ظاهر سرايت نمايد: قل كل يعمل علي شاكلته. [1] .

بالجمله، در اول امر بايد انسان اين ادب يعني «تفهيم» را ملحوظ دارد تا زبان قلب كه مطلوب حقيقي است گشوده گردد. و علامت آن كه زبان قلب گشوده شده آن است كه تعب ذكر و زحمت آن مرتفع شود و نشاط و فرح رخ دهد و خستگي و رنج زايل گردد؛ چنانچه اگر كسي طفلي را كه زبان باز ننموده بخواهد تعليم دهد، تا طفل زبان باز ننموده معلم خسته و ملول شود؛ همين كه طفل زبان گشود و آن كلمه را كه تعليم او مي كرد ادا كرد، خستگي معلم رفع شود و معلم به تبع طفل كلمه را ادا كند بي رنج و تعب. قلب نيز در ابتداء امر طفلي است زبان نگشوده كه آن را بايد تعليم داد و اذكار و اوراد را بايد به زبان آن گذاشت، و پس از باز شدن زبان آن انسان تابع آن گردد و رنج و تعب تعليم و خستگي ذكر مرتفع گردد. و اين ادب براي كساني كه مبتدي هستند خيلي لازم است.

و بايد دانست كه يكي از نكات تكرار اذكار و ادعيه و دوام ذكر و عبادت همين است كه زبان قلب گشوده و قلب ذاكر و داعي و عابد گردد و تا اين ادب ملحوظ نشود زبان قلب گشوده نشود.

و در احاديث شريفه اشاره به اين معني شده است؛ چنانچه در كافي شريف از حضرت صادق سلام الله عليه حديث كند كه حضرت اميرالمؤمنين سلام الله عليه در ضمن بعضي از آداب قرائت فرمودند: ولكن اقرعوا به قلوبكم القاسية، و لا يكن هم احدكم آخر السورة. [2] .

و در حديث كافي است كه حضرت صادق به ابواسامه فرمود: يا ابا



[ صفحه 30]



اسامة، ادعوا (ارعوا) قلوبكم ذكر الله و احذروا النكت [3] .

حتي كمل اولياء عليهم السلام نيز اين ادب را ملحوظ مي داشتند، چنانچه در حديث است كه حضرت صادق سلام الله عليه را حالتي در نماز دست داد كه افتاد غش كرد؛ چون حالت افاقه دست داد، از سببش سؤال شد. فرمود: ما زلت اردد هذه الآية علي قلبي حتي سمعتها من المتكلم بها فلم يثبت جسمي لمعاينة قدرته. [4] .

و از جناب ابوذر رضي الله عنه نقل شده كه قام رسول الله صلي الله عليه و آله ليلة يردد قوله تعالي: ان تعذبهم فانهم عبادك و ان تغفر لهم فانك انت العزيز الحكيم. [5] .

بالجمله، حقيقت ذكر و تذكر ذكر قلبي است و ذكر لساني بدون آن بي مغز و از درجه ي اعتبار بكلي ساقط است. چنانچه در احاديث شريفه به اين معني بسيار اشاره شده. رسول اكرم صلي الله عليه و آله به ابي ذر فرمود: يا اباذر، ركعتان مقتصدتان في تفكر خير من قيام ليلة و القلب لاه [نسخه: ساه] [6] .

و هم از رسول اكرم صلي الله عليه و آله منقول است كه «خداي تعالي نظر به صورتهاي شما نمي كند، بلكه نظر به قلبهاي شما مي كند.» [7] .



[ صفحه 31]



و در احاديث حضور قلب مي آيد كه نماز به قدر حضور قلب مقبول است و هر چه قلب غفلت داشته باشد به همان اندازه نماز را قبول نمي كنند. و تا اين ادب كه ذكر شد ملحوظ نشود، ذكر قلبي حاصل نگردد و قلب از سهو و غفلت بيرون نيايد.

و در حديث است كه حضرت صادق عليه السلام فرمود: فاجعل قلبك قبلة للسانك لا تحركه الا باشارة القلب. [8] و قبله شدن قلب و تبعيت لسان و ساير اعضاء از آن صورت نگيرد، مگر با ملحوظ داشتن اين ادب. و اگر اتفاق افتد حصول اين امور بدون اين ادب، از نوادر است و انسان نبايد به آن مغرور شود.


پاورقي

[1] «بگو هر كس بر سرشت خود عمل مي كند.» (اسراء / 84).

[2] «... بلكه با قرآن بر دلهاي سخت خود بكوبيد و بر آن مباشيد كه سوره را به آخر برسانيد.» اصول كافي، ج 4، ص 418، «كتاب فضل القرآن»، «باب ترتيل القرآن بالصوت الحسن»، حديث 1.

[3] «اي ابااسامه، خدا را فراياد قلبهايتان آوريد و از انديشه هاي غير مرضي او (نكت) بپرهيزيد.» كافي (روضه)، ج 8، ص 167. بحارالانوار، ج 67، ص 59، «كتاب الايمان و الكفر»، باب 44، حديث 38. از منبع پيشين.

[4] «آن قدر اين آيه را با خود تكرار كردم تا آن را از گوينده ي آن شنيدم و اندامم تاب ديدن قدرت او را نياورد.» المحجة البيضاء، ج 1، ص 352، «كتاب اسرار الصلوة»، «باب فضيلة الخشوع و معناه».

[5] «شبي پيامبر صلي الله عليه و آله كه برخاسته مكرر اين آيه را تلاوت مي فرمود: «اگر عذابشان كني بندگان تو هستند، و اگر آنها را ببخشي همانا تو عزيز و حكيم هستي.» (مائده / 118) - روح المعاني في تفسير القرآن... علامه آلوسي، ج 7، ص 70. به نقل از سنن نسائي و بيهقي.

[6] «اي ابوذر، دو ركعت ميانه توأم با انديشه و تفكر بهتر است از زنده داشتن يك شب در حالي كه قلب بازيگر و غافل است.» بحارالانوار، ج 74، ص 82، «كتاب الروضه»، «باب مواعظ النبي»، حديث 2. به نقل از مكارم الاخلاق، ص 465.

[7] منبع پيشين، و بحارالانوار، ج 67، ص 248. به نقل از جامع الاخبار، ص 117 (با اندكي زيادت).

[8] پاورقي 31.


بازگشت