دعائي عجيب در مقابل مرقد شريف امام رضا
ابوعبدالله هروي نقل مي كند: مردي از اهالي بلخ همراه غلامش به زيارت مرقد شريف حضرت رضا عليه السلام به مشهد آمدند، آن مرد در قسمت بالاسر مرقد، مشغول نماز شد و غلامش در قسمت پائين
[ صفحه 84]
به نماز ايستاد، و پس از نماز هر دو به سجده رفتند و سجده را طول دادند، سپس قبل از غلام آن مرد سر از سجده برداشت و غلام خود را به حضور طلبيد. غلام بي درنگ سر از سجده برداشت و به حضور او آمد. آن مرد به غلام خود گفت: آيا مي خواهي تو را آزاد كنم؟
غلام گفت: آري. آن مرد به غلام گفت: تو را در راه خدا آزاد كردم. و كنيزم فلان زن را كه در بلخ است نيز آزاد نمودم، و او را در عقد ازدواج تو درآوردم. و ضامن مهريه اش شدم، و فلان مزرعه ام را وقف شما و فرزندان شما و نسلهاي آينده شما نمودم و حضرت رضا عليه السلام را بر اين موضوع، گواه مي گيرم.
غلام با شنيدن اين سخن گريه كرد و گفت: سوگند به خدا و به اين امام، من در سجده همين مطلب را از امام خواستم كه گفتي و اينك به حاجتم رسيدم. [1] .
پاورقي
[1] عيون اخبارالرضا عليه السلام ج 2 ص 282.