نامعلوم


استان: اصفهان

عنوان اثر: نماز شهرستان: شهرضا

موضوع: گوناگون تاريخ تولّد: ـــ

قالب: شعر ميزان تحصيلات: ـــ

---

آخرين معرّفي مربوط به عزيزي است كه زيبا ولي گمنام قلم زده است، شايد ذكر نامش را فراموش كرده يا دليل ديگري داشته است! ولي حيفمان آمد تا نمونه اي از كارش را در اين جا نياوريم؛ به اميد آن كه كارهاي ديگري با ذكر نامشان براي ما ارسال كنند:

«باز، دل كوس «انا الحق» مي زند

پر بر آن تنهاي مطلق مي زند

بندبند هستي ام، آماده اند

گريه ها، فيض حضورم داده اند

باز دل، طرح تكامل ريخته

در ره وصلم سحر، گل ريخته

آن كه شبگاهان به خويشم خوانده است

لحظه ها چشم انتظارم مانده است

مرغ شب، مفتون آهنگ من است

شه كليد عشق، در چنگ من است

با دلم آهسته نجوا مي كنم

جانماز كهنه را، وا مي كنم

از نم مُهر نمازم، چون سپند

عطر خاك كربلا، گردد بلند

شب كه جسمم را، ز خواب انگيخته

شوق بيداري به جانم ريخته

ماهرويي، جام آگاهي به دست

گويدم بي «مي» نمي بايد نشست...»



[ صفحه 283]




بازگشت